بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

۶۱ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

اقلیتی خائن و اکثریتی متوهم طرفدار اونها

| پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۱ ب.ظ | ۱ نظر

 داعش به ما میگه کافر!

.

کافر به ما میگه داعش!

.

. .

عربستان و وهابیت به ما میگه افراطی و اختلاف انداز

.

شیعه انگلیسی لندن نشین به ما میگه تفریطی و وحدتی!

.


بی بی سی فارسی میگه آریایی ها جلوی حکومتو بگیرین که داره پولتونو میده به اعراب و به ایران آریایی خیانت میکنه!

.

بی بی سی عربی میگه ای اعراب با #غیرت جلوی عجم ها و فارس ها رو بگیرین که دارن حکومت آریایی رو زنده میکنن!

.

عربستان به نبود حقوق_بشر در ایران اعتراض میکنه و هشتگ نرگس محمدی رو آزاد کنید!

.

به شیمون پرز جایزه صلح نوبل میدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

.

.

شیرازی ها و شیعه انگلیسی میگه چرا منافقین رو حکومت ایران میکشه!

وهابی ها و حکومت عربستان هم به #منافقین پول میده و حمایتشون میکنه!

.

.

از اونور شبکه وهابی کلمه موقع انتخابات میگه آقای #هاشمی گزینه اصلح و مورد تاییده!و مهره های مشکل دار با رهبری رو حمایت میکنه

.

 شیعه انگلیسی هم فقط با رهبر مشکل داره و با همین مهره های مشکل دار با رهبری میتینگ و ملاقات میذاره

.

.

گیر کردیم بین اقلیتی خائن و اکثریتی متوهم طرفدار اونها




 

آیت الله العظمی شبیری زنجانی، این مرجع عالی قدر عصر روز چهارشنبه (21/12/92) در جمع تعدادی از روحانیون و طلبه های حوزه علمیه قم که در دفتر ایشان حضور داشتند، ترویج دهه های پیاپی عزاداری را زمینه ساز رویگردانی جامعه از عزای اهل بیت علیهم السلام دانستند و گفتند: 

همین طور پشت سر هم دهه درست کردن،توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداری ها را به وجود می آورد.افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد.

این فقیه وارسته با تاکید بر اینکه موضوع هتک عزاداری را عرف تشخیص می دهد و مسأله ای شرعی نیست، خاطرنشان کردند:

  حدیث خاصی راجع به مدت زمان عزاداری ها وجود ندارد. از نظر شرعی هتک حرمت عزای اهل بیت – علیهم السلام- خلاف شرع است، اما این که چه کاری هتک حرمت است  را خود افراد باید تشخیص بدهند.

ایشان افزودند: عقیده ما درباره اینکه آیا شادی در ایامی غیر از روز شهادت، موجب هتک حرمت می شود یا خیر، حجت نیست بلکه تشخیص این موضوع بر عهده عرف است جامعه مشخص می کند تا چه زمانی باید عزا نگه داشته شود.


ایشان با ابراز نگرانی از اینکه عده ای امروزه با افراط در عزاداری ها زمینه هتک حرمت را فراهم می کنند فرمودند: این افراد در این زمینه مسئولند.

آیا واقعا کسی که مدعی محب اهل بیت – علیهم السلام- بودن است موظف به چنین کارهایی است؟! 

امروزه برخی از منبری ها و بعضی از مداح های بی تقوا حرفهای بی سند و مجالس بی سندی را ترویج می کنند نظر عرف، پس از ترویج آن در جامعه، ممکن است به اینکه هرگونه مجلس شادی در این ایام، هتک حرمت باشد تغییر کند البته در این صورت موضوع هتک حرمت محقق است و افراد هم شرعا موظفند هتک حرمت نکنند ولی آیا ما باید دنبال این باشیم که آنقدر در اذهان مردم بعضی از مصادیق را به عنوان هتک عزاداری مطرح  کنیم و آن را تبلیغ کنیم تا واقعا عرف آن را هتک بداند؟ آیا شرع چنین سفارشی به ما کرده است؟.



کد خبر : 54228-منبع: سایت حضرت آیت الله شبیری زنجانی.

مباهله قرن 21




 ایام محسنیه در هیچ یک از روایات اهل بیت سفارش نشده است 



در منابع قدیمی تشیع روایاتی مبنی بر بزرگداشت ایام محسنیه نقل نشده و تنها در منابع متأخر از 200 تا 300 سال پیش تا کنون مطرح شده است و با توجه به اینکه ماه ربیع‌الاول ماه شادی و سرور اهل بیت است که در روز نهم آن سالروز آغاز امامت ححضرت ولیعصر(عج) و روز هفدهم هم سالروز ولادت آخرین پیامبر الهی(ص) و ذریه پاکش حضرت امام جعفر صادق(ع) است، باید در این ماه به شادی پرداخت.


تاریخ دقیق شهادت (سقط شدن) فرزند حضرت زهرا(س) مشخص نیست، چگونه عده ای از امروز(28 صفر تا هشتم ربیع) را، آغاز ایام_محسنیه میدانند؟ 



شهادت حضرت محسن و هجوم به بیت وحی از قطعیات است ولی اینکه این اتفاق در چه زمانی افتاده است، مورد بحث است، مشهور شده که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ایام محسنیه یا دهه محسنیه بر پا می کنند. 



 دلایلی است که شهادت حضرت محسن را بلافاصله بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم زیر سوال می برد و این دلایل حاکی از آن است که اقلا بعد از یکماه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و هجوم به خانه وحی اتفاق افتاده است .

از آنجا که چند هجوم به خانه وحی صورت گرفته و در حمله آخر منجر به شهادت محسن علیه السلام و ضرب و شتم حضرت زهرا سلام الله علیها شده، بعضی هجوم نهایی را با هجوم اول خلط کرده اند .

به دلایل زیر در هجوم اول محسن علیه السلام شهید نشده و پس از یک ماه این اتفاق افتاده است .

دلیل اول: با توجه به حدیث امام صادق علیه السلام که حضرت زهرا سلام الله علیها پس از مضروب شدن دچار مریضی شدید شدند نشان از آن دارد که بعضی از تحرکات اجتماعی حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از مضروب شدن اتفاق افتاده است.

بنابراین خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از هجومی بوده که منجر به شهادت حضرت محسن علیه السلام شده است چون نحوه حرکت ایشان به مسجد نشان از عدم بیماری ایشان دارد.



ابن ابی الحدید در توصیف چگونگی آمدن حضرت فاطمه(س) به مسجد برای ایراد خطبه فدکیه آورده است که آن حضرت با پوشش کامل در میان جمعی از زنان در حالی که چادرش بر اثر بلندی به زیر پاهایش می‌رفت و همچون رسول­خدا(ص) راه می‌رفت، به مسجد آمد. با توجه به این تعبیر که: «ما تخرم من مشیه رسول‌الله؛ راه رفتنش هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول­خدا(ص) نداشت»، می‌توان چنین نتیجه گرفت که تا هنگام ایراد خطبه، هنوز هجمه‌ای به خانه حضرت فاطمه(س) صورت نگرفته بود، زیرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حرکت او نمی‌تواند معمولی باشد تا راوی آن را به راه رفتنِ رسول­خدا(ص) تشبیه کند.




 مسئله بعدی رفتن حضرت زهرا سلام الله علیها به خانه مهاجر و انصار برای جذب نیروست. بنا بر نقل سلمان فارسی، پس از غصب خلافت و فدک، امیرالمؤمنین(ع) همراه حضرت فاطمه(س) و حسنین شب هنگام به درِ خانه مهاجران و انصار رفته و آنان را به همراهی برای بازپس‌گیری حق خویش فرا خواندند. از آنجا که بنا بر روایت سلمان، پس از حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه(س) و واقعه سقط جنین، آن حضرت به طور مداوم و پیوسته بستری بود



تا به شهادت رسید، می‌توان چنین نتیجه گرفت که تا زمان ملاقات‌های شبانه آن حضرت با مهاجر و انصار، هنوز حمله‌ای به خانه او صورت نگرفته بود؛ زیرا در صورتِ وقوع حمله، آن حضرت دیگر توان رفتن به در خانة تعداد زیادِ مهاجران و انصار(حتی فقط اهل بدر) را نداشت.


دلیل دوم :اعزام سپاه اسامه است، طبق برخی شواهد هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) بعد از برگشت سپاه اسامه صورت گرفته است. حضور شخصی به نام بریده بن حصیب اسلمی  که در جریان هجوم به منزل حضرت زهرا سلام الله علیها نامش آمده و در سپاه اسامه نیز بوده است، گویای این مطلب است که این اتفاق نمی تواند در روزهای اول ماه ربیع افتاده باشد چون سپاه اسامه تقریبا بیش از یک ماه بعداز رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به مدینه باز گشت. بریده در این جریانات طرفدار حضرت علی علیه السلام بوده است



منابع: 


طبری دلائل الامامة.صفحه 134


 ابن‌ابی الحدید، 263


هلالی، سلیم‌بن قیس، کتاب

 سلیم‌بن قیس الهلالی153 


شیخ طوسی، محمدبن حسن، تلخیص الشافی صفحه 50 تا 78



 نظر آیت الله العظمی شبیری زنجانی درمورد ایام محسنیه 


‍ .

آیا میدانستید مشاهده تصاویر و فیلمهای مبتذل و پورن تاثیرات مخرّبی چون تاثیر مصرف هروئین بر مغز دارد؟

.


طبق جدیدترین تحقیقات در زمان مشاهده تصاویر و فیلم های مبتذل و پورنو گرافی مغز انسان همان فعل و انفعالات شیمیایی را انجام میدهد که در زمان مصرف مواد مخدر همانند هروئین و کوکایین شکل میگیرد.


http://www.yourbrainrebalanced.com/index.php?topic=6680.0 .


مغز همواره در شرایط نعشگی مصرف مواد مخدر اقدام به آزاد سازی دوپامین میکند که این عمل سبب لذت بردن مغز میگردد و جالب اینجاست که در شرایط دیدن پورنوگرافی نیز مغز به همان میزان دوپامین آزاد میکند.

هرمون دوپامین توسط مغز ترشح می شود و دو وظیفه دارد، انجام فعالیت های وابسته به 1.حرکتی و 2.لذت در انسان دوپامین در بخش مرکزی مغز به نام VTA تولید می شود که این بخش با قسمت دیگری به نام Nucelus Accumbens در ارتباط است و اینجا مهمترین نقطه مغز برای ایجاد و تداوم «لذت» در انسان است...، در این ویدئو از بخش دیگری از مغز یاد می شود به نام Cortex که وظیفه تصمیم گیری و تشخیص درست و غلط انجام کارها را بر عهده دارد.

.


پورنوگرافی درست مانند «کوکائین» و «هروئین» یک «مخدر» محسوب می شود و می تواند «تابع عملکرد» مغز را که در بالا شرح داده شد بر هم زند.

.


لینکی که در ادامه قرار می دهم کنفرانس دکتر هیلتون درمورده تاثیرات پورنوگرافی بر مغز انسان میباشد که حاصله نتایج تحقیق ایشان از سال 2011 تا به امروز میباشد. لطفا این سخنرانی را مشاهد کنید.


https://www.youtube.com/watch?v=b4enUFrwUn4 .


همچنین بنگرید به گزارش این پژوهش از سایت رسمی دانشگاه کمبریج 

http://www.cam.ac.uk/research/news/brain-activity-in-sex-addiction-mirrors-that-of-drug-addiction .


نیز رجوع شود به گزارش روزنامه معروف انگلیسی (Independent) در این زمینه


http://www.independent.co.uk/life-style/health-and-families/health-news/pornography-addiction-leads-to-same-brain-activity-as-alcoholism-or-drug-abuse-stud


نتیجه اینکه مشاهده تصاویر و فیلم های مبتذل و پورنوگرافی هیچ فرقی با مصرف مواد مخدر ندارد و دقیقا به یک اندازه به مغز صدمه و آسیب وارد میگردد.




 چرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: 

هر کس بشارت پایان صفر را بدهد بهشت بر او واجب می شود؟ 

آیا این روایت صحیح است⁉️


  پاسخ:


1_ روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرمودند: 

«من بشرنی بخروج آذار فله الجنه : 

هر کس به من پایان "آذار" را بشارت دهد، بهشت می رود»

 

2_عده ای گمان کرده‌اند آذار همان صفر است در حالی که آذار از ماههای رومی است و صفر از ماههای قمری است .

 

3_ اما جریان این روایت چیه؟!

در کتاب ارزشمند علل الشرایع نقل شده که 

 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، روزی در مسجد قبا در جمع عده زیادی از اصحابش فرموند: 

اولین کسی که هم اکنون بر شما وارد می شود، مردی از اهل بهشت است. 

پس چند نفر که این مطلب را شنیدند از یک در مسجد خارج شدند 

تا از در دیگر وارد شوند و اول کسی باشند که مستحق بهشت گردند

 

 پیامبر که متوجه این موضوع شدند، به عده ای که در مسجد باقی مانده بودند، فرمودند:  

هم اکنون عده زیادی از در مسجد وارد می شوند، تنها کسی که مرا به پایان ماه آذار خبر دهد، او اهل_بهشت است. 

پس آن عده برگشته و وارد مسجد شدند در حالی که ابوذر در بین آنها بود.


 پیامبر از آنان پرسید: در کدام ماه از ماههای رومی قرارداریم؟ 

تنها ابوذر گفت: یا رسول الله از ماه آذار خارج شده ایم. 

پیامبر فرمود: ابوذر، این را می دانستم ولیکن دوست داشتم اصحاب من مردی را که اهل بهشت است بشناسند.

 علل الشرایع،ج۱ص۱۷۶

 

4_دقت کنید که صحبت رسول خدا صلی الله علیه و آله در این زمان در مورد تبیین صفات مومنین بود 

اما برای این که مصداق مد نظر حضرت، بدون تردید حاضران، روشن شود، شاهدی ذکر کردند و آن خبر دادن از پایان ماه آذار رومی است و ربطی به ماه صفر ندارد


5_حتی خبر دادن از خروج ماه آذار هم ربطی به بهشتی بودن ندارد و تنها نشانه برای تشخیص مصداق بین حاضران بوده است 


 بنابراین این روایت به هیچ وجه به نحوست ماه صفر و اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله از اتمام پایان ماه صفر شاد شوند و بشارت طلب کنند، ندارد

 




 چرا به امام رضا «علیه السلام» ضامن آهو می گویند ؟


 بخوانید


آقای حاج شیخ علی اکبر مروج الاسلام دامت برکاته در کرمات رضویه در این باره می فرمایند : اگر چه حکایتی به تفصیل شنیده شده که صیادی یک ماده آهویی صید کرده بود و آن آهو پناهنده شد به حضرت رضا «علیه السلام» و خواهش کرد که آن سرور ضامن شود تا برود و بچه خود را شیر دهند و برگردد و آن حضرت ضامن شد و آن آهو رفت و برگشت اگر چه حقیر در کتبی که در دسترس داشتم تفحص کردم و ماخذی برای آن نیافتم( و الله العالم) لکن سه قضیه از آهو که راجع به آن حضرت است یافته ام و اینک ذکر می شود 



اول قضیه: پناهنده شدن آهو به بقعه آن حضرت چنانکه ما از کتاب عیون در جلد اول در صحفه ( 255) ذکر کردیم .



دوم : ابن آشوب در مناقب بعد از ذکر ورود آن سروربه نیشابور و بنای حمامی که معروف شد به گرمابه رضا ( ع ) و ذکر چشمه و حوض آب می فرماید ( وروی انه اتته ظبیه فلا ذت فیه ) یعنی در آنجا ماده آهویی با آن بزرگوار پناه آورد و فرماید به همین قضیه اشاره نموده است ابن حماد شاعر دراین شعر خود :


الذی لاذبه الظبیه و القوم جلوس من ابوه المرتضی یزکی یعلو 


سوم : در مدینه المعاجز( ص 442) و نیز در انیس الزائرین محمد صالح هروی است که عبدالله می گفته است که ما جماعتی بودیم که در خصوص امر امامت سخنی می گفتیم و در آن حال حضرت رضا« صلوات الله علیه» از نزد ما عبور می نمود پس من چون آن سرور را دیدم با( تهمیم بن یعقوب) با آن حضرت روانه شدیم و ما اعتقاد به امامت آن سرور نداشتیم بلکه زیدی مذهب بودیم و همانطور که با آن حضرت می گذشتیم به صحرا رسیدیم و گله آهویی پیدا شد نا گاه آن سرور اشاره کرد به یک بچه آهویی تا اشاره کرد فورا دیدیم آن بچه آهو آمد تا برابر آن حضرت ایستاد و امام «علیه السلام » دست مرحمت بر سر آن بچه آهو کشید و او را به غلام خود سپرد و تا او را به غلام خود سپرد دیدیم آن بچه آهو مضطرب شد و می خواست به چراگاه خود برگردد . 


( فکلم الرضا (ع ) بکلام لم نفهم )آن حضرت سخنی با آن بچه آهو فرمود که ما نفهمیدیم لکن بچه آهو آرام گرفت واز اضطراب افتاد چون این پیش آمد شد آن حضرت به من فرمود: آیا ایمان نیاوردی ؟ یعنی :پس از دیدن این معجزه به امامت من اعتقاد پیدا نکردی ؟ عرض کردم : چرا ای آقای من ( انت حجت الله علی خلقه وانا تائب الی الله ) توئی حجت خدا و من به تو مینمایم به سوی خدا از اینکه تا حال قائل به امامت تو نبودم.



آنگاه آن حضرت به آن بچه آهو فرمود: اینک برو به سوی چراگاه خود آن بچه آهو شروع کرد به گریه کردن که ما دیدیم و اشک از چشمان ا و می ریخت و خود را به آن جناب می مالید و ناله می کرد.


 آنگاه آن حضرت رو به من کرد و فرمود : ( تدرون ما تقول)آیا می دانید این بچه آهو چه میگوید عرض کردم : خدا و پسر پیغمبر ش اعلمند فرمود می گوید : چون مرا به جانب خود خواندی و من اطاعت کرده و به خدمتت آمدم امید داشتم که از گوشت من تناول فرمائی لکن حال که مرا مر خصی فرمودی من گریان و محزونم که قابل نبودم از گوشت من بخوری تا به آن فیض برسم .

صاحب مدینه المعاجز پس از ذکر این قضیه فرماید صاحب شاهد المناقب نیز این کرامت را روایت نمود.


منبع: مباهله قرن 21


 بدرود  فیدل: 

فیدل کاسترو از رهبرانی بود که تکرار نشدنی‌اند. رهبری که به‌رغم بعضی انتقادهای بحق یا نابحق، در بغل گوش آمریکا کشوری ساخت بدون بیسواد، بدون معتاد، بدون دزد، بدون گدا، بدون تبعیض طبقاتی، بدون سرمایه‌دار، بدون گرسنه، بدون کودک کارگر و بدون بهره‌کشی. کشوری ساخت با حق تحصیل رایگان و برابر برای همه، با حق پزشکی و درمان رایگان و برابر برای همه، با حق برخورداری از خانه مسکونی برای همه و با حق داشتن کار برای همه. کشوری ساخت که نه کشور دیگری را استثمار کرد، نه به استثمار کشور دیگری در آمد و نه جنگ و آدمکشی به راه انداخت. کشوری ساخت با شاخص توسعه انسانی بسیار بالا (۰٫۸۱۵) و با نرخ تورم ۱٫۵ درصد. کشوری ساخت که از نظر بنیاد جهانی طبیعت تنها کشوری در جهان است که دارای استانداردهای مصوب جهانی در زمینه توسعه پایدار است (توسعه با در نظرداشت حفظ طبیعت و منابع طبیعی و رعایت نظام‌های حیاتی). بی‌گمان همه اینها در حالی امکان بروز یافته که قابلیت‌ها و شایستگی‌های اجتماعی در پذیرش و اجرای آنها وجود داشته است. درود به کوبا و مردمش و به خاطره ماندگار فیدل.



جای یک انتحاری در دانشگاه های ما خالی است!

| سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ق.ظ | ۰ نظر


جای یک انتحاری در دانشگاه های ما خالی است!


آزادی یعنی بتوانی به داخل دانشگاه اسلحه ببری و سمت دانشجویان رگبار ببندی!

دانشگاههای ایرانی باید بروند از دانشگاه اوهایو آمریکا الگو برداری کنند؛ اگر بتوانند دانشجویان را ترغیب کنند که هم کلاسی های خود را به رگبار بندند کلاس کار خیلی بالاتر خواهد بود اگر هم که پیدا نشد با یکی از همین گروه های تروریستی منطقه قرارداد ببندند تا در یکی از روزهای شلوغ یکی رگباری یا انتحاری جهت تنوع و ایجاد شور و نشاط بیشتر و همچنین عقب نماندن از دانشگاه های آمریکا و تمدن پیشرو غرب انجام دهند!

اصلا وجود امنیت در دانشگاه از جمله شاخص هایی است که رتبه دانشگاه را پایین می آورد علت مخالفت بعضی اساتید روشنفکر با مدافعان حرم و حضور ایران در سوریه هم همین است!



آیا مردوک، همان خدای یکتا است

| سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۲ ق.ظ | ۱ نظر

 

آیا مردوک، همان خدای یکتا است


 پاسخ به یک شبهه:


 پس از آنکه کوروش پرستان و باستانگرایان در پاسخ دادن به ماجرای بت پرستی کوروش در منشور خود در مانده و عاجز شدند

 در اقدامی عجیب و مضحک اعلام کردند که:


*مردوک بت نبوده، در زبان بابلیان به خدای یکتا میگفتند مردوک!!!


پاسخ به این شبهه‼️


شنیدن چنین مسئله ای برای کسی که کوچکترین آشنایی به تاریخ را دارد بسیار خنده دار است

 و این خود عاجز بودن و بی سوادی طرفداران کوروش را میرساند، ما قصد داریم با ارائه اسناد و دلایل محکم و معتبر به این شبهه پاسخ بدیم


اولا: مردوک همان خدای یکتا نبود.

1_مردوک یا مردوخ یکی از خدایان باستانی تمدن بابل است. در تمدن بابلیان مردوک به عنوان خدای باروری و آفرینش مطرح است. او در دوره حمورابی به‌عنوان محافظ بابل به شمار می‌رفت. مردوک فرزند انکی خدای آبها و جانشین آنو خدای خدایان می‌باشد. در اساطیر بین النهرین و در پی توسعه اقتدار سیاسی بابل، مردوک صفات بیشتر خدایان بین النهرین را گرد آورد و به رئیس خدایان بابلی، آفریدگار انسان، نور و زندگی بدل شد. او را گاه در ردای جواهر دوخته و با عصا و حلقه پادشاهی مجسم کرده‌اند

بابلیان اعتقاد داشتند مردوک در کوهی در جهان زیرین زندانی است و در جشن اکیتومی بایست آزادش میکردند


 دائرةالمعارف هنر-رویین پاکباز ص ۹۹۸ -۱۳۸۵ چاپ پنجم


2_مردوک‏ (Marduk) ) رب النوع بابِلی‌ها (پسر خداى آسمان و قائم ‏مقام او) در دوران کاسیان به ریاست خدایان بابل ارتقا یافت و مرکز پرستش او بابل بود.

مردوک خدای خدایان بابل بوده و دارای فرزندانی نیز بوده است ، برای مثال نبو نام فرزند او بود.


 عباس قدیانى‏، فرهنگ جامع تاریخ ایران‏، انتشارات آرون‏، تهران‏، چاپ ششم،‏ ج 2 ص 766و 817


ثانیا: مردوک بت  و بصورت مجسمه بوده است.


1_مردوک - خدای خدایان - در بابل، به صورت مجسمه، یعنی بت بود.


تاریخ ایران باستان،‏ حسن پیرنیا، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ اول‏، ج 2 ص 1532، ج 1 ص 700-699


2_گرانتوسکی نیز تصریح می‌کند که:

خشایار شاه، دستگاه شاهى بابل را منحل و معبد بزرگ بابلی‌ها را ویران کرد، مجسمه خداى بزرگ بابلی‌ها یعنى مردوک را به پارس برد.


 ادوین گرانتوسکى، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کی خسرو کشاورزى‏، انتشارات پویش‏، تهران‏، چاپ اول‏، صفحه 98


3_سرپرسی سایکس می‌گوید که مردوک توسط نبوکد نسر اول از عیلام به بابل بازگردانده شد!


 سرپرسى سایکس، تاریخ ایران‏، ترجمه سید محمد تقى فخر داعى گیلانى‏، ناشر: افسون‏، تهران‏، چاپ هفتم‏، ج 1، متن، ص 104


 این اسناد بخش کوچکی از هزاران سند در مورد بت بودن مردوک است که به اختصار اینجا آورده شد.

باستانگرایان و کوروش پرستان، بهتر نیست حقیقت بت پرستی کوروش را بپذیرید تا این چنین مفتضح و رسوا نشوید




تغییر دین ایرانیان از زبان یک محقق زرتشتی


دکتر جمشید چوکسی از محققان برجسته ی زرتشتی و از پارسیان هند است که در کتاب علمی «ستیز و سازش» برخورد مسلمانان و ایرانیان در دو قرن نخست هجری را مورد بررسی قرار داده است. او می نویسد:


قانع کننده نبودن دین زرتشتی ، نه مشکلات مالی


«اغلب کسانی که اسلام آوردند، این کار را به دلیل منافع مالی انجام ندادند. بیشتر ساکنان شهرها، به خصوص زنانی که به دین جدید گرویدند، به دلیل اعتقاد خود به این دین و در تلاش برای تغییر دادن اصولی که احساس می کردند بی تأثیر شده اند، این کار را کردند.» (ص ۱۰۴)


دست کشیدن از دین زرتشتی پیش از ظهور اسلام


همواره مورخان تأکید می کنند که اگر مسلمانان وارد ایران نمی شدند، باز هم ایرانیها زرتشتی باقی نمی ماندند و دین مسیحی را انتخاب می کردند. یکی از شواهد، سخن چوکسی است:

«ارتداد نسبت به دین زرتشتی با ظهور اسلام آغاز نشد. در حدود سال ۳۰۰م اهالی ارمنستان که زمانی اهوره مزدا را می پرستیدند، به مسیح گرویدند. پس از آن، طی آخرین دهه های حکومت ساسانی، زرتشتیان طبقه برتر که از لحاظ معنوی ناراضی بودند، دین زرتشتی را رها کردند و به مسیحیت تسطوری گرویدند.» (ص ۹۰)


اعتقاد به اینکه خدا با مسلمانان است


«طی آن دوران نخستین، از دست دادن ایمان به دین زرتشتی و فقدان ایمان نسبی به جامعه ای که این دین به آن مشروعیت می بخشید، همراه با اعتقاد به این که پیروزی های اعراب اعتبار اسلام را تأیید می کند، گه گاه منجر به گرویدن به دین جدید می شد.

سربازان اساوره یا سواره نظام زره پوش ساسانی، تحت فرمان سرداری به نام سیا و مستقر در محل کلبانیه در خوزستان، پس از رسیدن به این نتیجه که خداوند بر آن است که جانب اعراب را بگیرد، اسلام اختیار کردند.» (ص ۹۴)


انتخاب داوطلبانه ی اسلام


«زمانی که تسخیر خطه ایران آغاز شد، تعدادی سرباز بنا به عللی سودجویانه از جامعه زرتشتی به جامعه مسلمان پیوستند. نمونه آن حمراء (یک لشکر پیاده نظام ساسانی) بود که بعضی از نفرات آن پیش از نبرد قادسیه در سال ۶۳۷م / ۱۶ هـ . ق داوطلبانه اسلام آوردند. و به صورت تابعان یا موالی قبیله عرب تمیمی در آمدند…

پس از آن، سربازان بسیاری از لشکر حمراء در کوفه به مسلمانان عرب پیوستند و در پایان سده هفتم م / اواخر سده نخست هـ . ق نقش مهمی در امور سیاسی شهر ایفا کردند.» (ص ۹۲ ـ ۹۳)


تازه مسلمانان ، سخت ترین منتقدان زرتشتی


«اغلب معلوم می شد با حرارت ترین خرده گیران از دین زرتشتی، معتقدان قبلی آن دین بودند، یعنی کسانی که اسلام اختیار کرده بودند و سپس مشتاقانه در صدد انتشار آن برآمدند.» (ص ۱۰۱)


زرتشتی ماندن ایرانیان پس از فتح


همانگونه که دکتر زرینکوب می گوید: مسلمانان حکومت ایران را به زور شمشیر سرنگون کردند اما به زور ایرانیها را مسلمان نکردند. یکی از قرائنی که این سخن را تأیید می کند آن است که پس از فتح ایران، اکثر ایرانیها همچنان زرتشتی باقی ماندند. چوکسی می گوید:

الف) «در پایان سده هفتم م / اواخر سده نخست هـ . ق فقط بخش بسیار کوچکی از ایرانیان مسلمان شده بودند.» (ص ۹۶)

ب) «بنابر آمار، در سال ۷۵۰ م / ۱۳۲ هـ . ق که عباسیان به قدرت رسیدند، در حدود ۸ درصد از شهرنشینان ایران مسلمان بودند. در اواسط سده نهم میلادی / اواسط سده سوم هـ . ق (صد سال بعد) این شمار تا ۵۰ درصد افزایش یافته بود … و در پایان هزاره نخست میلادی / اواخر سده چهارم هـ . ق استیلای خود را بر شهرها کامل کرد. (ص ۱۰۵)


از جزیه به زکات


برخی منتقدان به ما، جزیه را ابزار فشار بر زرتشتیان می شمرند و چوکسی نیز به آن فراوان اشاره می کند. اما باید توجه داشت که اگر اهل کتاب، جزیه می دهند، در مقابل مسلمانان خمس و زکات می پردازند. چوکسی خود به این، معترف است:

«بزرگسالی که به اسلام می گروید از جزیه معاف می شد اما مجبور بود برای حیوانات، محصولات، کالاها و اشیای گرانبهای خود زکات بپردازد. این تعویض مالیات ها تطمیع برای معافیت از جزیه را در مورد کسانی که به طور بالقوه در معرض تغییر دین بودند، تا حدی از رونق انداخت.» (ص ۱۰۰)


انتخاب داوطلبانه ی اسلام


«تغییر داوطلبانه ی دین که اهمیتی پایدار داشت، در خراسان نیز اهمیت یافت. در آن جا تغییر دسته جمعی دین در شهرها همانند این گونه تغییر دین در مرکز ایران بود.» (ص ۱۰۴)


انتخاب اختیاری اسلام


«گرویدن به اسلام در شهرهای آذربایجان،‌خوزستان و سیستان نیز اغلب داوطلبانه و عاری از تحمیل بود. در آن نقاط، اسلام معمولا در نتیجه فعالیت های مبلغانی انتشار یافت که خطاب به خانواده ها و طایفه ها تبلیغ دینی می کردند. (ص ۹۹)


 منابع :

ستیز و سازش، جمشید گرشاسب چوکسی، ترجمه: نادر میرسعیدی، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۱.


http://www.raherasti.ir

http://adyan.porsemani.ir