بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

جرات ورزی چیست و چرا از نان شب واجب تر است؟؟

| پنجشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۵۲ ب.ظ | ۱ نظر

   جرات ورزی چیست

 و چرا از نان شب واجب تر است؟؟


- در  تاکسی نشسته اید و بغل دستی شما سیگاری روشن می کند

 دود سیگار اذیت تان می کند اما نمی توانید حرفی بزنید، شهامت اش را ندارید، نمی دانید اصلا چطور باید برخورد کنید، شاید هم خودتان را توجیه می کنید: بی خیال! در این مملکت سه هزار میلیارد پول مردم را می خورند، بگذار این بنده خدا هم سیگارش را بکشد.


-می خواهید لباسی را که دیروز خریده اید به فروشنده مغازه پس بدهید

 اما انگار می خواهید کوه بکنید، این قدر این کار را به عقب می اندازید تا بالاخره فراموش می کنید و آن لباس برای همیشه در کمدتان می ماند. 


-از دوستتان ناراحت اید، اما نه آن قدر شجاعید که بروید در چشم هایش نگاه کنید و بگویید که ناراحت شده اید و نه آن قدر بزرگوارید که ببخشید و فراموش کنید

 اعصاب تان خرد است و تنها کاری که می کنید این است که کم کم رابطه تان را با او قطع کنید.


-همکارتان مرتب می پیچاند و  شما مجبور می شوید وظایف او را هم انجام بدهید

 با عصبیت و درحالی که خودتان فحش می دهید بالاخره او را کاور می کنید، اما به او اعتراضی هم نمی کنید، مبادا که دلخوری پیش بیاید

 البته چند وقت بعد جور دیگری تلافی می کنید: 

در یک جلسه خصوصی زیرآب او را پیش رئیس تان می زنید

باز هم حالتان از خودتان به هم می خورد اما این بار توجیه می کنید که خب، حقش بود.


- در یک مهمانی نام یک آشنای قدیمی را به یاد نمی آورید اما می ترسید اعتراف کنید به فراموشی، تمام مدت با او گرم و دوستانه صحبت می کنید انگار صد سال است دوست هستید اما یک بار هم نامش را به زبان نمی آورید

 آخرش هم اگرچه از این همه ترسو بودن، حالتان از خودتان بد شده، اما در دلتان می گویید: ببین من چقدر زرنگم! هیچ کس نفهمید!


- طبق روال معمول همسرتان باید لباس های شما را اتو می کرد، اما یک روز صبح می بینید که هیچ لباس اتو شده ای ندارید، قشقرق راه می اندازید و خلق همسرتان را هم خراب می کنید، نتیجه این می شود که با پیراهن چروک سر کار می روید و با همسرتان هم تا یک هفته قهر می کنید.


اینها چند نمونه ساده اند، روز ما پر است از چالش هایی مثل این ها.


چالش هایی که به صورت «واکنشی» با آنها برخورد می کنیم و معمولا نتیجه این واکنش ها می شود حال بد خودمان، یا دیگران، یا هردو

 بی هیچ نتیجه ی مثبت.


 نظام آموزشی ما جراحی های اساسی لازم دارد، یک آدم شجاع باید یک روز پیدا شود و بگوید خیلی مهم تر از اینکه به بچه های دبیرستانی مان انتگرال یاد بدهیم، یا بگوییم گازهای نجیب در کدام ردیف جدول مندلیف هستند، یا بخواهیم برایمان توضیح بدهند سلول زنده قورباغه آفریقایی چه ویژگی هایی دارد (تعجب نکنید؛ این ها عینا سوالات کنکور هستند)

 باید بهشان یاد بدهیم چطور assertive (جرات ورز) باشند

 نه منفعل یا پرخاشگر


جرات ورزی مهارتی است که یادمان نداده اند

 چون خودشان هم بلد نبوده اند


 دستکم، اگر ما می خواهیم پدر، مادر یا معلم خوبی باشیم، خودمان بعد از این همه سال، بالاخره باید یاد بگیریمش

 به بچه هایمان هم بیاموزیم و این زنجیره نادانی را یک جا، سرانجام ببریم.


دوره ی جرات ورزی را باید در همه دبیرستان ها، در همه دانشگاه ها و در همه ادارات برگزار کرد.


ما نیاز داریم به این آموزش ها و فقدان آنها، روی همه چیز ما تاثیر گذاشته است؛ از سیاست خارجی مملکت بگیر تا خصوصی ترین روابط زن و شوهرها در اتاق خواب.



جرات ورزی، یک زیربنای شناختی دارد و یک سری هم تکنیک

 البته که نمی شود ظرف چند ساعت یک آدم را زیر و رو کرد


 اما مثل همه مهارت ها، اگر مسیری باز شود در ذهن آدم ها، بقیه راه را خودشان می روند 


البته همه نمی توانند این همه «ممتاز» باشند

 دیگرانی هم هستند همین نزدیکی که در مرداب مشکلات شان دست و پا می زنند و شهامت برداشتن اولین قدم را هم ندارند.


دنیا به وجود آدم های باشهامت و پر انرژی مفتخر است

 همین ها دنیا را جای بهتری برای زندگی کرده اند وگرنه آدم های محافظه کارزیادند و بود و نبودشان هم فرق چندانی به حال دنیا ندارد.

دنیا به آدمهای جسور نیاز دارد تا قوانین غلط را بشکنند.



چرا ما بدبختیم؟

| دوشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۷ ق.ظ | ۰ نظر

 چرا ما بدبختیم؟


همین الان یک آزمایش انجام دهید. به سایت گوگل بروید و تایپ کنید چرا من. همین دو کلمه را که تایپ می کنید، خود گوگل بر اساس جستجوهای قبلی به شما پیشنهاد می دهد. می دانید پیشنهادش چیست؟ می گوید چرا من بدبختم! ظاهرا این احساس بدبختی آنقدر همگانی است که تبدیل به یکی از جستجوهای پرطرفدار گوگل شده است!!


راستش را بخواهید آدم های مختلف از منظرهای متنوع و با تعاریف مختلف از بدبختی و خوشبختی، شادی و افسردگی، خوش شانسی و بدشانسی به این موضوع پرداخته اند؟   

مثلا پروفسور ریچارد وایزمن؛ استاد روانشناسی دانشگاه هرتفورشایر گفته می‌خواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضی‌ها را می‌زند و آنها هم در جای درست هستند در حالی که سایرین از آن محرومند؟! به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم خوش‌شانس و عده دیگر بدشانس هستند؟  

یک بار یک آزمایش جالب طراحی کردم. و از دو گروه افرادی که از قبل خود را خوش شانس و بدشانس معرفی کرده بودند روزنامه‌ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگویند چند عکس در آن هست. به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که می‌گفت: اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که این آگهی را دیده‌اید، 50 دلار پاداش خواهید گرفت.

با اینکه آگهی نیمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسیار درشت چاپ شده و افرادی که احساس بدشانسی می‌کردند عمدتاً آن را ندیدند، درحالی که اغلب افراد خوش‌شانس متوجه آن شدند! مطالعه وی نشان داد که افراد بدشانس عموماً عصبی‌تر از افراد خوش‌شانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصت‌های غیرمنتظره را مختل می‌کند. در نتیجه، آنها فرصت‌های غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر امور از دست می‌دهند. افراد خوش‌شانس در واقع آدم‌های راحت‌تر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه در جستجوی آنها هستند را خوب می‌بینند! 

این تمام پاسخ به این مساله (بدبختی و خوشبختی) نیست، فقط یکی از جواب ها می تواند باشد. 


 تحلیل و تجویز راهبردی: 

خوشبختی و بدبختی پرسشی است که در طول تاریخ ادامه یافته است و ادامه هم دارد. اما می توان تا اطلاع ثانوی به دو نکته کلیدی در این زمینه توجه کرد.  


1-  اولا اینکه اصلا این سوال اشتباه است. بدبختی یا خوشبختی از نظر واژه شناسی اشتباه به نظر می رسد چون مفروض گرفته که همه چیز به بخت (شانس، اقبال، یا تقدیر) مرتبط است. در طول تاریخ هزاران ساله فرهنگ و ادبیات ایرانی نیز این مساله را می توانیم از واژه ها بفهمیم. به این واژه ها دقت کنید: نیک اختری، نکوطالعی، خوش اقبالی، نیک بختی، نگون بختی، سیاه بختی و شوربختی. هر هفت واژه تلویحا این فرض را گرفته اند که ریشه شادکامی/ناکامی انسان وابسته است به بیرون. من از زمانی به بعد عمداً به جای واژه خوشبختی، از کلمه کامیابی استفاده می کنم. کلمه ای که در آن فعالیت و عاملیت مطرح است. 


2-  یکی از مهم ترین دروسی که در زندگی آموختم  (و البته ایکاش یکی پیدا می شد و به جای آموزش آمیب و جلبک و یون و الکترون و سینوس و کسینوس این ها را به ما در مدرسه یاد می داد) این است که بین خوشی زندگی و خوبی زندگی تفاوت قائل شوم. در یک زندگی خوش، در جستجوی بیشترین لذت ممکن و کمترین رنج ممکن برای خودم هستم. خوشی زندگی وابسته است به لذت ها و رنج ها و بسیاری از امور لذت بخش یا رنج آور از حیطه اختیار و قدرت ما خارج است. 


اما در خوبی زندگی داستان کاملا متفاوت است، در خوبی زندگی، لذت و رنج مهم نیست، بلکه وابسته است به آنچه باید و می توانم انجام دهم و آنچه انجام می دهم. در هر شرایطی (بدترین شرایط زندگی را در نظر بگیرید طاعون و فقر و سیل) هر کسی می تواند کارهایی انجام دهد که اخلاقاً درست است و عملا امکان پذیر است. اگر بین آنچه می توانم و باید انجام دهم و آنچه انجام دهم، تطابق وجود داشته باشد، خوبی زندگی رقم خورده است. خوشی زندگی لذت می آورد و خوبی زندگی رضایت می آورد. لذت، واکنشی است گذرا به رخدادهای دوست داشتی بیرونی. اما رضایت از عمق هستی ما بر می خیزد. «خوشی ناشی از لذت» حالی است که زود می آید و زود می رود اما «رضایت» مقامی است که ماندنی است. مقایسه کنید لذت یک شب ماندن در گران ترین هتل دنیا با رضایت ناشی از نجات یک انسان. زندگی ماهاتما گاندی، نلسون ماندلا و مادر ترزا شاید همواره با خوشی همراه نبوده است (که سال ها با درد و رنج زیسته اند) اما این ناخوشی زندگی چیزی از خوبی زندگی شان و رضایت عمیق و ماندگارشان کم نکرد. مزیت خوبی زندگی به خوشی زندگی آنست که بخش زیادی از خوشی زندگی دست شما نیست اما خوبی زندگی به تمامی دست شماست. خوشی زندگی مهم است. اما کافی نیست. خوبی زندگی لازم است. 


آرزو نمی کنم خوشبخت باشید. امیدوارم که کامیاب باشید. کامیابی ناشی از حضور توامان خوشی و خوبی زندگی.


مجتبی لشکربلوکی


گاهی به مغز استراحت های طولانی مدت بدهید

| سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۱۳ ق.ظ | ۰ نظر


 گاهی به مغز استراحت های طولانی مدت بدهید


 مایکل گلب در کتاب معروفش چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم؟

 سوال بسیار مهمی می پرسد:وقتی ایده های فوق العاده به ذهنتان خطور کرد،کجا بودید؟ 

گلب این سوال را طی سال ها از هزاران نفر پرسید.


اغلب جواب ها این گونه بودند:هنگام حمام،استراحت در رخت خواب،گوش کردن به موسیقی،مسافرت تفریحی،قدم زدن در طبیعت،در ساحل دریا و ... 

کمتر کسی پاسخ داد که بهترین ایده های زندگی در محل کار به ذهنش خطور کرده است.


 این موضوع نشان می دهد کیفیت کارایی مغز ما به کیفیت استراحتی بستگی دارد که به آن می دهیم،بهترین ایده ها معمولا بعد از یک استراحت فکری مناسب و طولانی مدت به ذهن می رسند.


▪️نتیجه راهبردی:

اگر مدیر هستید و با مسئله بزرگی در محل کارتان مواجه شده اید که حل نمی شود و راه حلی برای آن پیدا نمی کنید؛ شاید بهترین راه آن باشد که به یک مسافرت تفریحی بروید و در آنجا یا پس از بازگشت برای حل آن موضوع بکوشید.


 موفقیت های بزرگ فقط به میزان تلاش ما و ساعات کار ما بستگی ندارد، بلکه به کیفیت استراحت ما نیز بستگی دارد.





شبهه و افسانه کشتار بنی قریظه

| يكشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۵۹ ق.ظ | ۰ نظر


یکی از شبهاتی که اسلام ستیزان مطرح میکنند

واقعه بنی قریظه است که به آن پاسخ محکم میدهیم 


شبهه این طور مطرح میشه که میگن پیامبر از یهودیان نسل کشی کرد و پیامبر خون و خونریزی و...


خب تنها کسی که میگه این قضیه اتفاق افتاده


ابن اسحاق واقدی است


شرح نقل قولش اینگونس:و هنگامی آن ها را گروه گروه میاوردند


در حالی که گروه گروه گردن  ان ها را قطع میکردند


و کار قطع کردن توسط امام علی و زبیر انجام میشده


ان کار تا جایی ادامه پیدا میکنه که پیامبر خسته میشه و میگه برید به سلامت


خب اینجا چند نکته است

 این ابن اسحاق که روایت میکنه ۱۵۱سال بعد از این قضیه به دنیا میاد و منابع روایتش نوه نتیجه های بزرگان بنی قریظه هستند


 یعنی منبع روایت واقدی یهودی است 


و بعد از ابن اسحاق کسانی که این قضیه را نقل کردند مربوط کردند به شخص ابن اسحاق


مورخ هم عصر ابن اسحاق که مالک ابن انس باشه 


میگه: دجال(ابن اسحاق) ان کسی که راست و دوروغ را به هم میبافد 


بنی قریظه باعث شد جنگ احزاب شکل بگیره


وقتی بنی قَینَقا و بنی نظیر از مدینه رفتند


 رسول خدا گفت به بنی قریظه 

که شما بیاید تعهد نامه بدید زندگی کنید ولی برای مسلمانان مشکل ایجاد نکنید


ولی بزرگان بنی قریظه گفتند فکر کردید ما مثل قریشیان ضعیفیم؟ما جنگاوریم و...

بنی قریظه رفت کنار ابوسفیان و همه قبایل علیه اسلام و پیامبر قرار گرفتند و جنگ احزاب(خندق) شد 

یکی از یهودیان بنی قریظه اومد مسلمان شد اومد پیش پیامبر اسم اون شخص نایب ابن مسعود اشجعی بود


ولی پیامبر گفت من به شما یهودیان اعتماد ندارم باید حسن نیتت رو ثابت کنی

ابن مسعود گفت چیکار کنم

پیامبر گفت برو بین یهودیان جاسوسی ما رو بکن و به ایشان بگو که ابوسفیان گفته ما و محمد از قریش هستیم گوشت همو بخوریم استخون همو دور نمیندازیم

و قرار وسط جنگ قرار محمد و ابوسفیان یکی بشن و تمام اموال شما یهودیان را ببرند


از اون طرف ابن مسعود رفت پیش ابو سوفیان و به ابوسفیان گفت یهودیان با محمد کنار امده اند و قرار کرده اند که حتی اگر با شما هم کنار بیایند ۱۰نفر از مشرکین رو تحویل شما بدند


بعد یهودیان گفتند ما چگونه بفهمیم که قریش پای ما میمونه نامه زدن به ابوسفیان و گفتند ۱۰تن از افراد اصلیت رو بفرست طرف ما

 بعد وقتی ابوسفیان این رو شنید گفت دیدی یهودیان با محمد بودند و علیه ما 

 پیامبر با یک نقشه بین یهود و ابوسفیان بی اعتمادی ایجاد کرد


 قرار بود فردا صبح که جمعه باشه جنگ شروع بشه


بعد پیامبر به ابن مسعود گفت من چطور کاملا به تو اعتماد کنم؟پیامبر حُزَیفه رو فرستاد میان این ها شب ابوسفیان همه رو جمع کرد تو اردوگاشون گفت ممکنه جاسوس بین ما باشه و گفت از بغل دستیاتون بپرسین کین؟

ابن مسعود و حزیفه هم با هم بودند بین افراد ابوسفیان


ابن مسعود سریع به بغل دستیش گفت تو کی هستی؟ بغل دستیش گفت من معاویه ام اون یکی بغل دستیش گفت تو کی هستی؟اون گفت من  عمرو عاص هستم


اون موقع شب بود و تو بیابون بودند بعد این شن ریزه های بیابون میخورد به سپر های جنگی اون ها و رعب و وحشت ایجاد میشد یکی از سنت های الهی هم همینه اصلا


سعد ابن معاذ میگه زن و بچشونو اسیر کن همه مرداشون رو بکش (اینطور نقل شده)

بعد پیغمر این ها رو میاره مدینه دستور میده خندق بکنن و گردنشون رو بزنن(جلوی چشم زن و بچه هاشون)

و امام علی و زبیر این کار رو کردند


این  مسعله که بالا گفتم فقط از ابن اسحاق نقل شده


ابن اسحاق میگه:رسول خدا ۹۰۰نفر رو در خانه دختر حارث زنی از بنی نجار زندانی کرد


و ابن اسحاق نقل کرده که بین اون ۹۰۰نفر کعب ابن اسد و ابن اختب (دشمنان خدا)


ادامه

ابن هجر عسقلانی از بزرگان اهل سنت که مورخ بوده سیره نویس بوده در کتاب التهذیب تهذیب  جلد ۴ صفحه ۴۵ از این حکایت به عنوان حکایت غریب یاد میکنه یعنی قضیه ایی که مشکل داره

منبع روایت ابن اسحاق یهودیان بودند که مسلمان شده بودند یکی از منابع ایی که ابن اسحاق از اون ها نقل میکنه نوه یکی از بزرگان بنی قریظه بوده یعنی کاملا منابع روایات ابن اسحاق در این باره یهودی است



قران سوره احزاب ایه ۲۶ این ماجرا رو نقل میکنه

البته قران میگه همه کشته نشدند عده ایی که اون فتنه رو کرده اند کشته شدند

ابن اسحاق از عطیه نقل کرده  (عطیه از بنی قریظه بوده‌ باز هم یهودی)

تاریخ طبری ۱۵۰سال پس از ابن اسحاق اومده میگه در مورد ابن اسحاق که بر خلاف شیوه خود که روایات گوناگون از یک حادثه را نقل میکند در موضوع بنی قریظه رعایت نکرده بلکه کلمه ایی اورده است که تردید بر انگیز است(طبری در مورد این روایت ابن اسحاق میگه)

طبری میگه واقدی یا همون ابن اسحاق واقدی گمان کرده که رسول خدا دستور داد گودال هایی برای بنی قریظه بکنند

حالا دلایلی که ما میاریم برای رد اصلا همچین واقعه ایی

1_حکم اسلام در این نوع اتفاقات اینجوری نیست که همرو بکشن  ده دوازده نفر سران بنی قریظه بودند ربطی نداره همرو بکشن این حکم اسلام و پیامبر خلاف حکم اسلام عمل نمیکنه 


2_کشتار بنی قریظه با ایه ۴ سوره محمد در تناقض است چون پیامبر با دو قبلیه بنی غَینَقا و بنی نظیر طور دیگه ایی رفتار میکرده  و این دو قبلیه هم پیمان اُسُو خَزرَج بودند طوری رفتار میکرده که بین این ها اختلاف نیفته و با هم جنگ نکنن چون اگه با بنی قریظه سخت رفتار میکرد بنی قریظه میگفتن چطور پیامبر با اون دو تا قبیله که متحد ش هستند به ارامی رفتار میکنه با ما اینجوری بعد این جا ۳ قوم یهودی هستند اگر پیامبر با هر کدوم بد رفتاری میکرد بقیه صداشون در میومد(نکته:بنی قینقاع و بنی نضیر باعث جنگ های دیگری شدند)


 قران سوره احزاب ایه ۲۶ این ماجرا رو نقل میکنه

البته قران میگه همه کشته نشدند عده ایی که اون فتنه رو کرده اند کشته شدند


ابن اسحاق از عطیه نقل کرده  (عطیه از بنی قریظه بوده‌ باز هم یهودی)

تاریخ طبری ۱۵۰سال پس از ابن اسحاق اومده میگه در مورد ابن اسحاق که بر خلاف شیوه خود که روایات گوناگون از یک حادثه را نقل میکند در موضوع بنی قریظه رعایت نکرده بلکه کلمه ایی اورده است که تردید بر انگیز است(طبری در مورد این روایت ابن اسحاق میگه)

طبری میگه واقدی یا همون ابن اسحاق واقدی گمان کرده که رسول خدا دستور داد گودال هایی برای بنی قریظه بکنند

حالا دلایلی که ما میاریم برای رد اصلا همچین واقعه ایی

1_حکم اسلام در این نوع اتفاقات اینجوری نیست که همرو بکشن  ده دوازده نفر سران بنی قریظه بودند ربطی نداره همرو بکشن این حکم اسلام و پیامبر خلاف حکم اسلام عمل نمیکنه 


2_کشتار بنی قریظه با ایه ۴ سوره محمد در تناقض است چون پیامبر با دو قبلیه بنی غَینَقا و بنی نظیر طور دیگه ایی رفتار میکرده  و این دو قبلیه هم پیمان اُسُو خَزرَج بودند طوری رفتار میکرده که بین این ها اختلاف نیفته و با هم جنگ نکنن چون اگه با بنی قریظه سخت رفتار میکرد بنی قریظه میگفتن چطور پیامبر با اون دو تا قبیله که متحد ش هستند به ارامی رفتار میکنه با ما اینجوری بعد این جا ۳ قوم یهودی هستند اگر پیامبر با هر کدوم بد رفتاری میکرد بقیه صداشون در میومد(نکته:بنی قینقاع و بنی نضیر باعث جنگ های دیگری شدند)



دلیل سوم 

❗️ابو عبید بن سلام در کتاب الاموال صفحه ۲۴۷ چنین نقل میکند که

وقتی خیبر به دست مسلمانان فتح شد (خیبر بعد از این قضیه بنی قریظه بوده)

برخی خاندان ها بودند که در دشمنی با رسول خدا افراط میکردند با این حال پیامبر با این کلمات آن ها را خطاب کرد


که چیزی بیش از توبیخ نبود 

ابو حقیق به نقل از پیامبر میگه:دشمنی تان را با خدا و رسولش میدانم اما این باعث نمیشود بیش از آنچه با دوستانتان رفتار کردم با شما رفتار کنم پیامبر این سخن را پس از قاعله بنی قریظه فرمودند

وقتی خیبر هم به دست مسلمانان فتح شد پیامبر گفت دلیل نمیشه چون با من دشمنی دارید بزنم همتون رو بکشم

منم مثل اون سه تا قبلیه با شما رفتار میکنم


اصلا فرض کنیم ۹۰۰ نفر کشته شده باشند

از مدینه تا جایی که بنی قریظه اسکان داشتند حدس میزنند ۶ یا ۷ ساعت راه بوده حالا فکرشو بکن رفت و برگشت میشه ۱۲ساعت

حالا این کشتار کی بوده؟بعد از جنگ که سربازان به شدت خسته بودند و تشنه و زخمی و...

حالا اینا رفتن زن و بچه و ۹۰۰ نفر اوردن خندق بکنن گردن بزنن چه وقت؟بعد از جنگ که همه خسته و کوفته بودند

حالا شروع کن خندق بکن  شروع کن به گردن زدن اون هم سربازان اون موقع تو هوای گرم اون موقع


دلیل پنجم

 یهودیان یک عادت دارند که وقتی یک شخص غیر یهودی یک فوت کنه تو صورتشون تو بوق و کرنا میکنن میگن ای مردم این شخص منو زد منو چیکار کرد و چیکار کرد ...


حالا جالبه در هیچ کجای تاریخ یهود نیامده که کشتار شده اصلا تو تاریخ خودشون ندارند


‼️ساموعِل اُسِک در مورد رنج های یهودیان در قرن ۱۶ یک کتاب نوشته که شامل بدبختی هایی هست که سر یهودیان اومده‼️


بعد جز جز مثلا پاش گیر کرده به سنگی و افتاده نوشته سنگ این مملکت به من ظلم کرده

(این سنگی که گفتم فقط مثال بود)

در این کتاب هیچ اشاره ایی به کشتار بنی قریظه نکرده


دلایل دیگه

مگه جنگ خندق نبوده؟

خب پیامبر چه  دلیلی داشت

اینا رو برداره بیاره تو مدینه خندق بکنه گردن بزنه خب همون جا که خندق کنده بودن گردن میزدن دیگه


بعد  میگن تعداد گردن زده شدگان ۹۰۰ نفر بوده؟

دقت کنید ۹۰۰ نفر اون موقع تاریخ نقل کرده هر کدوم ده بیست تا بچه داشتند با زن و بچه میشه ۹۰۰۰یا ۱۰۰۰۰نفر اصلا همچنین جمعیتی در بنی قریـظه در شمال مدینه نبوده


بعد حالا اومدن اینا رو گردن زدن 

اخه گردن زدن ۹۰۰نفر توسط ۲نفر چقدر طول میکشه اخه 

کجا این جنازه ها رو ریختن کی خاک کردند 

کلی مریضی و طاعون و... اینا میاد از نظر بهداشتی به مشکل میخوردند

این سوال هایی هست که ضد اسلام ها باید جواب بدن این چیز هایی عقلی دیگه


اول روایت ابن اسحاق میگه ۹۰۰نفر رو در خانه زنی(دختر حارث) از بنی نجار جا دادن خونش دیگه کاخ نبوده که ۹۰۰نفر جا بگیره دقت کنید ۹۰۰نفر 

از ابن اسحاق باید پرسید چرا پیامبر تو چند خونه جا نداد؟ادم دوروغ گو (ابن اسحاق)دوروغش اینجا معلوم میشه


دلیل بسیار مهم 

در سال ۷۳ میلادی(۷۳ سال بعد از مسیح علیه اسلام)

یهودیان شروع میکنن علیه رومی ها انقلاب کردن بعد رومی ها این ها رو تو یه قلعه ایی با زن و بچه محاصره میکنن حالا تعدادشون چقدر بوده؟

900نفر

بعد رومی ها میگن به یهودیان اگه شما بیاید بیرون ما شما رو میکشیم

مردان یهودی میگن بهتر زن و بچه هامون رو خودمون بکشیم خودمون با خیال راحتبریم با رومی ها بجنگیمبعد یکی از یهودیا میگه چرا به دست رومی ها کشته بشیم؟بیاید خودمون خودمون رو بکشیمحالا اسم این واقعه رومی-یهودی (ماسادا) بوده

همچین اتفاقی افتاده 

بعد یهودی هایی که از ماسادا فرار میکنن 

همون یهودیان بنی قریظه رو تشکیل دادند


بعد نوه نتیجه هاشون نسل به نسل 

پس این قضیه بنی قریظه مربوط میشه به ماسادا 

اینا اوردن چسبوندن به اسلام 

یهودیان دوس دارن با خراب و بدنام کردن هر چیزی خودشون رو مظلوم جلوه کنن 

مثلا واقعه هولوکاست که مثلا مثلا ۲ نفر رو سوزوندن میگن ۶ میلیون نفر یهودی رو هیتلر سوزوند


بعد دقیقا اعداد در واقعه ماسادا با حکایت بنی قریظه یکی بوده در ماسادا ۹۰۰نفر کشته شدن در بنی قریظه هم ۹۰۰نفر

این نوع  نیرنگ و حیله قوم یهود رو میرسونه

این نوع حرکات از سمت یهودیت نداشتن تعقل و بهانه گیری های یهود رو به نمایش میکشه 


به مناسبت درگذشت استفن هاوکینگ

| پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۲۹ ق.ظ | ۰ نظر

به مناسبت درگذشت استفن هاوکینگ مروری میکنیم بر یکی از خبرهای مهم منتشر شده در

سال 2017 مبنی بر شکست خوردن یکی از مهمترین ایده‌های این فیزیک‌دان که در مورد پیدایش جهان از هیچ( یا همان پیدایش جهان از خلاء کوانتومی) بود. این ایده‌ی هاوکینگ "طرح بدون مرز" نام داشت و در

سال 1980 به همراه جیمز هارتل آن را ارائه کرد. استفن هاوکینگ یک سال بعد از اینکه دانشمندان ثابت کردند دیدگاهش در مورد پیدایش جهان از هیچ اشتباه است در گذشت.



محققان موسسه‌ی فیزیک گرانشی ماکس پلانک

سال 2017 با انتشار مقاله‌ای در سایت رسمی خود اعلام کردند که ایده‌ی پیشنهاد داده شده توسط استفن هاوکینگ درباره شروع جهان از هیچ( یا همان پیدایش جهان از خلاء کوانتومی) شکست خورده است و نمیتواند پیدایش جهان را توجیه کند. اکنون این مقاله‌ی منتشر شده در خوده سایت موسسه‌ی فیزیک گرانشی ماکس پلانک را به همراه ترجمه می‌آوریم


According to Einstein's theory of relativity, the curvature of spacetime was infinite at the big bang. In fact, at this point all mathematical tools fail, and the theory breaks down. However, there remained  the notion that perhaps the beginning of the universe could be treated in a simpler manner, and that the infinities of the big bang might be avoided. This has indeed been the hope expressed since the 1980s by the well-known cosmologists James Hartle and Stephen Hawking with their "no-boundary proposal", and by Alexander Vilenkin with his "tunnelling proposal".


ترجمه:


طبق نظریه‌ی نسبیت انیشتین، خمیدگی فضا-زمان در بیگ‌بنگ(لحظه‌ی شروع جهان) بینهایت بوده است. در واقع در این لحظه تمام ابزارهای ریاضی فرو میریزد و نظریه شکسته میشود. با این حال این عقیده باقی ماند که شاید بتوان شروع جهان را با روشی ساده‌تر توجیه کرد به گونه‌ای که بینهایت بودن در بیگ‌بنگ را بتوان نادیده گرفت. در واقع این امیدی بود که

از سال 1980 توسط کیهان‌شناسان مطرح جهان یعنی استفن هاوکینگ و جیمز هارتل با ارائه‌ی دیدگاهشان یعنی "طرح بدون مرز" و همچنین دیدگاه الکساندر ولینکن یعنی "طرح تونل‌زنی" مطرح شد.


the “no-boundary” and “tunneling” proposals assume that the tiny early universe arose by quantum tunnelling from nothing, and subsequently grew into the large universe that we see. This initial configuration would replace the standard big bang.


ترجمه:


طرح "بدون مرز" و "تونل‌زنی" (که استفن هاوکینگ و الکساندر ولینکن ارائه کرده‌اند) فرض میکنند که جهان کوچک اولیه توسط تونل‌زنی کوانتومی از هیچ به وجود آمده و در ادامه به جهان بزرگ ما تبدیل شده است. این پیکربندی اولیه( که هاوکینگ ارائه کرد) جایگزین مدل استاندارد بیگ‌بنگ شد.


Now scientists at the Max Planck Institute for Gravitational Physics (Albert Einstein Institute/AEI) in Potsdam and at the Perimeter Institute in Canada have been able to use better mathematical methods to show that these ideas cannot work. The big bang, in its complicated glory, retains all its mystery.


ترجمه:


اکنون دانشمندان در موسسه‌ی فیزیک گرانشی ماکس پلانک( با نام اختصاری موسسه‌ی آلبرت انیشتین) و موسسه‌ی فیزیک نظری کانادا توانستند از روش‌های ریاضی بهتری استفاده کرده و نشان دهند که این ایده‌ها(ایده‌های مطرح شده توسط استفن هاوکینک و الکساندر ولینکن) کار نمیکنند. بیگ‌بنگ، در شکوه پیچیده‌ی خود، همه چیز را به عنوان یک راز باقی میگذارد.



In fact, the more irregular and crumpled they are, the more likely. “Hence the “no-boundary proposal” does not imply a large universe like the one we live in , but rather tiny curved universes that would collapse immediately”, says Jean-Luc Lehners, who leads the “theoretical cosmology” group at the AEI.


ترجمه:


از این رو دیدگاه پیشنهادی استفن هاوکینگ( یعنی طرح بدون مرز) نمیتواند به وجود آمدن یک جهان بزرگ مانند جهانی که ما در آن زندگی میکنیم را نتیجه دهد، در عوض جهان‌هایی با انحنای کوچک که بلافاصله در خود فرو میریزند و از بین میروند، به گفته‌ی ژان-لک لنرز که رهبری گروه کیهان‌شناسی در موسسه‌ی آلبرت انیشتین را برعهده دارد.



لینک مقاله‌ی منتشر شده در خوده سایت موسسه‌ی فیزیک گرانشی ماکس پلانک(به زبان انگلیسی)


http://www.aei.mpg.de/2062163/ohne-urknall-geht-es-nicht


همانگونه که مشاهده کردید خوده موسسه‌ی فیزیک گرانشی ماکس پلانک به وضوح اعلام کرده است که دیدگاه استفن هاوکینگ درباره‌ی توانایی پدید آمدن جهان از هیچ اشتباه بوده و شکست خورده است و به هیچ وجه نمیتواند به وجود آمدن جهان ما را توجیه کند.


منبع::نقد الحاد و آتئیسمـْـ


‍ تاثیر گوش دادن به قرائت قرآن کریم بر بیماران دریافت کننده همودیالیز


 listening to the recitation of the Holy Qur’an induced a large reduction in anxiety levels among patients receiving HD, irrespective of age, gender, and family status. Qur’an-based intervention, given its easy availability and low cost, could be used along with other therapies (e.g. physical training) to achieve desired results, particularly in patients undergoing HD


👈گوش دادن به قرائت قرآن کریم موجب کاهش شدید اضطراب در میان بیماران دریافت کننده همودیالیز (HD) بدون در نظر گرفتن سن، جنس و وضعیت خانوادگی می شود.

 درمان مبتنی بر قرآن، با توجه به دسترسی آسان و کم هزینه، می تواند همراه با سایر روش های درمانی (مانند آموزش فیزیکی) برای دستیابی به نتایج مطلوب، به ویژه در بیماران تحت همودیالیز  انجام شود.


 بخشی از ترجمه مقاله از ژورنال پاب مد


https://www.ncbi.nlm.nih.gov/m/pubmed/28891419/



آیا الحاد علم است و پشتوانه‌ی علمی دارد؟!

| جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر

آیا الحاد علم است و پشتوانه‌ی علمی دارد؟!



الحاد یا همان چیزی که گرایش الحادی نامیده می شود، نه از دور و نه از نزدیک هیچ ارتباطی با علم ندارد. بلکه صرفاً فلسفه‌ای مادی است که غیب و آموزه های غیبی و مسائل ماورای طبیعت (supernaturalism) را انکار کند، اما از هیچ پایه علمی برخوردار نیست که با آن نگرش فلسفی خود را تأیید نماید.

با نگاهی منطقی و ساده می توان دریافت که اگر فلسفه الحادی بر پایه علم بنا شده باشد، باید همه دانشمندان جهان ملحد بوده و مؤمنی در میان‌شان وجود نداشته باشد.

به همین دلیل حقیقت الحاد، انحراف عقیدتی و انسلاخ فطری از هر نوع گرایش روحی و ایمانی است، که از دایره مادی‌گرى محض و ابزارهای ناتوانش بیرون آمده و در تفسیر صدها و بلکه هزاران معضل و معما که الحاد و اضطراب آن را نفی و وجود خالقی مدبّر و ازلی برای هستی و موجوداتی که بر آن هستند را تأیید می کند، عاجز و ناتوان است.

و از پارادوکس های خنده آور این است که فلاسفه الحاد به مادیّت عقل باور دارند ولی عقل و هوش را - نه مخلوق تدبیر شده حکیمانه خداوندگار حکیم -  بلکه پدیده ای نوزاد و برخواسته از فعل و انفعالات شیمیایی ناشناخته می دانند که هیچ ضمانتی در آن نیست.


و بدین گونه عقل را از مقام مدیریت هوشمندانه و استنتاجی، به زندان اوهامات و احتمالاتی  که نتایجش قطعی نیست و نمی‌توان بر روی خروجیش حسابی باز کرد، تنزل داده اند. و آنان را می بینی که مات و مبهوت اند و نمی‌توانند در هیچ مسئله ای به یقینی سخن بگویند. و این نفرین و سردرگمی ناشی از مادیتی است که به آن باور دارند. بلکه ساده ترین آزمون برای نمونه اى علمی و عقلی، این فلسفه ترک خورده وپوسیده را از بیخ بر می کند.

با نگاه به هستی و قوانینی که بر آن حاکم است مشخص می شود که هر معلولی علتی دارد و هر سببی مسببى. و هستی نمی تواند خود، خود را تفسیر کند. بلکه با وجود مقدمات سلیم عقلی است که نگرش و نگاه مان به هستی با نصوص سماوی مطابقتی تام خواهند داشت آن هم همراه با تفسیراتی علمی و منطقی و موافق با روح و روان که ما را با یقینی عالمانه واستوار به حقیقت رسانده و هدف و غایت از وجود هستی و وجود انسانی و سپس تکلیفی که بر اساس ایمان وتصدیق بنا شده که سرانجامش ملاقات با خالق هستی و رسیدن به ثمره ایمان وتصدیق است، را برایمان کشف می کند.

(وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ) :

"و برای شما در زمین تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود" (بقرة: ٣٦)


✍️مصطفى قیسی

ترجمه: تیم علمی نقد خرافات ملحدین




کوروش، بهانه‌ای برای نژادپرستی

| يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۰۲ ق.ظ | ۱ نظر

کوروش، بهانه‌ای برای نژادپرستی


در دهه‌های گذشته، یکی از معضلات بزرگ اجتماعی، نژادپرستی بوده که سال‌هاست سازمان‌های حقوق بشری و مدنی در تلاش هستند تا این معضل را ریشه‌کن سازند. اما هر روز این معضل رنگ و بوی دیگری به خود می‌گیرد؛ یک روز به نام نازی، روزی به نام ملی‌گرایی و روزی دیگر به نام وطن‌پرستی، پان‌تورک و کورد و یا هر اسمی دیگر! هنوز که هنوز است راه‌حلی برای آن پیدا نشده و هر روز در اقصی نقاط جهان شاهد شعارهای نژادپرستانه هستیم؛ از پرتاپ‌کردن موز برای بازیکنان سیاه‌پوست تا تحقیر و توهین به شهروندانی که رنگ پوستشان سفید نیست! در میان مسلمانان، قرن‌هاست که به وسیله‌ی مفاهیم قرآنی، این معضل از میان برداشته شده و مسلمانان فارغ از هر نژاد و رنگی با یک‌دیگر برابر و برادر هستند. در سال‌های اخیر گروهی به بهانه‌ی کوروش و پادشاهان ایرانی قبل از اسلام، در لباسی دیگر روی به نژادپرستی آورده و سعی در تحقیر و نفی اقوام دیگر می‌کنند. آن‌ها همه را زیر دست خود می‌دانند و نژاد فارس را حاکم مطلق ایران و خاورمیانه قلمداد می‌کنند، خود را برتر و فهیم‌تر و عاقل‌تر می‌دانند و آرزوی رسیدن به شکوه سابق ایران را در سر می‌پرورانند، گویی رهروان هیتلر زنده شده و در لباسی دیگر سخن می‌گویند. گویی می‌خواهند مجدداً تمام دنیا را فتح کرده و غرب و شرق در مقابل‌شان زانو بزند!

خود کوروش، از لحاظ علمی چندان اهمیت خاصی ندارد؛ چون نه کتابی از او به جای مانده و نه دینی، اکثر روایات و داستان‌های منقول از ایشان نیز دروغ و کذب بر اوست. پس اساساً قیاس او و حکومتش با اسلام محلی از اعراب نداشته و نخواهد داشت. سخن ما اکنون شیوه‌ی حکومت و قدرت و سلطنت و دین و مذهب و آثار کوروش نیست، می‌گوئیم او اگر او چنان بود که شما حکایت می‌کنید، با سخنان و اعمال‌تان ناسازگار است! جدلاً قبول کردیم که کوروش مرد بزرگ و حاکمی عادل بود، آیا عدالت او با نژادپرستی شما خوانایی دارد؟! اگر فکر می‌کنید که او نیز مانند شما بوده، پس قطعاً عادل نبوده؛ زیرا انسان نژادپرست نمی‌تواند موصوف به عدل گردد، و اگر می‌گوئید که او نژادپرست نبوده است، پس چرا شما نژادپرست هستید و  نژاد آریایی را برترین نژادها می‌دانید؟! اگر او به اقوام دیگر احترام می‌گذاشت و حقوق شهروندی برای آنان قائل بود، چرا بر علیه عرب و کورد و ترک اینقدر هتاک و یاوه‌گو هستید و در روز هفتم آبان سال گذشته، به عرب‌ها توهین و بی‌احترامی کردید؟

اگر او خود را یکی از مردم می‌دانست، شما چرا خود را یکی مانند ترک‌ها نمیدانید؟! شما چرا خود را مانند یک عرب اهوازی نمی‌دانید؟!

اگر واقعا کوروش بزرگ بوده باشد و آن‌چه حکایت می‌کنید حقیقت داشته باشد، با اعمال‌تان آبرویی برای او باقی نگذاشته‌اید!


به امید روزی که کسی نژاد و قومیت را، معیار برتری نداند..!



خبری که قهرمان آتئیست‌ها یعنی استفن هاوکینگ و لاورنس کراوس را بار دیگر به زباله‌دان فرستاد:


دانشمندان اعلام کردند که ایده‌ی پیدایش جهان از هیچ یا همان پیدایش جهان از خلاء کوانتومی که استفن هاوکینگ مطرح کرده بود شکست خورده و اشتباه بوده است.


محققان موسسه‌ی فیزیک گرانشی ماکس پلانک در مونیخ آلمان و همچنین محققان موسسه‌ی فیزیک نظری کانادا اعلام کردند که با انجام محاسبات جدید مشخص شده است که طرح پیشنهادی استفن هاوکینگ در زمینه‌ی پیدایش جهان اشتباه بوده و در بیگ بنگ( لحظه‌ی شروع جهان) فضا-زمان بی‌نهایت بوده و در نتیجه جهان نمیتواند از هیچ یا همان خلاء کوانتومی به وجود آمده باشد. این خبر را ژورنال انجمن فیزیک آمریکا و همچنین دانشگاه کرنل آمریکا و... نیز منتشر کرده‌اند.


بر خلاف اینکه آتئیست‌های ایرانی اغلب فکر میکنند ایده‌ی پیدایش جهان از هیچ( یا همان پیدایش جهان از خلاء کوانتومی) را لاورنس کراوس بیان کرده است، در واقع یکی از بنیان‌گذاران اصلی این ایده استفن هاوکینگ بوده است که ایده‌ی پیدایش جهان از هیچ یا همان خلاء کوانتومی را سال 1980( یعنی 37 سال پیش) بیان کرد و در حقیقت لاورنس کراوس در کتابی که سال ۲۰۱۲ با عنوان "جهانی از هیچ" منتشر کرد صرفا از ایده‌ی استفن هاوکینگ و تعداد دیگری از دانشمندان کپی‌برداری کرده و چیز جدید خاصی از خود ارائه نکرده است.



تا قبل از سال 1980 یکی از دغدغه‌های بزرگ کیهان‌شناسان این بود که چگونه امکان دارد جهان خلق شود در حالی که در لحظه‌ی شروع جهان(بیگ بنگ) خمیدگی و چگالی به بینهایت رسیده و درنتیجه تمام قوانین فیزیک از بین میروند. در سال 1980 استفن هاوکینگ و جیمز هارتل یک ایده‌ی جدید مطرح کردند که بتوانند پیدایش جهان را توجیه کنند. آنها پیشنهاد کردند که جهان هیچگاه دارای خمیدگی و چگالی بینهایت( یا اصطلاحا سینگولاریتی) نبوده و در عوض در لحظه‌ی بیگ بنگ صرفا خلاء کوانتومی یا همان هیچ وجود داشته و به عبارت دیگر جهان از هیچ( یا همان خلاء کوانتومی) به وجود آمده است. اکنون(2017) دانشمندان موسسه‌ی فیزیک گرانشی ماکس پلانک با انتشار مقاله‌ای اعلام کردند که محاسبات جدید نشان داده است که ایده‌ی استفن هاوکینگ اشتباه بوده و در لحظه‌ی شروع جهان، هم خمیدگی و هم چگالی بینهایت بوده و جهان نمیتواند از هیچ یا همان خلاء کوانتومی به وجود آمده باشد.


این مقاله که با عنوان


Stephen Hawking was Wrong: "Spacetime was Infinite at the Big Bang"


ترجمه: استفن هاوکینگ اشتباه میکرد، فضا-زمان در بیگ‌بنگ بینهایت بوده است.


منتشر شده و توضیحات آن به اختصار بالا آورده‌ شده است را میتوانید در سایت

کیهان‌شناسی Daily Galaxy بخوانید.



در انتها باید گفت که حتی اگر استفن هاوکینگ و لاورنس کراوس اشتباه نکرده بودند و جهان از هیچ یا همان خلاء کوانتومی به وجود آمده بود باز هم هیچ ربطی به آتئیست‌ها نداشت و به طور واضح مشخص بود که این هیچ یا همان خلاء کوانتومی که شامل قوانین فیزیک و... است را یک خالق وضع کرده است اما اکنون که مشخص شده ایده‌ی هاوکینگ و کراوس اشتباه بوده است نه تنها دیگر آتئیست‌های ایرانی نمیتوانند بگوید که جهان از هیچ به وجود آمده بلکه به وضوح مشخص شد که هاوکینگ و کراوس به راحتی برای سال‌ها جامعه‌ی علمی را به بیراهه برده و یک ایده‌ی اشتباه را تبلیغ میکرده‌اند و این نشان میدهد که این افراد دیگر به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند.



لینک خبر در سایت

کیهان‌شناسی Daily Galaxy:


http://www.dailygalaxy.com/my_weblog/2017/06/stephen-hawking-was-wrong-the-mystery-remains-spacetime-was-infinite-at-the-big-bang.html



لینک خبر در ژورنال انجمن فیزیک آمریکا:


https://journals.aps.org/prd/abstract/10.1103/PhysRevD.95.103508



لینک خبر در موسسه‌ی فیزیک گرانشی ماکس پلانک:


http://www.aei.mpg.de/2062152/ohne-urknall-geht-es-nicht



لینک خبر در کتابخانه‌ی دانشگاه کرنل آمریکا:


https://arxiv.org/abs/1703.02076



لینک خبر در موسسه‌ی فیزیک نظری کانادا:


https://www.perimeterinstitute.ca/videos/lorentzian-quantum-cosmology


تهیه در رد شبهات ملحدین 


بزرگان آتئیست یعنی ریچارد داوکینز, لاورنس کراوس و استفن هاوکینگ به عنوان تبلیغ کنندگان مطالب ضدعلمی و همچنین "متوهم علمی" معرفی شدند که بخاطر آتئیست بودن باعث به بیراهه بردن جامعه‌ی علمی شده‌‌اند...


سایت علمی ساینتیفیک

امریکن(Scientific American) با انتشار مقاله‌ای جامع به بررسی معضلات موجود در جامعه‌ی علمی و همچنین بررسی دانشمندانی پرداخته است که باعث تخریب علم شده و جامعه‌ی علمی را به بیراهه برده و نه تنها شبه‌علم را ترویج میکنند بلکه به علم صدمه میزنند. نکته‌ی بسیار جالب این است که در این مقاله بزرگان آتئیست مانند لاورنس کراوس و استفن هاوکینگ و ریچارد داوکینز در صدر دانشمندانی هستند که باعث تخریب علم و به بیراهه رفتن جامعه‌ی علمی شده‌اند.


در این مقاله دقیقا اشاره شده است که آتئیست بودن باعث شده است که ریچارد داوکینز به یک هذیان‌‌گو تبدیل شود و همچنین اعلام شده است که کتاب لاورنس کراوس با نام "جهانی از هیچ" که در آن ادعا میکند جهان بدون نیاز به خدا از هیچ به وجود آمده است به هیچ وجه نتوانسته توضیح دهد که چرا جهان به وجود آمده است. در این مقاله همچنین اعلام شده است که نظریاتی مانند وجود جهان‌های دیگری به غیر از جهان ما و همچنین این ایده که انسان‌ها میتوانند روح و روان خود را به کامپیوتر منتقل کرده و برای همیشه زنده بمانند شبه‌علم هستند و باعث تخریب علم میشود.


گوشه ای از این مقاله را به همراه ترجمه می آوریم( به دلیل حجم بالا فقط قسمتی ابتدایی هر پاراگراف‌ آورده شده و کامل آن را در خوده مقاله میتوانید ببینید):


Krauss recently wrote a book, A Universe from Nothing. He claims...


Krauss’s book doesn’t come close to fulfilling the promise of its title…


Just to be clear: Dawkins is comparing Lawrence Krauss to Charles Darwin. Why would Dawkins say something so foolish?...



ترجمه: لاورنس کراوس کتابی نوشته است با نام " جهانی از هیچ". او ادعا میکند که علم فیزیک پاسخی است به این سوال قدیمی که: چرا به جای هیچ, چیزی وجود دارد؟ اما کرواس به تحقق وعده‌ای که درعنوان کتابش آمده( که توضیح دهد چرا به جای هیچ, چیزی وجود دارد) حتی نزدیک هم نشده است اما ریچارد داوکینز عاشق آن است!!! داوکینز میگوید: اگر کتاب منشاء انواع داروین مهلک‌ترین ضربه‌‌ی زیست شناسی به ماوراء طبیعه بود, کتاب جهانی از هیچ کرواس میتواند معادل آن در کیهان شناسی باشد!! در واقع داوکینز در حال مقایسه کردن کراوس با داروین است! چرا داوکینز باید چنین چیز احمقانه‌ای بگوید؟ زیرا او بسیار از دین و مذهب متنفر است که این باعث شده است قضاوت‌‌های علمی او خراب شود. داوکینز تبدیل شده است به چیزی که شما به آن "متوهم علمی" میگویید.


در ادامه‌ی این مقاله آمده است:


physicists like Stephen Hawking, Brian Greene and Leonard Susskind...


Here’s the problem: strings and multiverses can’t be experimentally detected...


So is the Singularity, the idea that we’re on the verge of...



ترجمه: فیزیکدان‌‌هایی مانند استفن هاوکینگ, برایان گرین و لئونارد ساسکیند میگویند نظریاتی مانند نظریه‌ی ریسمان و چندجهانی( وجود جهان‌‌های دیگر به غیر از جهان ما) عمیق‌ترین توصیفات ما از واقعییت هستند. مشکل این است که نظریه‌ی ریسمان و چندجهانی به طور تجربی قابل شناسایی نیستند. این نظریات قابل تایید شدن نیستند که همین موضوع آن‌ها را به شبه‌علم تبدیل میکند, مانند طالع بینی و روانکاوی فروید. همچنین سینگولاریتی(Singularity) یعنی ایده‌ای که میگوید ما در آستانه‌ی این هستیم که روح و روان خود را وارد کامپیوتر کرده و برای همیشه زنده بمانیم نیز همینگونه شبه‌علم است. وقتی دانشمندان معروف نظریاتی مانند چندجهانی و سینگولاریتی را تبلیغ میکنند باعث آسیب رسیدن به علم میشوند.


لینک این مقاله:


https://blogs.scientificamerican.com/cross-check/dear-skeptics-bash-homeopathy-and-bigfoot-less-mammograms-and-war-more/



جالب اینکه

انتشارات Scientific American که این مقاله را منتشر کرده است از سال 2008 به بعد زیر شاخه‌ی انتشارات نیچر( که بالاترین نهاد علمی دنیاست) قرار گرفته است و اگر مقاله‌ای با دیدگاه نیچر در تناقض باشد آن را حذف میکند. به عبارت دیگر این مقاله که اعلام میکند کراوس به هیچ وجه نتوانسته در کتابش(با نام جهانی از هیچ) به وجود آمدن جهان بدون نیاز به خدا را توضیح دهد و داوکینز را به دلیل آتئیست بودن یک متوهم علمی و غیرقابل اعتماد و هاوکینگ را تبلیغ کننده‌‌ی ضدعلم اعلام کرده که در حال آسیب رساندن به علم است را انتشارات نیچر به عنوان معتبرترین نهاد علمی دنیا تایید کرده است:


http://www.foliomag.com/scientific-american-editor-president-step-down-5-percent-staff-cut/



منبع:نقد الحاد و آتئیسم