بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ و اجتماع» ثبت شده است


نامه ی یک زن مسیحی (جواَنا فرانسیس نویسنده و روزنامه نگار امریکایی) به زن مسلمان

جواَنا فرانسیس از بنیانگذاران Feminenza میباشد. وی متولد کاناداست، دوران جوانی خود را در لهستان سپری کرد، پس از فارغ التحصیلی در دانشگاه ورشو به مدت ۸ سال در حرفه روزنامه نگاری تآتر و رادیو فعالیت کرد در سال ۱۹۷۴ برای آزادی زنان به انگلستان سفر کرد در سال ۱۹۸۳ با ماریا نوبلبا (از مؤسسین Feminenza) آشنا شد  در سال ۲۰۰۰ به کانادا سفر کرد و با فعالیت ۱۵ ساله خود توانست بنیاد Feminenza  را تاسیس کند وی هم اکنون در آمریکا با همسرش دیوید زندگی میکند

متن نامه:

در میان تهاجمات اسرائیل در لبنان و جنگ ترور صهیونیست‌ها، اکنون مسائل جهانی به موضوع اصلی خانواده‌های آمریکایی بدل شده است.من کشتار مرگ و نابودی را که در لبنان اتفاق افتاده می بینم اما من چیز دیگری را هم می بینم

من تو را میبینم…
 

من نمی توانم کمکی بکنم اما می ببینم که تقریبا هر زنی بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد . اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم.
من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم :
غبطه می خورم…

ویروس ، حکایت نفوذ و جنگ نرم

| جمعه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

💢 «ویروس» 💢


✅ اثر: سید مهدی شجاعی


ما نگران فرزندانمان بودیم، از ابتلایشان به بیماری وحشت داشتیم، از حال و روز وخیمشان غصه می‌خوردیم ولی هرگز قصد کشتنشان را نداشتیم. چه کسی می‌تواند به سوی فرزند خود شلیک کند؟!


از همان ابتدا هیچ‌کس حضور خوکها را در شهر جدی نگرفت. ولی ما اعلام خطر کردیم.


وقتی سر و کله اولین خوک در شهر پیدا شد، عده‌ای هورا کشیدند، عده‌ای فقط تعجب کردند و عده‌ای هم از سر تأسف، سر تکان دادند. اولین خوک ابتدا با ترس و لرز، از میان خیابانها و کوچه‌ها گذشت. به بعضی از خانه‌ها سرک کشید و عده‌ای از بچه‌ها را دور خود جمع کرد. آنها از اینکه حیوانی را این‌قدر در دسترس می‌دیدند، خوشحال بودند. عده‌ای از بچه‌ها به خانه‌هایشان گریختند و عده‌ای دیگر از دور به تماشا ایستادند.من و تنی چند از دوستانم به اتهام شلیک به سوی فرزندانمان دستگیر شده‌ایم. این واقعیت است ولی همه واقعیت این نیست.


ما اما اعلام خطر کردیم. ما که خوکها را ذاتاً نجس می‌دانستیم و تبعات مخرب حضورشان را در شهرهای دیگر دیده بودیم، اعلام خطر کردیم ولی صدایمان در میان هیاهوی کسانی که با تمام قوا برای خوکها هورا می‌کشیدند، گم شد.

با حضور دومین و سومین خوک، حضور خوکها در شهر کاملاً عادی شد. خوکها به زاد و ولد پرداختند و تعدادشان روز به روز افزایش پیدا کرد، آنچنانکه هر کدام منطقه‌ای از شهر را تحت سیطره خود درآوردند و بچه‌های آن منطقه را به بازی گرفتند.


آنها که از حضور خوکها استقبال می‌کردند، توجیهشان این بود که بچه‌ها به این وسیله، سرگرم می‌شوند و بهتر از این است که به کارهای ناشایست بپردازند.


و وقتی ما فریاد زدیم که سرگرمی به چه قیمتی و بدتر از این ممکن است چه بشود؟ پاسخ شنیدیم که مؤانست بچه‌ها با خوکها، آگاهیشان نسبت به جانوران افزایش می‌دهد و متهم شدیم که با توسعه علم و معرفت و جانورشناسی مخالفیم.


عده‌ای می‌گفتند: این اتفاقی است که در همه شهرهای دیگر هم افتاده و همین نشان می‌دهد که نباید خیلی احساس نگرانی کرد. خوک اگر بد بود که این همه مورد استقبال مردم شهرهای مختلف قرار نمی‌گرفت.


ما در مقابل این استدلال سخیف گریه کردیم و در میان گریه پرسیدیم: «شیوع یک آفت چگونه می‌تواند بر حقانیت آن دلالت کند؟» و پاسخی نشنیدیم.


عده‌ای معتقد بودند: خوک اصولاً نجاست ذاتی ندارد. و خوکها را اگر خوب بشوییم، کاملاً پاک می‌شوند. پس جای هیچ‌گونه نگرانی نیست.


و بعد وقتی نجاساتشان، کف همه خیابانها را پر کرد، گفتند: خب، کسی که خوک می‌خواهد باید عوارض و تبعاتش را هم تحمل کند.


و هر چه فریاد زدیم که ما اصلاً خوک نمی‌خواستیم، صدایمان به جایی نرسید.

بعد از چند صباح که بچه‌ها کاملاً به خوکها عادت کردند، سر و کله صاحبان خوکها پیدا شد. آنها برای اینکه بچه‌ها بتوانند همچنان با خوکها بازی کنند، مطالبه پول کردند.


پدر و مادرها ابتدا جا خوردند، اما فشار بچه‌ها که به این ماجرا خو کرده بودند و چشم و همچشمی میان آنان، سبب شد که پرداخت هزینه خوک‌بازی را بپذیرند و افزایش روزبه‌روز آن را هم بر خود هموار کنند.


بچه‌هایی که وضعیت مالی خوب نداشتند، به هر کاری تن دادند تا بتوانند هزینه خود را تأمین کنند.


ما همچنان فریاد می‌زدیم و اعتراض می‌کردیم، اما صدایمان به جایی نمی‌رسید.


در پی فریادها و اعتراضهای ما، عده‌ای فقط به این نتیجه رسیدند که بر علیه خوکها بیانیه‌ای صادر کنند و حضور روزافزونشان را محکوم سازند.


در هیچ‌کدام از بیانیه‌ها، هیچ اشاره‌ای به صاحبان خوکها و اهدافی که از اشاعه خوکبازی دنبال می‌کردند، نشد.


با سکوت و تسلیم مردم، خوکداران، آرام‌آرام، جرأت و جسارت بیشتری پیدا کردند و بچه‌ها را به دنبال خوکها به خانه‌های خود کشاندند.


هنوز چند ماهی از حضور خوکها در شهر نگذشته بود که ویروس خوکی در میان بچه‌های شهر شایع شد.


و این همان چیزی بود که ما در شهرهای دیگر دیده بودیم و این همان چیزی بود که ما از آن می‌ترسیدیم و این همان چیزی بود که ما هشدارش را می‌دادیم.


دخترها به محض ابتلاء به ویروس خوکی، ناگهان لباسهایشان را می‌کندند و در خیابانهای اصلی شهر و در میان پارکها می‌دویدند.


پسرها با ابتلاء به این بیماری، درست مثل خوکها، در خیابانها و در ملأ عام و حتی بر سر چهارراهها بی سر سوزنی شرم و حیا، قضاء حاجت می‌کردند.

هیچ‌کس برای پیشگیری اقدامی نکرده بود، هیچ‌کس برای درمان هم اقدامی نکرد.


مردم آنچنان درگیر گذران زندگی و معیشت شده بودند که به هیچ چیز جز تنظیم خرج و دخل فکر نمی‌کردند.


ما به خوکداران اعلام جنگ کردیم. ما اگر چه امید به پیروزی نداشتیم، اگر چه می‌دانستیم که در قدرت و قوا نابرابریم، صرفاً بر اساس انجام وظیفه، اعلان جنگ کردیم. و این در حالی بود که همگان با دلایل محکم ما را بر حذر می‌داشتند:


دشمن از شما بسیار قویتر است.

دشمن از بیرون حمایت می‌شود.

دشمن ریشه‌اش را در شهر محکم کرده است.

دشمن فرزندان بسیاری از مقامات شهر را آلوده خود کرده است.

با کدام سلاح؟

شکست قطعی است.

اصلاً برای چه؟ زندگیتان را بکنید.

با شاخ گاو در نیفتید.


این استدلالها نه تنها دست و پایمان را سست نمی‌کرد، که عزم و اراده‌مان را قویتر می‌ساخت. چرا که همه این استدلالها متکی به داشتن و بیشتر داشتن دنیا بود و ما تکلیفمان را با دنیا روشن کرده بودیم.


در یک صبح سرد زمستانی هر چه سلاح داشتیم، برداشتیم و به مقر خوکداران یورش بردیم. با اولین شلیکها از مقر دشمن صدای ناله آشنا شنیدیم. دست از شلیک کشیدیم و نزدیکتر شدیم. صدا از سنگرهای دشمن برمی‌خاست. گونیهایی که دشمن دور تا دور خود و تا ارتفاع بلند چیده بود، پشت سر آنها سنگر گرفته بود. اشتباه نمی‌کردیم. صدا، صدای آشنا بود. دشمن دور تا دور خود، سنگری از آدم چیده بود. و آن آدمها فرزندان ما بودند.

و ما ماندیم.


ماندیم با دشمنی که برای خود از بچه‌های ما سنگر ساخته بود.

اگر همچنان شلیک می‌کردیم، فرزندانمان را کشته بودیم و اگر نمی‌کردیم باید باز شاهد مرگ تدریجی فرزندانمان می‌شدیم. بغرنج‌ترین مسأله زندگیمان بود.

اما پیش از آنکه گامی در جهت حل این معمای سترگ برداریم، دستگیر و روانه دادگاه شدیم.


اکنون ما به جرم شلیک به سوی فرزندانمان محکوم شده‌ایم. این واقعیت است ولی همه واقعیت این نیست.


🔻🔻🔻


اخبار شلاق را درست بخوانیم

| دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر


✅ اخبار "شلاق" را درست بخوانیم!



هفته گذشته دو خبر از محکومیت شلاق منتشر شد. اولی شلاق دخترو پسرهای شرکت کننده در یک مهمانی و دیگری شلاق کارگران معترض در یک معدن. اولی در قزوین و دیگری در دره آق دره.

تخلفی صورت گرفته است و قانونی شکسته و دادگاهی تشکیل شده و حکم قضایی اجرا شده است؛ تا اینجای ماجرا همه چیز طبیعی است و قانونی. اما داستان این روزها فراتر از یک اتفاق و حکم قضایی است.

هر کس این دو خبر را بشنود احساس درد می کند. احساس تاثر و تاسف می کند. علت هم روشن است. گروه اول جمعی از جوانان این کشورند و گروه دوم دسته ای از کارگران این ممکلت. 

این دو خبر یک اشتراک دارد و یک تفاوت و در نهایت در یک نقطه به هم پیوند می خورند. 

اشتراک این شلاق ها در علت مشترک شان است. 

اولی نتیجه سیاست های ناشی از "اباحه گری فرهنگی" است و دومی نتیجه تصمیمات توسعه ای و "ولنگاری اقتصادی". اولی اثر "تشنج عصبی عرفی گرایی" و دومی نتیجه قهری "هذیان گویی سرمایه داری" است. اولی قربانی "لجام گسیختگی و تشویش هویتی" و دومی قتیل "نیروهای کور بازار و سرمایه داری ارتجاعی" است.

"اقتصاد قمارخانه ای" و "بی فرهنگی انگلوساکسونی" در حوزه فرهنگ، "مهمانی های خصوصی نیمه عریان" می سازد و در حوزه اقتصاد، "تجمع عمومی یقه آبی ها".  این "جوانان مسحور" و این "کارگرهای عصبانی"، شلاق "بی هویتی" تصمیمات ما را می خورند. 

جامعه ای که فرهنگ برایش حکم "زینت سیاست" دارد و اقتصاد برایش "مهره بازی قدرت"،  و به شلاق "وجدان انقلابی اش" بی توجه است، سرنوشتش شلاق سر بازار است. 

جامعه ای که اقتصاد و فرهنگش سامان انقلابی و اسلامی نیابد، باید محکمه و عدلیه اش فربه شود. "صف های سفره" مردم را تدبیر نکنیم باید هم برای "صف دادگاه ها" چاره سازیم.

اما ایندو خبر اختلاف هم دارند.

هردو تخلف کردند. یکی از "سرخوشی مستانه" و دیگری از "ناخوشی فقیرانه". تخلف یکی "خوش گذرانیست" و دیگری "دلنگرانیست". یکی از "شکم سیری" است و دیگری از "سفره خالی". یکی "پایکوبی" و یکی بر "سینه کوبی". یکی "رقص" و یکی "مشت گره کرده". یکی "آواز" یکی "فریاد". یکجا پدر و مادر "مضطرب" اند و جای دیگر همسر و فرزند "دلواپس". 

داستان این شلاق را کامل بخوانید. هرجا "پارتی مختلطی" شکل گرفت باید جای دیگر دنبال "تجمع کارگری" بود. هرجا دختر  وپسر مختلط در رقص و آواز بودند، حتما جای دیگر کارگری برای معیشتش در جنگ و جدل است. هرجا "مستی مترفانه ای" بود حتمن کنارش "دلهره دردمندانه" ایست. این همه راز "جنگ فقر و غنا" یی است که بی اعتنا از آن گذاشتیم. 

اشتباه تاریخی مان این بود که تصور کردیم نادیده گرفتن جنگ فقر و غنا، تنها دامن یک طبقه را می گیرد و تنها "پابرهنه ها و مستضعفین" قشر آسیب پذیر و دهک پایین درآمدی می شوند. فکر نمی کردیم دامن خانواده و جگرگوشه هایمان هم آلوده شود و فرزندانمان مهمانی های آنچنانی برگزار کنند. غفلت از این "جنگ تمدنی" هم تربیت فرهنگی مان را نابود ساخت و هم سفره معیشت مان. 

قربانی بی توجهی به یادگار حضرت امام که همان نزاع تاریخی جنگ فقر و غناست، فقط شلاق خوردن کارگر نیست. جوانان آن پارتی شبانه نیز قربانی همین غفلت و تغافل تاریخی اند. بپذیریم که ما مقصریم و گرده هایمان را برای شلاق تاریخ آماده سازیم. 

خبر شلاق را "درست" بخوانیم. قانون بجای خود. حکم قضایی هم. اما "ما"ی مسوول مقصریم.


محسن مهدیان

—------------------------

اگر زمانی برای فتح اندلس از دخترکان مسیحی بزک کرده استفاده کردند اکنون از دختران و زنان مسلمان و تحت عنوان هنرمند و روشنفکر بهره گرفته اند.

.

شهید مطهری میگوید :"هیچ گاه مرد به طبع خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آن که برنده بوده مرد بوده است و آنکه باخته و وسیله شده زن. امروز که مردان موفق شده اند با نام های فریبنده آزادی و تساوی و غیره ,این حائل را از میان ببرند,زن را در خدمت کثیف ترین مقاصد خویش گرفته اند.بردگی زن,امروز به چشم میخورد,که برای تأمین منافع مادی یک مرد در یک مؤسسه تجاری خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می آراید و به صورت مانکن در می آید و شرف خود را در ازای چندرغاز حقوق میفروشد.

.

و اینک این بردگی در دنیای به اصطلاح هنری به وضوح به چشم میخورد اینکه زنی تحت عنوان نقش اول و یا آخر در یک جشنواره سکولار مآبانه شرکت کند و با خواست آنها لباس بپوشد و ژست بگیرد و راه برود و تمام این شوها تنها تأمین کننده خواست مردانی باشد که آلوده سیاست بازیها و روشنفکریهای وطن فروشانه خود هستند.

.

امروزه دشمن به خوبی دریافته است که برای تسلط بر مملکتی ابتدا باید بر زنان آن جامعه مسلط شد و با تبرج زنانه دامهای شهوانی را در برابر جوانان گستراند. جوانی که به علت سیاستهای غلط دولتها هم ضعف عقیدتی دارد و هم مشکل معیشتی و هم رویگردان از ازدواج .


وقتی در جامعه ای بذر شهوت و التذاذ جویی پاشیده شود عملا ذهن تخدیر میشود و جوانی که تمام انرژی و شادابیش میبایست صرف در علم و تحصیل و پیشرفت و عبادت و تشکیل خانواده شود ,در چاه ویل شهوات سقوط میکند و فرجامش یا خودکشیست و یا دین ستیزی.

.

.

پروتکل شماره چهار یهود میگوید :


اجتماع زمانی سعادتمند خواهد بود که دیندار باشد و به رهبری روحانیت گام بردارد ولی هر چه مردم از دین دور شده و به اصطلاح متمدن تر شوند به سود ما خواهد بود,به همین دلیل ما باید عقده ی خداپرستی را از ذهن مردم بیرون کرده و آنها را به سوی مادیّت سوق دهیم !!

.

.

بانوی ایرانی ! اسلام برای تو چه ارمغان آورده ؟!


اسلام از بَدو ورودش به ایران، رِفُرمی اجتماعی را آغاز نمود. هرچند اسلام، بسیاری از مسائل فرهنگی-اجتماعی ایران را تأیید کرد. اکثر مردم ایران نیز از روی اختیار و با درک برتری اسلام بر دیگر عقائد و سُنَن، مسلمان شدند.[۱] لیکن امروزه سرسپردگان جریان استعمار، می‌کوشند تا با حذف اسلامِ ناب شیعی و تقویتِ تفکرات یا بهتر است بگوییم توهمات و تخیلات تاریخ مصرف گذشتۀ باستانی، برای استعمار خوش‌رقصی کنند.[۲] از همین روی، مدتی است که در شبکه‌های اجتماعی تلاش می‌کنند زنان و دختران مسلمان را علیه اسلام بشورانند! زهی خیال باطل! می‌گویند: «ای زن ایرانی! مگر اسلام برای تو چه ارمغان آورده است؟!» پس لازم دیدیم، که ارمغان اسلام برای بانوان فرهیختۀ ایرانی را برشماریم و از سویی به باستانگرایان اسلام‌ستیز یادآوری کنیم که آنچه شما به آن می‌نازید چیزی جز ننگ و رسوایی نیست.


در فرهنگ زرتشتی، زنان و دختران را از نسل اهریمن می‌شمردند، و حتی گریستن در مرگِ آنان، ننگ بود. زنان و دختران نه تنها ناقص‌العقل، بلکه مطلقاً بی‌خِرَد شمرده می‌شدند. همانند دشمنان اهریمنی از نوشیدن زوهر (نوشیدنیِ مقدس) محروم بودند.[۳] تحقیر می‌شدند و اگر فرزندی مُرده به دنیا می‌آوردند، در دهانشان ادرار گاو و خاکستر می‌ریختند و از نوشیدن آب محرومشان می‌کردند، و اگر بدون اجازه آب می‌نوشیدند، ۴۰۰ ضربه شلاق بر بدنشان می‌نواختند.[۴] پسر داشتن نشانۀ برکت و الطاف ایزدی شمرده می‌شد، ولی دختر داشتن خیر.[۵] شوهر، خداوند و مالک زن شمرده می‌شد.[۶] اگر برای دختری همسری بر‌ می‌گزیدند و او از آن راضی نبود، سزاوار مرگ شمرده می‌شد (ازدواج اجباری)،[۷] در ایام عادت ماهانه، زنان و دختران را در اتاقی محبوس می‌کردند و آنان حق نزدیک شدن به آب و آتش و انسان‌ها را نداشتند.[۸] زن در آیین زرتشتی همانند گاو و کشتزار مورد معامله قرار می‌گرفت.[۹] بدتر و زشت‌تر از همۀ این‌ها، پدر، برادر و حتی فرزند حق داشتند از زنان و دختران استفاده جنسی کنند (اشاره به جواز و رواج همبستری با محارم در دین زرتشتی). دردناک‌تر از همه این‌ها اینکه در این رابطه، اجازه و رضایت خانم‌ها شرط نبود. یعنی اگر پدر یا برادر اراده می‌کردند که با دختر یا خواهر خود همبستر شوند، آنان حق مخالفت نداشتند.[۱۰] مرد اجازه داشت که حتی زن خود را به دیگر مردان قرض دهد و در این مورد هم رضایت زن شرط نبود.[۱۱] علاوه بر این‌ها، زن در ایران باستان جایگاه حقوقی نداشت و مجاز به استفاده از "اموال خود" بدون اجازه شوهر نبود (به جز در مواردی استثنایی).[۱۲]


اسلام، به تمامی این توهین‌ها و تحقیرها پایان بخشید. مرد و زن در نگاه اسلام، از یک ماهیت و از یک نفسِ واحده و از یک روح آفریده شدهاند،[۱۳] آزار رساندن به زنان و تحقیر آنان ممنوع است و مردان موظف اند که با زنان به نیکی رفتار کنند.[۱۴] زنان در خیر، برکت و راستی و درستی پابه‌پای مردان به سوی خدا در حرکت اند.[۱۵] در نگاه اسلام، خداوند به هر مردی و زنی که در راه راستی گام بردارد، برکت می‌دهد.[۱۶] قرآن به زنان پاک، حیات طیبه را وعده داده است.[۱۷] قرآن می‌گوید که یک زن (آسیه) الگوی همۀ انسان‌های پاک است.[۱۸] از سویی در روایت آمده که مقام فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) از آسیه (علیها سلام) بالاتر است.[۱۹] ملائکه با همسر ابراهیم هم‎سخن می‌شوند و او با اینکه یک زن است، جایگاه هبوط ملائک می‌گردد.[۲۰] از نگاه قرآن، مرد یا زن بودن دلیل برتری نیست. بلکه پرهیزگاری، معیار است.[۲۱] مادر موسی (علیهما السلام) چنان پاک و با نجابت است که خدا بر او وحی می‌فرستد و با او سخن می‌گوید.[۲۲] مریم مادر مسیح (علیهما السلام) چنان با عظمت بود که پیامبر خدا (زکریای نبی) از مقام متعالی او در شگفتی می‌ماند. ملائکه نیز با مریم هم‌سخن شدند.[۲۳] همچنین محبت به مادر، یکی از اهداف بعثت انبیاء است.[۲۴]

در نگاه اسلام، نمی‌توان دختر بالغ را مجبور به ازدواج کرد. در ایام عادت ماهیانه نیز دختران و زنان، نه تنها زندانی نمی‌شوند، بلکه جز در چند مورد جزئی (مربوط به عبادات) هیچ محدودیتی ندارند (برخلاف دین زرتشتی که آن همه محدودیت برای زنان حائض قائل است). در اسلام هرگونه ازدواج با محارم ممنوع است. و همبستری با آنان از بزرگترین گناهان شمرده شده است. هیچ مردی حق ندارد زن خود را به دیگری قرض دهد. اسلام، مهریه و نفقه را به عنوان پشتیبان حقوق زن در خانواده قرار داده است. حتی برای او این حق را قائل شده است که در ضمن عقد، حق طلاق را در دست خود بگیرد (در فقه اسلامی، زن هنگام عقد می‌توان شرط کند که اگر شوهر برخلاف تعهداتش عمل کند، من به وکالت از او خود را مطلّقه کنم). این موارد، به خوبی نشانگر توجه اسلام به حق و حقوق زن در جامعه است. در منابع روایی آمده است که عبدالله بن عمر می‌گوید: «در زمان پیامبر اکرم از تندخویى، بدرفتارى

و کوتاهى در حق همسرانمان مى‏‌ترسیدیم، زیرا ترس آن را داشتیم که در صورت بدرفتارى با زنان، از سوى خداوند آیه‌‏اى در شأن ما نازل شود.»[۲۵] این نشانگر آن است که پیامبر اکرم درباره رفتار مردم با زنانشان حساس بودند و به کسی اجازه توهین به زنان را نمی‌دادند. پیامبر فرمودند: «همدیگر را به نیکی کردن در حق زنان سفارش کنید».[۲۶] قرآن حتی می‎‎‎‌فرماید که در سخت‌ترین و شدیدترین مشکلات، و حتی اگر کار به طلاق هم رسید، باز هم به زنان توهین نکنید و به نیکی با آنان رفتار کنید.[۲۷] حتی در حدیث نبوی آمده است که محبت به زنان و خوشرفتاری با آنان از آداب پیامبران است.[۲۸] اسلام برای زن جایگاه حقوقی تعریف کرده است و به او حق داده است که در اموال خود تصرف کند.[۲۹] همچنین «غیرت»ـی که اسلام برای مردان لازم کرده، مانع از این است که یک مرد، همسر خود را تحقیر کند یا او را مورد هتاکی و توهین قرار دهد. علاوه بر همه آنچه گفته شد، روشن است که زنان در جامعه اسلامی، جایگاهی بس والاتر از دیگر نقاط جهان داشته است و در تاریخ اسلام شیعی، شاهد هستیم که برخی از زنان مقام حاکمیت و وزارت داشتند.[۳۰] و هنوز هم اگر مسلمانان بیدار شوند، جایگاه زن در جوامع اسلامی بسیار بالاتر از جوامع غربی خواهد بود.


در پایان احادیثی از پیامبر اکرم و پیشوایان حق، تقدیم می‌گردد. پیامبر فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّکُور.[۳۱] خداوند بر دختران مهربان‌تر است تا بر پسران». همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «الْبَنُونَ نَعِیمٌ وَ الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ اللَّهُ یَسْأَلُ عَنِ النَّعِیمِ وَ یُثِیبُ عَلَى الْحَسَنَاتِ.[۳۲] پسران، نعمت اند و دختران، نیکی (رحمت) اند و (روز قیامت) درباره نعمت‌ها حساب کشیده خواهد شد ولی بر حسنات (خوبی‌ها) پاداش داده می‌شود». و نیز پیامبر اکرم فرمودند: «مَا مِنْ بَیْتٍ فِیهِ الْبَنَاتُ إِلَّا نَزَلَتْ کُلَّ یَوْمٍ عَلَیْهِ اثْنَتَا عَشْرَةَ بَرَکَةً وَ رَحْمَةً مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا یَنْقَطِعُ زِیَارَةُ الْمَلَائِکَةِ مِنْ ذَلِکَ الْبَیْتِ...[۳۳] هر خانه ای که در آن دختر (متولد شده) باشد، هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان بر آن نازل می‌شود و زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمی‌‌گردد».


پی‌نوشت:

[۱]. بنگرید به «مسلمان شدن اکثر ایرانیان از روی اختیار، گفتاری از عبدالحسین زرینکوب http://www.adyannet.com/news/12856».

[۲]. بنگرید به «خشم باستانگرایان افراطی از سخنان هِنری کیسینجر http://www.adyannet.com/news/13389».

[۳]. برای مشاهده اسنادِ مربوط به این گفتار‌ها بنگرید به: «عقل زن و ماهیت او در نگاه دین زرتشتی http://www.adyannet.com/news/10892».

[۴]. بنگرید به «تحقیر زنان رنجدیده در دین زرتشتی http://www.adyannet.com/news/5955».

[۵]. بنگرید به «برتری پسر بر دختر در دین زرتشتی http://www.adyannet.com/news/6445».

[۶]. بنگرید به «شوهر، خدایِ زنhttp://www.adyannet.com/news/12828» و «بِهینِ زنانِ جهان...! http://www.adyannet.com/news/12949».

[۷]. بنگرید به «فقه زرتشتی و ازدواج اجباری برای دختران http://www.adyannet.com/news/13715».

[۸]. اوستا، فرگرد ۱۶ : ۱-۷. (اوستا، به ترجمه دکتر دوستخواه، تهران: نشر مروارید، ۱۳۹۱. ج ۲، ص ۸۳۵-۸۳۷.

[۹]. بنگرید به «تشبیه زن به کشتزار، دیدگاه اسلام و زرتشتی‌گری http://www.adyannet.com/news/12751».

[۱۰]. بنگرید به «دینکرد و مشروعیت ازدواج با محارم در آیین زرتشت http://www.adyannet.com/news/12997»، «ازدوا‌ج‌های برادر-خواهری در آیین زرتشتی http://www.adyannet.com/news/13005»، «ازدواج‌های پدر-دختری در آیین زرتشتی http://www.adyannet.com/news/13013» و «ازدواج‌های مادر-پسری در آیین زرتشتی http://www.adyannet.com/news/13031».

[۱۱]. آرتور کرستین سن، ایران در زمان ساسانیان‏، ترجمه: رشید یاسمى‏، تهران‏: نشر دنیاى کتاب‏، ۱۳۶۸، ص ۴۴۲ ؛ ترجمه و شرح وندیداد، هاشم رضی، ج ۱، ص ۵۰۸-۵۰۷.

[۱۲]. آرتور کرستین سن، همان، ص ۴۴۰-۴۴۱.

[۱۳]. قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۱

[۱۴]. سوره نساء، آیه ۱۹.

[۱۵]. سوره احزاب، آیه ۳۵.

[۱۶]. سوره آل عمران، آیه ۱۹۵. سوره نساء، آیه ۱۲۴. سوره غافر، آیه ۴۰.

[۱۷]. سوره نحل، آیه ۹۷.

[۱۸]. سوره تحریم، آیه ۱۱.

[۱۹]. حاکم نیشابوری، المستدرک على الصحیحین،بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۹۹۰. ج ۳، ص ۱۷۰، حدیث ۴۷۴۰ و شیخ صدوق،الأمالی،تهران:انتشارات کتابخانه اسلامیه،۱۳۶۲.ص ۵۹۵.

[۲۰]. سوره هود، آیه ۶۹-۷۳.

[۲۱]. سوره حجرات، آیه ۱۳.

[۲۲]. سوره قصص، ایه ۷.

[۲۳]. سوره آل عمران، آیه ۳۷ و ۴۵.

[۲۴]. سوره مریم، آیه ۳۲.

[۲۵]. ابن ماجه قزوینی، کتاب السُنَن، به تصحیح محمد ناصرالدین البانی، بیروت: دارالفکر بیروت، ۱۹۹۱. ج ۱، ص ۵۲۳، حدیث ۱۶۳۲.

[۲۶]. ابن ابى الحدید معتزلى، شرح نهج البلاغة، قم: انتشارات کت

ابخانه آیت الله مرعشى، ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۱، ص ۱۲۷-۱۲۸.

[۲۷]. سوره بقره، آیه ۲۳۱.

[۲۸]. شیخ کلینى، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵. کِتَابُ النِّکَاحِ، بَابُ حُبِّ النِّسَاءِ، ج ۵ ص ۳۲۰.

[۲۹]. سید مصطفی، محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده نکاح و انحلال آن، تهران: نشر علوم اسلامی، ۱۳۷۴. ص ۳۱۷. همچنین ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی.سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر همدانی، تفسیر المیزان، دفتر تبلیغات اسلامی، م،۱۳۶۳ ج ۴، ص ۵۳۴.در قرآن،سوره نساء، آیه ۳۲،این حق به زنان داده شده که در اموال شخصی خود تصرف کنند (حتی بدون اجازه شوهر).

[۳۰]. بنگرید به «زن در اسلام؛ پاسخ قاطع دکتر زرینکوب به باستان‌گرایان».

[۳۱]. شیخ کلینى، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵. ج ۶، ص۶، حدیث ۷.

[۳۲]. شیخ کلینى، همان، ج ۶، ص ۷، حدیث ۱۲.

[۳۳]. محدث نورى، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸ ه.ق، ج ۱۵، ص ۱۱۶، حدیث ۱۷۷۰۹.

گرداوری موسسه علمی باور باران



سونامی نام های تقلبی در ایران

| جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۵۴ ب.ظ | ۰ نظر

✅در سال‌های اخیر موجی از نام‌های تقلبی اطفال رایج شده و عده‌ای با معنی‌گذاری‌های ذوقی و بی‌اساس بر روی آنها، کتابچه‌هایی را نیز منتشر می‌کنند. حتی دیده شده که با جعل نسخه‌های آنلاین لغتنامه دهخدا، این کلمات موهوم را بدان وارد می‌کنند. کلمات نوساخته و مضحکی همچون: آوش، آرشیت، آرتان، ارزین، ارشا، سوشا، سیوشا، برشا، پرشا، برکیا، مانیا، پانیا، تانیا، هاوش، هیرسا، هیما، میما و صدها نوع دیگر.

✅این کلمات در هیچیک از متون و منابع کهن و شناخته شده وجود ندارند و چیزی بیش از بازی با آواها و مصوت‌ها و ترکیب آنها با یکدیگر نیست. جالب و غم‌انگیز است که اینگونه نام‌های بی‌ریشه و بی‌هویت را «نام‌های اصیل ایرانی» نیز خطاب می‌کنند.


👈فقط از یک ایرانی بر می‌آید که حتی هویت فرزند خویش را نیز قربانی جعل و تقلب کند.



بیایید نقص های فرهنگیمان را با هم ریشه کن کنیم

| شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۵ ق.ظ | ۰ نظر

😎ما ایرانی هستیم بیایید نقص های فرهنگیمان را با هم ریشه کن کنیم....پس از این پس هرگز

[I][R]

[I][R]


👈از بچه ها نپرسیم پدرت را بیشتر دوست داری یا مادرت ؟

[I][R]


👈هرگز به بچه هایتان بیشتر دو سال شیر مادر ندهید و شخصیت آنها را وابسته دهانی نسازید.

[I][R]



👈از بچه های فامیل راجع به معدل درسیشان نپرسیم.

[I][R]


👈سرزده به خانه کسی نرویم.

[I][R]


👈راجع به متراژ و قیمت خانه صاحبخانه از او سوال نپرسید .راجع به قد و وزن و سن اشخاص و مسایل شخصی انها  سوال نپرسید.

[I][R]

ستایش مارا ببخش در اعتراض به خاموشی مثلا روشنفکران

| سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

‌ لعنت به مهمان نوازی ما...لعنت به انسانیت ما....پس کجا رفته شمع های روشن به خاطر  سگ آزاری؟......امروز همه ستایش قریشی هستیم.......به کجا می رویم که یک دختر شش ساله ی مهاجر را در ورامین مورد تجاوز قرار می دهند....با چاقو به مسلخ می کشند......با اسید جنازه اش را می سوزانند!..........یا ایهالذین آمنو.....یا ایهالذین کافرو..........ما همه مقصریم.........مقصریم که دهانمان بسته است ......مقصریم که به یک مهاجر به تحقیر نگاه می کنیم.........انسانیت فراموش شده ی ما  در کدام بخچه ی روشن فکری و تحجر مذهبی مخفی شده؟


اگر یک کودک ایرانی به هجمه ی یک حیوان اینچنین معصومانه و مظلومانه تمام بودنش.....تمام خنده هایش......تمام ناز کردن هایش.......تمام لوس بازی هایش...به یک شبه هیچ می شود......چه می کردند سایت ها و روزنامه ها و وبلاگ ها و اینستاگرام ها و تلگرام ها..........هزار سوال ......هزار تعجب .....هزار آه .....وهزار تاسف



احمد بهزاد نماینده هرات در پارلمان افغانستان در یادداشتی برای ستایش نوشت: «خبر جنایت تکان‌دهنده در ورامین ایران قلب هر انسانی را به درد می‌آورد. کودکی آواره طعمه گرگ‌صفتی آدمخوار شده است. جنایت، جنایت است؛ فرقی نمی‌کند که مرتکب آن دارای چه ملیتی باشد اما آنچه در این میان آزاردهنده است رویه متفاوت و آپارتایدگونه رسانه‌های‌ جامعه میزبان است. اگر قضیه به گونه معکوس رخ می‌داد، یعنی جانی هویت قربانی را می‌داشت، آیا پیامدهای چنین جنایتی همین سکوت و بی‌پروایی بود؟


ستایش ما را ببخش......ستایش کنار گوش ما صدای خنده هایت اسیر هزار ناهنجاری ما مردم ایران شد.........ستایش تو افغانی هستی.....نه فرانسوی و نه ایتالیایی .....تو اهل کشور برخودار آمریکا نیستی ........تو اهل کشور پر تلاش ژاپن هم نیستی........متاسفنه تو اهل انگلیس خوش نشین هم نیستی.....و تو یک اسراییلی مظلوم هم نیستی.......تو یک دختر بچه زیبای.....معصوم افغانی هستی که در ورامین کنار ما زندگی می کرد.....و امروز فقط ذره ی از آثار استخوان  و گوشتتش در یک وان باقی مانده


ستایش دنیا جای بدی شده است برای مظلومین عالم.....ستایش خداحافظ...... شاید این هم آخرین مطلبی باشد که در وصف این حادثه زده شود.......خیلی راحت!

💠ویژه /خشونت جنسی، بیماری جدید در بین برخی جوانان ایرانی‼️




🔴آمارهای منتشر شده نشان از افزایش ناگهانی   فروپاشی خانواده ها ،طلاق،تجاوز به عنف و خشونت جنسی در طی سالیان اخیر میدهد.


🔻هرچند خشونت جنسی از جمله جرایمی است که به دلیل حساسیت های بالای اجتماعی چندان آمار رسمی در مورد آن منتشر نمی شود؛ ضمن اینکه قطعا نمی توان تمام جرایم رخ داده در حوزه تجاوز به عنف را محدود به  آمار ارائه شده از سوی پلیس دانست زیرا ممکن است عده ای مورد آزار قرار گرفته باشند اما به دلیل حفظ آبرو  شرایط خانوادگی  و حساسیت موضوع مایل به شکایت و تشکیل پرونده قضایی نباشند.



🔻تجاوز به عنف و خشونت های جنسی نه صرفا علل روانشناختی دارند و نه فیزیولوژیک، چرا که خشونت و تجاوز بر آمده از بافت های فرهنگی و تاریخی جامعه و گروهی است که فرد در آن تنفس می کند. تا زمانی که نخبگان سیاسی و دولت اهمیت نیازهای اولیه افراد جامعه و تشکیل و خانواده و اشتغال و سالم سازی فضای فکری و فرهنگی جامعه و نقش موثر آن در بازتولید یا ممانعت از خشونت را نادیده بگیرند و به بازیهای سیاسی مشغول باشند همچنان شاهد چنین فجایعی هستیم.



🔻این مهم وظیفه جامعه شناسان و اندیشمندان و نخبگان غیر دولتی است که با فشار از پایین و عدم انکار واقعیت و عدم سکوت در برابر چنین فجایعی، سعی در طرح مسائل این چنینی داشته باشند. 


🔻افزایش سن ازدواج، تغییر سبک زندگی؛رواج شبکه های محرک ماهواره ای و مجازی، رواج روز افزون شبکه های اجتماعی و موبایلی فعال در زمینه خشونت جنسی غربیها در داخل،کم شدن تعهدات دینی و اجتماعی و عرفی،افزایش بیکاری و ناامیدی ازتشکیل خانواده سالم،فروپاشی اخلاقی و رواج محافل و جلسات خانوادگی و اجتماعی مختلط و محرک جنسی و ....در نتیجه همه این ها علل و عوامل شرایطی را ایجاد می کند که فرد تحت تاثیر غریزه جنسی دست به کنش هایی نا خواسته و نا آگاهانه می زند.


💠💠💠💠


یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم

| دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر

✅در تاکسی ... 

http://yekiazkhak.blog.ir

امروز سوار یه تاکسى شدم

صد متر جلو تر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود

راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد

چند ثانیه گذشت

راننده تاکسى : چقدر رنگِ رژتون قشنگه

خانم مسافر: ممنون

راننده تاکسى : لباتون رو برجسته کرده

خانم مسافر سایه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پایینُ لباشو رو به آینه غنچه کرد.

خانم مسافر: واقعاً؟؟!

راننده تاکسى خندید با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفتُ نگاه کرد

راننده تاکسى : با رنگِ لاکتون سِت کردین؟! واقعاً که با سلیقه این تبریک میگم

خانم مسافر:واى ممنونم..چه دقتى معلومه که آدمِ خوش ذوقى هستین

تلفنِ همراه من زنگ خورد و اون دو نفر گرمِ حرف زدن بودن..

موقع پیاده شدن راننده ى تاکسى کارتش رو داد به خانم مسافرُ گفت هرجا خواستى برى،اگه ماشین خواستى زنگ بزن به من..

خانم مسافر کارت رو گرفت یه چشمکِ ریزى هم زد و رفت..

اینُ تعریف نکردم که بخوام بگم خانم مسافر مشکل اخلاقى داشت یا راننده تاکسى...

فقط میخواستم بگم..

تویه این چند دقیقه ممکنه کمتر کسی از ما به ذهنش رسیده باشه که راننده ى تاکسى هم یک خانم بود.

ما با تصوراتی که توی ذهنِ خودمونِ قضاوت میکنیم

بهتره یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم