بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لحظه ای تامل» ثبت شده است

آدمکشی آریایی

| شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۳ ب.ظ | ۰ نظر

 آدمکشی آریایی

در روز جمعه یکم مردادماه امسال، یک جوان ایرانی آلمانی به نام علی دیوید سنبلی در انظار عمومی شهر مونیخ آلمان و با کوله‌پشتی‌ای پر از فشنگ، دست به تیراندازی و کشتار عام می‌زند. طی این حمله مسلحانه ۹ نفر کشته و بیش از ۳۵ نفر مجروح شدند. گفته شده که مهاجم خود را نیز کشته است.


به گزارش گاردین، نیوزویک، دیلی‌تلگراف و دیگر منابع خبری، یواخیم هرمان وزیر داخلی ایالت بایرن آلمان، جمع‌بندی تحقیقات انجام شده را چنین اعلام می‌کند که «مهاجم مسلح ایرانی-آلمانی یک افراط‌گرای اسلام‌گرا نبوده، بلکه یک افراط‌گرای نژادپرست آریاگرا و ستایشگرهیتلر بوده است. او به آریایی بودن خود افتخار می‌کرده و ایران را زادگاه آریایی‌های اصیل و هم‌نژاد با آلمانی‌ها می‌دانسته است. او خود را از عرب‌ها و ترک‌ها برتر می‌دانسته و از آنان نفرت داشته است».


انگیزه‌های نژادپرستانه این واقعه هولناک که آدمکشی آریایی را پس از گذشت هفتاد سال از عصر هیتلر مجدداً احیاء کرده و خبر مهم رسانه‌های سراسر جهان شده، با سکوت و بی‌تفاوتی حیرت‌انگیز اغلب ایرانیان و رسانه‌های فارسی‌زبان روبرو شده است. همان‌هایی که طی سالیان اخیر نشان داده‌اند آمادگی بی‌نظیری برای تعرض به عالم و آدم دارند و به کوچکترین بهانه‌ای گنجینه بی‌همتای لسانی خویش را نثار دیگران کنند، اکنون سر در برف فرو برده‌اند. این سکوت و بی‌اعتنایی مفهوم تأمل‌برانگیز و نگران‌کننده‌ای دارد.


قتل‌عام مونیخ بار دیگر بر هشدارهای سالیان اخیر نگارنده و نگرانی از باب ترویج و تبلیغ آریاگرایی و آن که با توقیف و سانسور کتاب‌های آگاهی‌بخش همچون کتاب «رنج‌های بشری» همراه بوده، صحه می‌گذارد. ضمن همدردی با قربانیان و بازماندگان حادثه، برای آن جوان ساده‌دل و بازی‌خورده نیز متأسفم که خود قربانی القائات نژادپرستانه و پان‌ایرانیستی بوده است.

در این واقعه، همه کسانی که همزیستی بشری و شرف انسانی را به پای ناسیونالیسم و ملی‌گرایی و افتراق بشری می‌ریزند و بر طبل خونین نژادآریایی و حزب‌اریایی می‌کوبند و تاریخ و زبان و ادبیات و میراث باستانی را دستمایه‌ای برای نزاع و نفرت‌پراکنی میان مردم می‌کنند، مقصر و مستحق محاکمه و مجازات هستند. آدمکشی آریایی مونیخ هشداری است برای والدین و خانواده‌های مسئولیت‌شناس که بیش از این مراقب فرزندان خود باشند تا در تله مهلک مبلغان ناسیونالیسم و نژادپرستی گرفتار نشوند.


 آنچه نباید از بوسنی بدانیم!


خاطرات سردار حاج سعید قاسمی از بوسنی - 1993



🔹 سالگرد فاجعه قتل عام هفت هزار مسبمان سربرنیتسا در بوسنی است. مردمی که به نیروهای سازمان ملل پناه برده بودند اما به یکباره خود را در محاصره صربها یافتند. اینها خاطرات سال 1372 سردار حاج سعید قاسمی از بوسنی است.


🔸خمینی بابای ماست

در مملکتی که 50 سال زیر چکمه کمونیستها بوده، امروز هر جا عکس امام را نشان بدهی می گوید: «مویِ ددو! »

خمینی بابای ماست! کسی این را می‌گوید که به حسب قیافه می‌گویی این دیگر چیست؟ پانکی هایی که پانکی های ما باید در برابر اینها بوق بزنند. زنهایشان هم زیاد مقید به حجاب نیستند الّا موقع نماز و قرآن.


🔹جلیقه‌ها برای شما

همه شهر محاصره شده بودند. از یک مسیر صعب العبور، با یک مصیبتی رفتیم آنجا، پنج تا جلیقه ضد گلوله داشتند. گفتند: «شما ایرانی هستید، ما خیلی عشق و ارادت به شما داریم. اینها را شما بپوشید طوری‌تان نشود.»


🔸یا آزادی یا شهادت

خمپاره سفیر میکشد و روی سقف خانه ها می آید. خط مسلمانها با صربها 300 متر فاصله دارد. گاهی دقیقه ای 10 تا گلوله، از انواع و اقسام، روی خانه ی مردم می آید. گفتم: «شما که راه عقب رفتن دارید، لااقل زن و بچه را ببرید عقب.» می گویند: «کجا برویم؟ ما مسلمانیم! اینجا می مانیم، یا همه شهید می شویم یا منطقه را آزاد می کنیم.»


🔹نماز جمعه زیر خمپاره

جمعه شد، گفتند: «امروز نماز جمعه داریم، نمی آیید؟» گفتم: «مگر شما توی این شرایط که الان خمپاره می‌زنند نماز؟ هم می خوانید؟ حماقت محض است اینقدر آدم را یکجا جمع بکنید.»

رفتیم مسجد، شیشه ها همه درب و داغان، مردم نشسته اند و افندی (روحانی) رفته بالا و دارد آیات جهاد می خواند.

پشت سر این که نماز تمام شد دشمن خمپاره زد و تلفات و زخمی و شهید گرفت. هفته بعد دو برابر هفته قبل جمعیت آمده بودند. اینها چیزهایی است که در تصویر پرده های تلویزیونی نمی آید و شما نباید بدانید.


🔸از بوسنی تا ایران جمهوری اسلامی

این فیلم هایی که رادیو تلویزیون آمریکا برای بوسنی ها پخش می کند، اگر ما ده دقیقه نگاه کنیم همه چپ می کنیم. علی رغم این، تحولی در اینها ایجاد شده که روی در و دیوارشان شعار نوشتند که «از بوسنی تا ایران، جمهوری اسلامی.»


🔹میخواهیم حسین فهمیده باشیم

یک بار به ما گفتند: «این پولهای شما چه جوری اند؟» یک صد تومنی از جیبم در آوردم. یکی از آنها داخل پول را نگاه کرد و گفت: «سعید این کیه؟» گفتم: «شهید حسین فهمیده سیزده ساله که نارنجک به خودش بسته و رهبر گفته که این رهبر ماست، به من رهبر نگویید.» گفت: «ما وصف حالش را شنیده ایم. خیلی دوست داریم مثل او باشیم، بیایید به ما آموزش بدهید.» بعد هم هر چی صد تومنی داشتم گرفتند. ازآن روز گیر دادند که باید از این پیشانی بندی که روی سر شهید فهمیده است برای ما درست کنی. تسبیح و پارچه سبز روبانی را که انداخت گفت: «سعید، این نشان میدهد که ما مسلمانیم؟»


 

🔹اهل سنت به سبک بوسنی

یک نفر به من گفت: «میگن اینها سنی هستن.» در خیابان داشتیم می رفتیم، یک خانمی همین که قیافه ما را دید، پرسید: ایرانی هستید؟ گفتیم: بله. گفت: بفرمایید قهوه، رفتیم. در کل خانه یک تابلو بود. همین که چشمم به تابلو افتاد به همان رفیق گفتم: «تابلو را ببین. اینهایی را که می گویی سنّی هستند نگاه کن.» رویش نوشته شده بود «سیف الله القادر علی بن ابی طالب». 

هفته بعد در خیابان یک خمپاره سفیر کشید. دیدم دختری جیغ میزند که: «مایکا، مایکا!» مامان، مامان. آمدم دیدم خمپاره وسط چهار نفر خورده. بالای سر خانمی که دخترش جیغ میزد آمدم، دیدم همان خانمی است که قهوه مهمانمان کرده بود. آقا سید رضوی آنجا شروع کرد قرآن خواندن، آن خانم گریه میکرد، طوری که انگار قرآن تازه نازل شده است چیزهایی زمزمه میکرد. آخرین لحظات وداعش. با خودم گفتم خدایا ما سنی باشیم و اینجوری بتوانیم بمیریم.


🔸بند دوم اساسنامه

از ترکیه 60، 70 نفر آمده اند. می پرسی شما اینجا چکار می کنید؟ جواب می دهد: «مگر ایرانی نیستی؟» می گویم چرا! میگوید: «امام خامنه ای تکلیف کرده که ما بیاییم اینجا بجنگیم.» سنش هم هفده هجده سال بیشتر نیست. بعد یک اساسنامه نشان می دهد و می گوید: «ما بچه حزب اللهی های آنجا هستیم.» در بند دوم اساسنامه تشکیلاتی شان نوشته بود: «کسی که به خمینی اعتقاد ندارد مسلمان نیست.»


🔹دخترم را ببرید ایران

طرف صاحب هتل بود. یک دختر بچه ده ساله دارد، به من گفت: «تو رو خدا دارید می روید ایران، این دختر را با خودتان ببرید، هر چقدر مخارجش باشد می دهم برود آنجا علم دین یاد بگیرد، هفت هشت سال دیگر بفرستید بیاید، ما احتیاجش داریم.»


 جملاتی ازدکتر شریعتی درباره قرآن:


 قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.


 کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!


 کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!


 کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...


 کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم… آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.


 این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و بالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،


قرآن! من شرمنده توأم اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند” چه کس مرده است؟ “چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.


 قرآن! من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام. 

یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده، ‌یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته، ‌یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …


آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم⁉️

 قرآن! من شرمنده توأم اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند! …

اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …!”

گویی مسابقه نفس است …!


 قرآن!‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند دانا کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.


 خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.


 آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم...


"دکتر علی شریعتی" برگرفته از

پدر مادر ما متهمیم،


سخنی با جوجه اتئیست ها و غرب زده ها

| پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ | ۰ نظر


دقیقه ای تفکر


آئیستهای موسیقی و شعر و اینستاگرام فارسی هم از زیر کلاهِ خاخام های یهودی بیرون آمده اند🕍

 و شاید خودشان هم ندانند.

همیشه پای یک صهیهونیست در میان است.🇮🇱🇮🇱


بسیار ساده انگارانه و ابلهانه است که شما نفوذ این جماعت را فاکتور بگیری و تهمت توهم توطئه به کسانی که شعور سیاسی دارند بزنید.😑

نظام سرمایه داریِ یهود با برنامه ریزی و 💰پول همه جا تأثیر خود را میگذارد از دولت و مجلس ما بگیر تا مردم عوام و کسانی که از روش های آنان تأثیر گرفته اند ادعای آزاد اندیشی هم دارند و بیچاره ها نمیدانند جوری فکر میکنن که خرافی ترین مردم جهان میخواهند.


روی سخنم بیشتر با جوجه آتئیتست های داخلی است.


آنتوان لاوی

 که پایهء آتئیسم را بنیان کرد از یک خاندان یهودی بود،

این دوستانِ همه چیز دان از زمین و زمان ایراد میگیرند و همه را با سیاست استهزا و توهین میکوبند. 


نمونهء بارزش خواننده های فارسی طرفدار آتئیسم که حیف میدانم نام کثیفشان را بنویسم. 🎤



اینها همهء عقاید اسلام را سخره میگیرند

 با همه چیز مخالفند، 

همیشه عصبی

 و عصیانگر و 

علاقه شدیدی هم به خودنمایی در لباس گوشه گیری دارند. 


نگاه عاقل اندر سفیه دارند و دچار خودبرتر بینی با شعارهای احترام به عقایدند ولی به همه توهین میکنند.


در محیط مجازی که فراوان ازین موجودات میبینی

که آخرین بار که کتاب خوانده اند زیست شناسی ٢ بوده ولی درباره کائنات و وجود خدا نظر میدهند.🌎🌞


دین خرافه است! 

عزاداری محرم کارِ بیسواد هاست! 

حدود شرعی که دین برای کنترل جامعه تعیین کرده را خشونت میدانند!

و در حالت های ملایم تر خدا در قلب انسان میدانند و با جملات فلسفی خلاصه روش زندگی اسلام را نقد میکنند

و خرافه میدانند.


 یک کپی برداری مضحک از نیچه.

این قماش بی استثناء عاشق فرهنگ و تمدن غرب هستند.


و چشم بسته تمام حرکات غربی ها را ستایش میکنند. 


تمام مناسک شیعه دارای فلسفه ی

سیاسی ، 

اجتماعی 

و تاریخی است.

که این دوستان آنرا با قیافه ای متفکرانه جهل میدانند.


همیشه در صفحاتشان یک پست از نیچه و سیمین دانشور و یک جمله من در آوردی از کوروش هست. 

ادعای وطن پرستی که نگو. اما نمیدانم چرا در جنگ ٨ ساله هر شهیدی میبینم بچه مذهبی بوده.


و اصولا سربندها یازهرا و یا حسین بوده نه یا ایران و یا باستان و یا انسانیت.


به شدت این موجودات با عقاید کج و کوله در حال رشدند. 

و همه چیز غرب را درست و عقلانی میبینند. 

عقدهء ناتوانی ساخت اطرافشان را به چند روشِ توهین به مقدسات و ستایش گذشته و پرستش غرب خالی میکنند.


هر حکم شرعی ما افراطی و تمام مسخره بازی های غرب به به و چه چه دارد، همین بابانوئل اگر برای فرهنگ و مذهب ما بود چه بلوایی براه می انداختند که به کودکان دروغ نگویید و فلان


محض اطلاع عرض کنم در فرانسه 🇫🇷شمع را با شمع در کلیسا روشن نمیکنند 

و حتما باید کبریت باشد

یا زن اعتقاد دارد اگر شلوار شوهرش را با کمربند اتو کند مرد کلیه درد خواهد گرفت

در اسپانیا که سر سفره نمکدان دست به دست نمیشود و باید از روی میز بردارند😎

یا مجرد در حال جارو زدن به مجرد نگاه نمیکند چون حتما تا آخر عمر ازدواج نخواهد کرد( میترشد)

در ایتالیا صدای عطسه گربه

در بریتانیا که هروقت شرایط بر وفق مراد باشد به تخته میزنند( وارد فرهنگ ما هم شده) 

👀انگلیسی ها درختی دارند که داخل آن پول میریزند تا حاجت بگیرند. یا همین یهودیان که فقط سالی یک میلیون دلار فقط از لای دیوار کتل( دیوار غربی بیت المقدس) در میاورند.


و معتقدند دروازهء عرش خداست و لای آن نامه میگذارند؟

یا محل ختنهء پسران را میمکند


حالا تمام رسانه های شانتاژ فکری همین ها صبح تا شب جمکران ، عریضه، مناسک حج، عزاداری محرم و تمام اصول مذهب مارا میکوبند و عقل عقل میکنند و جماعت بیسواد داخلی هم با دهان باز تأیید میکنند.؟


پ ن ١. اگه بابانوئل برای فرهنگ ما بود طوری تشت رسوایی ما از کهکشان خارج میشد



نامه ی یک زن مسیحی (جواَنا فرانسیس نویسنده و روزنامه نگار امریکایی) به زن مسلمان

جواَنا فرانسیس از بنیانگذاران Feminenza میباشد. وی متولد کاناداست، دوران جوانی خود را در لهستان سپری کرد، پس از فارغ التحصیلی در دانشگاه ورشو به مدت ۸ سال در حرفه روزنامه نگاری تآتر و رادیو فعالیت کرد در سال ۱۹۷۴ برای آزادی زنان به انگلستان سفر کرد در سال ۱۹۸۳ با ماریا نوبلبا (از مؤسسین Feminenza) آشنا شد  در سال ۲۰۰۰ به کانادا سفر کرد و با فعالیت ۱۵ ساله خود توانست بنیاد Feminenza  را تاسیس کند وی هم اکنون در آمریکا با همسرش دیوید زندگی میکند

متن نامه:

در میان تهاجمات اسرائیل در لبنان و جنگ ترور صهیونیست‌ها، اکنون مسائل جهانی به موضوع اصلی خانواده‌های آمریکایی بدل شده است.من کشتار مرگ و نابودی را که در لبنان اتفاق افتاده می بینم اما من چیز دیگری را هم می بینم

من تو را میبینم…
 

من نمی توانم کمکی بکنم اما می ببینم که تقریبا هر زنی بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد . اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم.
من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم :
غبطه می خورم…

بفرمایید خط مقدم همه میتوانیم مدافع حرم باشیم

| سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۱۶ ب.ظ | ۰ نظر

...

بفرمایید خط مقدم

.

خیلی ها آرزو دارند مدافع حرم باشن

خیلی ها دوست دارند شهید بشن

خیلی ها هم برای مدافع حرم ارزش قائلند!

غصه میخورند ،حتی اشک هم می ریزند...

از حزب اللهی و مذهبی

از حزب قلابی و غیر مذهبی

.

.

خوشا بحال کسانی که شرایط حضور در جبهه های جنگ سخت رو دارند...

.

اما دفاع از حریم اسلام

فقط در عراق و سوریه نیست...

کسانی که شرایط حضور ندارند!

حرم و حریم اسلام؛میشه خونه و کوچه و محله و شهرشون...

.

چرا خونه!

میدونیم اون بمب هایی که داره میریزه تو سر رزمنده هامون برا اسرائیل و آمریکا و انگلیس و ...

میدونیم انگلیس خبیث ،بیشترین جنایت رو در قبال این خاک کرده از صد سال قبل!

اما کانال های ماهواره شون تو خونمون روشنه!

چاهواره رو پرتش کن بیرون!

تو هم مدافع حرمی...

.

.

ای برادر ، ای خواهر!

حواست به فضای مجازی و حقیقی باشه

حیا و حجاب و غیرت رو از دست نده و توو دل جوونای دیگه زنده کن!

مواظب چشم و گوش و زبونت باش!

تو هم مدافع حرمی...

یوقت خودمونوسیل غفلت نبره

.

.

اون خانواده هایی که حزب اللهی و مذهبی هستند!

پدر و مادر ، دختر و پسر ...

برای ازدواج جووناشون سخت نگیرند!

شرط و شروط فضایی نزارن!

راحت و ساده بگیرند!

مگر نه اینکه باعث از بین رفتن تباهی و گناه جووناست...

پس قطعا مدافع حرمی!

.

.

اون مسئولی که تا شهیدی از سوریه میاد!

میشن سرپرست و متولی شهید!

چه سپاه،چه شهرداری،چه فرمانداری،چه استانداری،چه سازمان تبلیغات و چه و چه و چه ...

مسئول جان تو کارت رو درست انجام بده تو شهر!

شهید راضی تره!!

اونوقت تو هم مدافع حرمی...

.

.

ای طلبه ، ای دانشجو ، ای بسیجی...

تو حواست به مدرسه های شهر باشه!

ببین داره چی میگذره!

برو دستشونو بگیر!

تو هم مدافع حرمی...

.

.

.

نماز ،عبادت و نماز جمعه خالی!

این که تنها واسه دلت انجام میدی یا برای خدا...

این ارزش داره!

حاج آقا پناهیان میگفت:

تونستی کار کنی،دو نفر رو وصل کنی،اونوقت ارزش زیادی داره

اگر ادعا داریم طالب امام زمانیم!

.

به قول حاج حسین یکتا:

بعضی ها زمان جنگ میومدن نماز جمعه و میگفتن جنگ جنگ تا پیروزی اما جبهه نمیومدن...

مثل الان که دختر و پسر مردم دارن پر پر میشن!

و ما خوابیم!

.

شهیدا خودشونو واسه ما کشتن...

اگر میخوای مدافع حرم باشی!

باید خودتو بکشی برا حفظ دختر و پسر مردم...

اونوقت تو هم مدافع حرمی!

.

.

بیشتر به خودم و خودمان!

که ادعای ولایت مداری داریم...

یه کاری کنیم!

عرصه عرصه ی جهاد...

اونایی که باید،دارن میرند و امنیت رو حفظ می کنند!

ما برای دل و روح شیمیایی شده نوجوونا چیکار کردیم!

مدافع حرم باشیم...

.

.

امام خامنه ای:

کار سیاسی، باید پشتوانه‌ی جهاد نظامی داشته باشد و هر دوی این‌ها، بدون کار فرهنگی بی‌ثمر خواهد بود.




مانور قیمت ها در حراج 25میلیاردی تهران


همچنان، ساعت شش بعد از ظهر را نشان می دهد. همهمه ای خاص در سالن زرین هتل آزادی برپاست. خریداران که از قبل برای شرکت دراین حراجی ثبت نام کرده اند و حالا تعدادشان به 400 نفر می رسد سالن را پرکرده اند و دیگر جایی برای نشستن نیست.

صندلی های قرمز و طلایی هتل پارسیان آزادی امسال هم میزبان حراجی تهرانند تا پنجمین حراج تهران برای مانور عده ای خاص چکش بخورد. همهمه حاکم بر سالن با صدای چکش حسین پاکدل مجری پنجمین دوره از حراج تهران تبدیل به سکوت می شود. چراغ پنجمین حراج تهران را یکی از بازیگران مطرح روشن می کند تا الناز شاکردوست با 95میلیون تومان ناقابل خریدار اولین اثری باشد که با چکش حسین پاکدل روی میز حراج چوب می خورد.


مانور نوکیسگی در حراج 25میلیاردی تهران


مانور نوکیسگی در حراج 25میلیاردی تهران

95میلیون تومان برای آدم های اینجا که میلیارد برایشان پول خرد است رقمی چندان قابل توجه نیست و حالا باید منتظر رقمی هایی سرسام آور تر و نجومی تر بود. شاید خانم بازیگر هم اگر کمی سیاست به خرج می داد، خریدش را 10 رقمی می کرد که بهتر بشود برایش تیتر زد.

غوغای برندهای حامی حراج تهران

کسانی که برای خرید یک تابلو حاضر به پرداخت چندین میلیارد تومان پرداخت هستند تا کلکسیونی خاص داشته باشند و البته رقم خریدشان در بین هم تیپ هایشان حسابی سر و صدا کند، بی شک هدف مناسبی برای برندهای لوکس بازار هم به حساب می آیند.

از تلویزیون های چند ده اینچی سامسونگ که برای نمایش قیمت ها و آثار در سالن تعبیه شده، گرفته تا تبلیغات پورشه و دیگر حامیان حراج تهران. تبلیغات برندهای حامی حراج در سالن غوغا می کنند و بدون شک تا مدت ها در ذهن خریداران میلیاردر حراج تهران باقی خواهند ماند تا شاید بعد از خرید میلیاردی تابلوهای نقاشی سری هم به نمایندگی ها و فروشگاههای این برندها بزنند و بساط شان را تکمیل کنند.

در دست های حاضران، گوشی هایی زنگ می خورد و قیمت ها را بالا و پایین می کند که برخی حدود 50 میلیون تومان می ارزند و حالا این دست با گوشی ها و ساعت ها و انگشترهایی که رخ نمایی می کنند، هر کدام بالای 100 میلیون ارزش دارند، جدا از اینکه هر بار که این دست های گران قیمت بالا می رود، قیمت یک اثر هنری در این حراج، دهها میلیون گرانتر می شود.

مانور نوکیسگی در حراج 25میلیاردی تهران

با هر بار چکش خوردن برای هر تابلو و بالابردن پیشنهاد قیمت به اندازه دهها میلیون تومان ناخودآگاه ذهنم به سوی آدم هایی می رود که با این مبلغ می توانند به بخش زیادی از آرزوهایشان جامه عمل بپوشانند. آدم هایی که برای خرج روزانه زندگی دچار مشکل اند و ادامه تحصیل برایشان بیشتر به آرزو می ماند.

راستی با یک میلیارد تومان چند نفر بی خانه صاحب خانه می شوند؟ برای چند دختر دم بخت می توان جهیزیه خرید یا چند بدهکار را از زندان ازاد کرد؟ چکش حسین پاکدل محکمتر از دفعات قبل فرود می آید تا رشته افکار اهالی رسانه از سالن خارج نشود.

پولدارترین خریدار امشب تابلویی از سهراب سپهری را به قیمت سه میلیارد تومان می خرد، تشویق حضار سالن را پر می کند و همین تشویق ها و نگاهها برای خریدار تابلو کافی است تا در جمع بدرخشد و در بین هم کیشانش بالاتر از همه قرار گیرد؛ بهترین پاداش برای سربازان مانور تجمل در جمعه شب میلیاردی تهران. بماند رقم هایی که خرج خرید تابلوی زن بی حجاب و مجسمه فلزی دختر و پسر.

روشنفکرانی که به خواب رفته اند

با شنیدن رقم سه میلیارد تومان برای خرید یک تابلو از سهراب سپهری و پرداخت آن توسط یکی از مشتریان داخل سالن بی اختیار به یاد حرف های روشنفکرانه برخی آدم ها می افتم ؛کسانیکه تا صحبت از کمک به بازسازی حرم یکی از ائمه می شود و یا وقتی پیرمرد و پیرزنی مستضعف، تمام پس انداز یا النگوی دستش را برای کمک به ساخت ضریح امامان معصوم وقف می کند، دم از گرسنگی مردم می زنند. شبه روشنفکرانی که در رسانه هایشان مدام آرزو می کنند ای کاش این پول ها به جای هزینه شدن در این امور، به دست فقرا می رسید، یا مدرسه ای می شد برای تحصیل دانش آموزان فقیر. پیش خود می گویم راستی با25میلیارد و 362میلیون تومانی که مسئولان و برگزار کنندگان حراج تهران، با افتخار از آن دم می زنند چند مدرسه می توان ساخت و چند بیمار را می توان از مرگ نجات داد؟

مانور نوکیسگی در حراج 25میلیاردی تهران

راستی این آدم ها امروز کجا هستند؟ چرا شبکه های مجازی با شنیدن اخبار حراجی تهران پرنمی شود از مطالبی از این دست که چرا پول هایتان را آنجا که باید هزینه نمی کنید؟

چرا آن فرد محروم پاک نیت که نام و تصویری از او در رسانه ها نیست، با خلوص نیت، به ساخت ضریح و صحن کمک می کند و متهم به هزار و یک ساده اندیشی می شود، اما خریدهای صدها میلیونی، کمک به فرهنگ و هنر این مملکت تعبیر؟

مانور تجمل با قیمت های صوری؟

حراجی تهران در هر سال برگزاری اش رکوردی جدید از قیمت آثار به فروش رفته بر جای می گذارد. رقم هایی که خریداران از گالری داران بزرگ تهران تا کلکسیون دارها به آن می بالند.

برخی مسئولین هم این حرکت را حتی راهی برای تحرک بخشی به اقتصاد فرهنگی معرفی می کنند و رکوردهای میلیاردی را با افتخار رسانه ای می کنند.اما گشت و گذاری در دنیای خبر کافی است تا با عقبگردی به حراجی سال 93 این حراجی بزرگ با قیمت یک میلیارد و 800میلیارد تومانی برای فروش اثر "تنه درختان" سهراب سپهری مواجه شویم.

مانور نوکیسگی در حراج 25میلیاردی تهران

اثری که 5ماه بعد در حراج کریستی دوبی تنهابه 265هزار دلار به فروش رسید و همین تفاوت صدها میلیونی برای یک اثر کافی است تا مشخص شود این حراج تنها مانوری برای عرض اندام ثروتمندان به راه افتاده و تابلوهای میلیاردی به فروش رسیده در آن، در حراجی های خارج از کشور به رقمی به مراتب کمتر از آنچه اعلام می شود معامله می شوند و کدام ثروتمندی، اینگونه پولهایش را به باد می دهد که دومی اش در این حراجی ها به منصه ظهور رسیده باشد؟

حضور افتخاری وزیر ارشاد در بزم میلیاردی تاجران هنر

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم میهمان افتخاری حراجی تهران بود،آنهم در لحظاتی که نقاشی سهراب سپهری روی میز حراج قرار گرفت و رکورد گران قیمت ترین نقاشی ایران را ثبت کرد.

علی جنتی با افتخار، حضورش در این مراسم را حمایت دولت از همت بخش خصوصی اعلام کرد و اینکه حراج تهران حرکتی ارزنده است برای رونق اقتصاد هنر.

اما به راستی چنین رفتارهایی چه پیامدهایی برای جامعه امروز ما دارد؟ جامعه ای که امروزه و با رکودی که دامنگیر همه بخش های اقتصادی آن شده، بیش از پیش گرفتار مسائل معیشتی است.

ابهری: حراجی های ایران تقلیدی عجولانه و فضایی برای مانور نوکیسه ها است

دکتر مجید ابهری رفتار شناس و استاد جامعه شناسی دانشگاه در گفتگو با خبرنگار اجتماعی مشرق در این باره میگوید: تغییر سبک زندگی و انحراف آن از محور زندگی اصیل اسلامی ایرانی عوارضی را به دنبال خواهد داشت که گاه موجب تعجب و در پاره ای اوقات باعث تاسف می شود و درجامعه ای که مردم زیادی زیر خط فقر قرار دارند و مقام معظم رهبری نیز بارها مردم و مسئولین را از شراف زدگی و زندگی تشریفاتی منع کرده اند، مشاهده چنین وقایعی جای تاسف دارد.


بیماری که آدم با مطالعه کردن به آن مبتلا میشود

| دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۰۷ ب.ظ | ۰ نظر


🔶 تنها بیماری که آدم با مطالعه کردن میتونه بهش مبتلا بشه

.

.

.


"توهم آگاهیه"

___________________________


⚠️ هر  کتابخوانی 📚 عالم نمیشه، 

هر کتابی 📗 هم آدمی را عالم نمیکنه.

علمی که همراهش تزکیه و پاکی نفس نباشه، علم نیست، گاه سمّ است و بلای روح و روان. 


⚠️ مراقب دزدهای باچراغ💡 باشیم. حوزوی و دانشگاهی اش و.. هم فرقی نداره.. 



اخبار شلاق را درست بخوانیم

| دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر


✅ اخبار "شلاق" را درست بخوانیم!



هفته گذشته دو خبر از محکومیت شلاق منتشر شد. اولی شلاق دخترو پسرهای شرکت کننده در یک مهمانی و دیگری شلاق کارگران معترض در یک معدن. اولی در قزوین و دیگری در دره آق دره.

تخلفی صورت گرفته است و قانونی شکسته و دادگاهی تشکیل شده و حکم قضایی اجرا شده است؛ تا اینجای ماجرا همه چیز طبیعی است و قانونی. اما داستان این روزها فراتر از یک اتفاق و حکم قضایی است.

هر کس این دو خبر را بشنود احساس درد می کند. احساس تاثر و تاسف می کند. علت هم روشن است. گروه اول جمعی از جوانان این کشورند و گروه دوم دسته ای از کارگران این ممکلت. 

این دو خبر یک اشتراک دارد و یک تفاوت و در نهایت در یک نقطه به هم پیوند می خورند. 

اشتراک این شلاق ها در علت مشترک شان است. 

اولی نتیجه سیاست های ناشی از "اباحه گری فرهنگی" است و دومی نتیجه تصمیمات توسعه ای و "ولنگاری اقتصادی". اولی اثر "تشنج عصبی عرفی گرایی" و دومی نتیجه قهری "هذیان گویی سرمایه داری" است. اولی قربانی "لجام گسیختگی و تشویش هویتی" و دومی قتیل "نیروهای کور بازار و سرمایه داری ارتجاعی" است.

"اقتصاد قمارخانه ای" و "بی فرهنگی انگلوساکسونی" در حوزه فرهنگ، "مهمانی های خصوصی نیمه عریان" می سازد و در حوزه اقتصاد، "تجمع عمومی یقه آبی ها".  این "جوانان مسحور" و این "کارگرهای عصبانی"، شلاق "بی هویتی" تصمیمات ما را می خورند. 

جامعه ای که فرهنگ برایش حکم "زینت سیاست" دارد و اقتصاد برایش "مهره بازی قدرت"،  و به شلاق "وجدان انقلابی اش" بی توجه است، سرنوشتش شلاق سر بازار است. 

جامعه ای که اقتصاد و فرهنگش سامان انقلابی و اسلامی نیابد، باید محکمه و عدلیه اش فربه شود. "صف های سفره" مردم را تدبیر نکنیم باید هم برای "صف دادگاه ها" چاره سازیم.

اما ایندو خبر اختلاف هم دارند.

هردو تخلف کردند. یکی از "سرخوشی مستانه" و دیگری از "ناخوشی فقیرانه". تخلف یکی "خوش گذرانیست" و دیگری "دلنگرانیست". یکی از "شکم سیری" است و دیگری از "سفره خالی". یکی "پایکوبی" و یکی بر "سینه کوبی". یکی "رقص" و یکی "مشت گره کرده". یکی "آواز" یکی "فریاد". یکجا پدر و مادر "مضطرب" اند و جای دیگر همسر و فرزند "دلواپس". 

داستان این شلاق را کامل بخوانید. هرجا "پارتی مختلطی" شکل گرفت باید جای دیگر دنبال "تجمع کارگری" بود. هرجا دختر  وپسر مختلط در رقص و آواز بودند، حتما جای دیگر کارگری برای معیشتش در جنگ و جدل است. هرجا "مستی مترفانه ای" بود حتمن کنارش "دلهره دردمندانه" ایست. این همه راز "جنگ فقر و غنا" یی است که بی اعتنا از آن گذاشتیم. 

اشتباه تاریخی مان این بود که تصور کردیم نادیده گرفتن جنگ فقر و غنا، تنها دامن یک طبقه را می گیرد و تنها "پابرهنه ها و مستضعفین" قشر آسیب پذیر و دهک پایین درآمدی می شوند. فکر نمی کردیم دامن خانواده و جگرگوشه هایمان هم آلوده شود و فرزندانمان مهمانی های آنچنانی برگزار کنند. غفلت از این "جنگ تمدنی" هم تربیت فرهنگی مان را نابود ساخت و هم سفره معیشت مان. 

قربانی بی توجهی به یادگار حضرت امام که همان نزاع تاریخی جنگ فقر و غناست، فقط شلاق خوردن کارگر نیست. جوانان آن پارتی شبانه نیز قربانی همین غفلت و تغافل تاریخی اند. بپذیریم که ما مقصریم و گرده هایمان را برای شلاق تاریخ آماده سازیم. 

خبر شلاق را "درست" بخوانیم. قانون بجای خود. حکم قضایی هم. اما "ما"ی مسوول مقصریم.


محسن مهدیان

—------------------------

اگر زمانی برای فتح اندلس از دخترکان مسیحی بزک کرده استفاده کردند اکنون از دختران و زنان مسلمان و تحت عنوان هنرمند و روشنفکر بهره گرفته اند.

.

شهید مطهری میگوید :"هیچ گاه مرد به طبع خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آن که برنده بوده مرد بوده است و آنکه باخته و وسیله شده زن. امروز که مردان موفق شده اند با نام های فریبنده آزادی و تساوی و غیره ,این حائل را از میان ببرند,زن را در خدمت کثیف ترین مقاصد خویش گرفته اند.بردگی زن,امروز به چشم میخورد,که برای تأمین منافع مادی یک مرد در یک مؤسسه تجاری خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می آراید و به صورت مانکن در می آید و شرف خود را در ازای چندرغاز حقوق میفروشد.

.

و اینک این بردگی در دنیای به اصطلاح هنری به وضوح به چشم میخورد اینکه زنی تحت عنوان نقش اول و یا آخر در یک جشنواره سکولار مآبانه شرکت کند و با خواست آنها لباس بپوشد و ژست بگیرد و راه برود و تمام این شوها تنها تأمین کننده خواست مردانی باشد که آلوده سیاست بازیها و روشنفکریهای وطن فروشانه خود هستند.

.

امروزه دشمن به خوبی دریافته است که برای تسلط بر مملکتی ابتدا باید بر زنان آن جامعه مسلط شد و با تبرج زنانه دامهای شهوانی را در برابر جوانان گستراند. جوانی که به علت سیاستهای غلط دولتها هم ضعف عقیدتی دارد و هم مشکل معیشتی و هم رویگردان از ازدواج .


وقتی در جامعه ای بذر شهوت و التذاذ جویی پاشیده شود عملا ذهن تخدیر میشود و جوانی که تمام انرژی و شادابیش میبایست صرف در علم و تحصیل و پیشرفت و عبادت و تشکیل خانواده شود ,در چاه ویل شهوات سقوط میکند و فرجامش یا خودکشیست و یا دین ستیزی.

.

.

پروتکل شماره چهار یهود میگوید :


اجتماع زمانی سعادتمند خواهد بود که دیندار باشد و به رهبری روحانیت گام بردارد ولی هر چه مردم از دین دور شده و به اصطلاح متمدن تر شوند به سود ما خواهد بود,به همین دلیل ما باید عقده ی خداپرستی را از ذهن مردم بیرون کرده و آنها را به سوی مادیّت سوق دهیم !!

.

.