بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)


معـیار آزادیخواهی غربی و اسلامی از نگاه شهید مطهـری


در تاریخ می نویسند که کوروش وقتى که وارد بابِل شد با این که خودش دین دیگرى داشت ولى مردم را در دینشان آزاد گذاشت یعنى بت‏_پرست‏ها را در بت ‏پرستى، فرضا چوب پرست‏ها را در چوب پرستى و حیوان پرست‏ها را در حیوان پرستى آزاد گذاشت و گفت هر 

که هر کار می خواهد بکند، من کارى به او ندارم. 


 در معیار غربى کـوروش یک مرد آزادیخواه است، همچنان که می ‏گویند یکى از ملکه‏ هاى انگلستان (شاید ملکه ویکتوریا) وقتى که به هند رفت و می ‏خواست به یکى از بتخانه ‏ها وارد شود، به احترام آن بتخانه اگر دیگران جلوِ صحن آن بتخانه کفشها را در می ‏آوردند او از سر کوچه کفشها را درآورد که من می ‏خواهم به عقیده انسانها احترام بگزارم. 


 ولى ابراهیم خلیل چه کرد؟ آیا ابراهیم خلیل به این عقیده، که اینها عقیده نیست زنجیر است، به این زنجیرهایى که عادات سخیف بشر به دست و پاى او بسته است احترام گزارد؟


خیر، بلکه رفت بتها را در خلوتى شکست، تبر را هم به گردن بت بزرگ انداخت، اول این فکر را در مردم القاء کرد ( عملا یا قولا ) که این بت بزرگتر کوچکترها را زده، کشته و خرد کرده است، و کارى کرد که همین امر منشأ تفکر در مردم بشود، به خود باز آیند، به تعبیر قرآن: فَرَجَعوا الى‏ انْفُسِهِمْ یعنى به خود باز آمدند. 


 مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (آینده انقلاب اسلامى ایران)، ج‏24، ص: 348




 ابراهیم آنها را به خودآگاهی رساند خودآگاه و خود شناس شدند ، فکر کردند.  با معیارهاى غربى کار ابراهیم خلیل بر ضد اصول آزادى و دموکراسى بوده، چرا؟ زیرا می گویند تو چ‏کار دارى، هر کار دلشان بخواهد انجام می ‏دهند.


  اما با منطق واقع و حقیقت، ابراهیم به این وسیله غل و زنجیرها را از گردن یک ملت باز کرد و رهایشان کرد.


  همین طور رسول_اکرم. آیا رسول اکرم وقتى که وارد مکه شد همان کارى را کرد که کـوروش کرد که من چکار دارم، هر کسى هر کار می ‏خواهد بکند؟


آیا درباره مردمى که قرنها در زنجیر این بتها قرار گرفته ‏اند گفت چون عقیده دارند و عقیده آزاد است، چون خودشان انتخاب کرده ‏اند، میل خودشان بوده و به میل خود به این بتخانه ‏ها می ‏روند پس اینها آزادند؟! یا نه، این بتها را خرد کرد و دور ریخت و با این وسیله این مردم را #آزاد کرد یعنى فکر اسیر و انسانیتِ اسیر حیوانیت اینها را آزاد کرد و رهایى داد.


 بنابراین آزادى و دموکراسى بر اساس آنچه که تکامل انسانى انسان ایجاب می ‏کند حق انسان بما هو انسان است، حقِ ناشى از استعدادهاى انسانى انسان است نه حق ناشى از میل و تمایل افراد. 


 یک نوجوان را در نظر بگیرید که مریض است. سلامت و رشد آینده این نوجوان یک چیز اقتضا می کند: خوردن دواهایى، رعایت کردن رژیمى، محروم شدن از برخى خوراکها. ولى میل او ممکن است بر ضد این باشد. آیا آنچه که مبناى رشد بدنى این نوجوان است میل اوست یا استعداد واقعى بدنى او؟

پس مفهوم آزادى و دموکراسى در اسلام و در غرب متفاوت است. 

 دموکراسى در اسلام یعنى انسانیتِ رهاشده و دموکراسى در غرب یعنى حیوانیتِ رهاشده.

بنابراین ما چندان میل هم نداریم که این کلمه «دموکراسى» را به کار ببریم ولى چاره‏ اى نیست، همین کلمه را به کار می بریم اما توضیح می دهیم که آزادى و دموکراسى در قاموس اسلام تفاوتهایى با آزادى و دموکراسى در قاموس غرب دارد. 

آزادى و دموکراسى در قاموس اسلام جنبه انسانى دارد و در غرب جنبه حیوانى.

                        

 مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (آینده انقلاب اسلامى ایران)، ج‏24، ص: 349



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی