بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

آیا سلمان فارسی مؤلف قرآن است؟

| يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۴۷ ق.ظ | ۰ نظر


آیا سلمان فارسی مؤلف قرآن است؟ 

 

از بزرگترین دروغها و بهتانهای ملحدین، نصاری و اسلام ستیزان این است که میگویند: سلمان فارسی، معلم پیامبر بوده و به ایشان قرآن را می‌آموخته است و او نیز آن را به زبان عربی بر می‌گردانده و سپس به الله متعال نسبت می‌داده است!! 


آنها با ادعای اینکه سلمان، قرآن را به پیامبر تلقین نموده می‌گویند: قرآن خود گواه است که مقصود از دیکته کردن داستان‌های فارسی بر محمد همان سلمان فارسی می‌باشد و به این آیه استناد می‌‌کنند

(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ) 


آنها می‌گویند: 

«سلمان فارسی اسلام آورد و از صحابه بود، و او همان کسیست که به هنگام محاصره‌ی مدینه، پیشنهاد حفر خندق را داد و محمد نیز توصیه‎‎‌ی او را به اجرا درآورد، و سلمان همان کسیست که در غزوه‌ی ثقیف در طائف به محمد پیشنهاد استفاده از منجنیق را داد. و عربها، محمد را متهم کردند که سلمان است که به او در تالیف قرآن یاری می‌رساند و محمد بسیاری از داستانها و عبارت‌های قرآن را از او گرفته است، و با اینکه محمد گفته: سلمان، عجمی و غیرعرب است و قرآن به زبان عربی می‌باشد اما این امر، مانع این نیست که معانی قرآن از سلمان باشد و شکل و قالب موجود در اسلوب عربی آن از محمد باشد». 


این کذابان بهتان‌زن در این ادعا دروغ می‌گویند که قرآن گواه اینست که منظور از دیکته‌کنندۀ داستانهای فارسی بر رسول‌خدا درواقع سلمان فارسی است، و اینکه او همان أعجمی مورد نظر در این آیه است که:

 (وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ) 


هیچ یک از علمای مسلمان نگفته که این آیه در مورد سلمان فارسی نازل شده است چرا که سوره‌ی نحل، مکی است حال آنکه سلمان در وقت نزول آن اصلا مسلمان نبوده است بلکه او پس از هجرت در مدینه اسلام آورد. و صحیح و راجح اینست که منظور از این آیه، برخی بردگان عجمی در مکه می‌باشد. 


واحدی در «اسباب النزول» و طبری در تفسیر خود از عبدالله بن مسلم حضرمی رضی الله عنه روایت نموده اند که: آنها دو برده غیر یمنی داشتند که کودک بودند و به یکی از آن دو «یسار» و به دیگری «جَبر» می‌گفتند. آن دو تورات می‌خواندند و رسول‌خدا گاها نزد آنها می‌نشست. بنابراین کفار قریش گفتند: او به این دلیل نزد آن دو می‌نشیند تا از آن دو بیاموزد، پس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود که:

 (لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ). 


محمد بن اسحاق در «سیره» می‌گوید: آن غلام نصرانی به نام جَبر، برده‌ی برخی از بنی‌حضرمی بود. و عکرمه و قتاده گویند: نام او «یعیش» بود. و ابن‌عباس گوید: نامش «بلعام» بود. 


پس از اینکه حافظ ابن‌کثیر رحمه الله اختلاف در نام این غلام عجمی را بیان می‌دارد گوید: «و ضحاک بن مزاحم گوید: او سلمان فارسی است، اما این، قول ضعیفی می‌باشد چرا که این آیه، مکی است در حالی‌که سلمان در مدینه اسلام آورده است». (تفسیر ابن‌کثیر 2/567) 


و ابن‌کثیر در تفسیر آن آیه میگوید: «خداوند متعال از مشرکان خبر می‌دهد که دروغ و بهتان و افترایی که بر زبان می‌رانند اینست که درواقع کسی که قرآن را به محمد یاد می‌دهد یک بشر است .. و به مردی عجمی در بین خود اشاره می‌کنند که غلام برخی از قریشیان می‌باشد که در کنار صفا فروشندگی می‌کرد، و رسول‌خدا گاها نزد او می‌نشست و مقداری با او سخن می‌گفت حال آنکه این شخص، عجمی بود و عربی نمی‌دانست یا اینکه بسیار کم عربی بلد بود، به اندازه‌ای که جواب مخاطب خود را بدهد، به همین دلیل خداوند متعال بهتان و افترای آنها را ردّ نموده و می‌فرماید:

 (لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ) 

یعنی قرآن، زبانِ عربی روشن است، پس کسی که این قرآن را در نهایت فصاحت و بلاغت و شیوایی و معانی کامل و شامل آن آورده که کامل‌تر از تمام کتابهایی است که بر بنی‌اسرائیل نازل شده چگونه آن را از مردی عجمی یاد می‌گیرد؟ هرکس که ذره‌ای عقل در سر داشته باشد چنین سخنی بر زبان نمی‌آورد...». 


این اسلام ستیزان دو دروغ بزرگ بر زبان آورده‌اند: 


دروغ نخست آنگاه است که ادعا دارند رسول‌خدا این قرآن را از مردی عجمی اخذ نموده است حال آنکه برای ردّ این ادعا، بلیغ‌تر و شیواتر از این آیه سراغ نداریم که می‌فرماید:


 (لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ). 


و دروغ دوم هنگامی است که ادعا کردند که این شخص عجمی درحقیقت سلمان فارسی است، آنها به این دلیل این سخن را بر زبان می‌رانند که به قرآن و سیره و تاریخ و اساسیات پژوهش علمی بی‌طرفانه و پاک، جاهل هستند. 

آنها جاهل هستند


چون نمی‌دانند سوره‌ی نحل مکی است و جاهل هستند چونکه نمی‌دانند اسلام آوردن سلمان فارسی در مدینه بوده است. و نیز کینه‌توز و متعصب و مغرض هستند، و دست به مغالطه می‌زنند آنگاه که مدعی می‌شوند که سلمان فارسی به رسول‌خدا، علوم و داستانها و اخبار و معانی را به زبان فارسی می‌آموخت و پیامبر هم آنها را از او دریافت می‌داشت، و در قالب زبان عربی (قرآن) در می‌آورد چنانکه می‌گویند: (اما این امر، مانع این نیست که معانی قرآن از سلمان باشد و شکل و قالب موجود در اسلوب عربی آن از محمد باشد) 


درضمن سلمان فارسی در امور جنگی آگاه و وارد بود بهمین دلیل اوست که به پیامبر، پیشنهاد حفر خندق را در سال پنجم هجری داد آنگاه که احزاب کفار به مدینه یورش بردند، چنانکه از وجود این خندق غافلگیر شدند؛ خندقی که پیشتر با آن آشنایی نداشتند، کما اینکه به رسول‌خدا پیشنهاد هدف قرار دادن طائف بوسیله‌ی منجنیق را در سال هشتم هجری داد.

_______________________


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی