بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

۱۷ مطلب با موضوع «مطالعات استراتژیک» ثبت شده است


  به قلم میثم منظیف 


 امروز بین مطالعاتم به این مصاحبه از هنری کیسینجر، مغز متفکر سیاست خارجی آمریکا برخوردم که فوق‌العاده تکان دهنده بود !


 تقریباً واو به واو منویات این ابر استراتژیست یهودی زاده در ایالات متحده اجرا میشه !!!


زمان مصاحبه شهریور سال نود و یک خیلی قبل تر از شروع. مذاکرات هسته ای هست !


زمانی که ایران نوزده هزار سانتریفیوژ نسل جدید، قابلیت غنی سازی اورانیوم بیست درصد، رآکتور اتمی و ... داشت !! 


❌بخونید تا کلا باغ گلابی حسن روحانی و کنسرت و سعید طوسی و ربنای شجریان و لغو سخنرانی علی مطهری و فراموش کنید ! 


  قسمتی از مصاحبه کیسینجر با گلوبال ریسرچ


‌« آمریکا در حال بازی دادن شهدا چین و روسیه است، و میخ آخر بر این تابوت نیز ایران است، که قطعا این کشور هدف اصلی اسرائیل است. ما به چین اجازه دادیم تا توان نظامی خود را افزایش دهد و به روسیه نیز اجازه دادیم تا از دوران کمونیسم شوروی خارج شود، تا این دو کشور به غلط احساس دلیری کنند، که همین امر هم به روند نابودی آن‌ها سرعت می‌بخشد. ما مثل هفت‌تیر کش فرزی هستیم که به رقیب تازه‌کار خود اجازه می‌دهد تا اول او اقدام به شلیک کند، و وقتی او خواست این کار را کند، ناگهان بنگ ! (تیر می‌خورد و کشته می‌شود). جنگ پیش رو به حدی دشوار و سخت است که تنها یک ابرقدرت از عهده پیروزی در آن برمی‌آید، که آن‌ (ابرقدرت) هم ما هستیم. به همین دلیل هم هست که اروپا اینطور با شتاب به دنبال رسیدن به یک ابردولت است، چراکه می‌داند چه چیز در حال رخ دادن است، و اینکه برای بقا، باید به یک ابردولت تبدیل شود. عجله آن‌ها به من می‌گوید که آن‌ها کاملا از نمایش بزرگی که پیش رو داریم، مطلع هستند. وای که چقدر این لحظه مسرت بخش را در رویاهای خود دیده‌ام ».


 وی افزوده است:


«من به نظامیان گفتم که ما باید 7 کشور خاورمیانه را به دلیل منابعی که دارند، بگیریم و آن‌ها هم تقریبا این ماموریت را انجام دادند. همه می‌دانند که منظور من از این دستور به نظامیان چه بود، اما باید متذکر شوم که این نظامیان این بار بیش از حد گوش به فرمان بودند. این آخرین پله است، و این ایران است که توازن را بر هم زده است. اما سوال این است که روسیه و چین تا کی می‌توانند ساکت بمانند و تنها نظاره‌گر این اقدامات آمریکا باشند ؟ چرت روسیه و چین زمانی پاره می‌شود که اسرائیل با تمام توان شروع به جنگ کند و هر چقدر که بتواند اعراب را بکشد. اگر همه چیز خوب پیش رود، نیمی از خاورمیانه، اسرائیلی خواهد بود ».


  جوانان خود را برای جنگ آماده کرده‌ایم


 کسینجر در ادامه اشاره کرده بود که بازی‌های رایانه‌ای که در دهه گذشته در آمریکا ساخته شده، دقیقا سناریوهایی را نشان می‌دهد که قرار است اتفاق بیافتد و آمریکا با انتشار این بازی‌ها قصد داشته جوانان خود را برای شرکت در چنین جنگ‌هایی آماده کند.


 وی گفته است:


«جوانان ما در آمریکا و غرب، آماده شده‌اند، چراکه آن‌ها برنامه‌ریزی شده‌اند تا سربازان و مسئولان توپخانه خوبی باشند، و زمانی که به آن‌ها دستور داده می‌شود تا به خیابان‌ها بروند و چینی‌ها و روس‌های دیوانه را بکشند، آن‌ها از این دستور تبعیت می‌کنند ».


 تنها یک ابرقدرت باقی خواهد ماند 


 وی نهایتا به هدف غایی آمریکا از جنگ‌آفرینی در خاورمیانه اشاره می‌کند:


« ما در میان خاکستر به جا مانده (از این جنگ) می‌توانیم جامعه‌ای جدید بسازیم، نظم نوین جهانی، که در آن تنها یک ابرقدرت وجود خواهد داشت، ابرقدرتی که بهترین تسلیحات را در اختیار دارد؛ ما تجهیزاتی داریم که نظیرشان را هیچ ملت دیگری ندارد، و آنها را به وقتش به جهان معرفی خواهیم کرد »


میثم منظیف




رابطه کندی و اسرائیل

| چهارشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۸ ب.ظ | ۰ نظر

 کندی و اسرائیل



 به فاصله کوتاهی پس از اینکه کندی رئیس جمهور شد، اسرائیل و گروه فشار آمریکایی آن، رفته‌رفته متوجه موضع کندی در قبال مناقشه اعراب و اسرائیل شدند. 


.دست‌کم می‌توان گفت که اسرائیل از این وضعیت خرسند نبود و فشار بر کاخ سفید را به یاری حامیانش در کنگره که بیشتر آنان به دلیل کمک‌های مالی انتخاباتی و نفوذ سیاسی وابسته به حمایت‌های گروه فشار اسرائیل بودند، آغاز کرد.



 جان اف کندی بدون هرگونه ابهام به اسرائیل تفهیم کرد که قصد دارد در هر شرایطی به منافع آمریکا و نه منافع اسرائیل، توجه کند.شدت گرفتن مسائلی از این دست و اختلاف میان کندی و مقامات اسرائیل، زمینه را برای اختلاف هر دو طرف بر سر مسئله جنجال برانگیزتری فراهم کرد که آن عزم اسرائیل در ساخت بمب اتمی بود. 


 اسرائیل در طول دهه پیش از ریاست جمهوری کندی برنامه هسته‌ای خود را پیش برده بود و همواره تأکید می‌کرد که برنامه هسته‌ایش صلح آمیز است. ولی حقایق هدف متفاوتی را اثبات می‌کرد.



کندی پس از ورود به کاخ سفید مصمم بود مانع توسعه تسلیحات اتمی اسرائیل شود و قرار بود این مسئله از جمله دستور کارهای اصلی دولت وی باشد. 


 کندی از همان ابتدای تصدی ریاست جمهوری تضاد شدیدی با دولت اسرائیل داشت. تضادی که بسیاری پایان آن را مرگ وی در دالاس می‌دانند.سرانجام کندی و خاندانش، سرانجام رئیس جمهوری بود که سیاست‌هایش به تعارض با اسرائیل منجر شده بود. 


 پرونده خانواده کندی که رسانه‌های آمریکا آن را "خانواده‌ای نفرین شده" می‌خوانند، با مرگ برادران جان و رابرت اف کندی، مرگ مشکوک همسر رابرت و دو فرزندش و مرگ همسر جان اف کندی و فرزندش بسته شد و هیچگاه سازمان‌های اطلاعاتی و گروه‌های فشار اسرائیل اجازه انتشار جزئیاتی از این پرونده را ندادند.



⚫️دموکراسی دروغ⚫️


✔کارکرد نظام انتخاباتی الکترال آمریکا چیست؟ 


 محمد جواد اخوان، مدیر اندیشکده برهان


✔ سالهاست که انتخاب ریاست جمهوری آمریکا به آرای کالج های انتخاباتی یا همان آرای الکترال متکی است و نکته ظریف این سیستم انتخاباتی آن است که تدریجا رقابت را میان دو حزب اصلی محصور کرده است.


✔ به عبارتی اگرچه احزاب متعددی در این کشور مجوز فعالیت دارند اما تنها دو حزب اصلی دمکرات و جمهوریخواه را مردم میشناسند.


✔ اگر چه انتخابات منحصر به نامزد این دو حزب نیست اما نامزد خارج از این دو حزب از گردونه رقابت واقعی خارج است.

به این ترتیب نظام انتخاباتی ایالات متحده امریکا عملا الیگارشی حاکم را محصور در رقابت مدیریت شده میان دو حزب اصلی کشور کرده. وجود آرای الکترال اجازه رقابت پذیری احزاب کوچک و نامزدهای کمتر شناخته شده را از بین برده و احتمال پیروزی آنها را به صفر می رساند.



✔این هم از مختصات دموکراسی آمریکایی است!!!


منبع :واقعیت ها 


نفوذ آمریکا در جهان با هژمونی مالی

| جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۶ ق.ظ | ۰ نظر

با پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا از فرصت به دست آمده در پی ویرانی‌های این جنگ استفاده کرد و توانست استراتژی نفوذ خود را از طریق هژمونی پولی در پیش بگیرد.

 

 

ازآن­‌جایی‌که بقای هژمونی به اعمال بی‌وقفۀ قدرت از سوی هژمون بستگی دارد، هژمونی پولی آمریکا همواره در جستجوی راهی برای سلطۀ بیشتر بر کشورهاست. در همین راستا طرح آرمان‌هایی هم­چون همکاری‌های متقابل اقتصادی در سطح جهان، درصدد جذب دولت‌ها برای اعمال نفوذ بیشتر قدرت هژمونیک است.

 

تعریف هژمونی

هژمونی «غلبه و یا کنترل سیاسی، اقتصادی و نظامی» یک دولت بر دیگر دولت‌ها تعریف می‌شود.[1] در این تعریف می‌توانیم ریشه‌های واژۀ هژمونی را در زبان یونان باستان بیابیم؛ جایی که هژمونی به معنی «تسلط سیاسی­-نظامی یک دولت­‌شهر بر دولت­‌شهر­های دیگر» استفاده می‌شد.[2] در چنین نظامی، دولت غالب «هژمون» را می‌­نامیدند.[3] در قرن 19، هژمونی به معنی «غلبۀ اجتماعی یا فرهنگی» به کار می‌رفته است؛ به عبارتی «غلبۀ یک گروه در درون یک جامعه و یا یک محیط بر سایر گروه‌های موجود». با نزدیک شدن به قرن 21، تعریف هژمونی دستخوش تغییر شد؛ به‌گونه‌ای که امروزه می‌توان از هژمونی به معنی «اعمال نفوذ گستردۀ یک گروه یا رژیم بر یک جامعه» یاد کرد.[4] این تعریف چنان گسترۀ وسیعی می‌یابد که حتی «غلبۀ فرهنگی و ژئوپولتیک» یک کشور بر دیگر بازیگران صحنه‌ی بین‌الملل را نیز در برمی‌گیرد. از مشتقات هژمونی، «هژمونیسم» است که در میانۀ دهۀ پنجاه میلادی به معنی «سیاست یا عمل هژمونی در جهت منافع ملی» به کار گرفته می‌شد.[5]

 

 

شکل‌گیری هژمونی معاصر

نظریه‌پردازان معاصر روابط بین‌الملل آمریکای شمالی، از هژمونی به‌گونه‌ای دیگر استفاده کرده و برای آن تعاریف و مصادیقی را ارائه داده‌اند. چارلز کیندلبرگر «قدرت ایالات‌متحده پس از 1945 را هژمونیک» عنوان می‌کند.[6] این دولت پس از جنگ جهانی دوم و ویرانی اروپا، سلطه‌جویی خود را بر کشورهای جهانی و به‌ویژه جهان‌سومی آغاز می‌کند و بر همین اساس است که از پذیرش هر قدرت دیگری که بخواهد خود را مطرح کند، خودداری می‌کند و در جهت حفظ و افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی خود گام برمی‌دارد. اگر رأی این نظریه‌پردازان را در خصوص قدرت هژمونیک ایالات متحده بپذیریم، برای دولت هژمونیک آمریکا ضروری است که برای گسترش یک نظام اقتصاد بین‌الملل لیبرالی و همین­طور امنیت سیستم خود، به سلسله‌­ای از اقدامات دست بزند. ایجاد و توسعۀ بازارهای نسبتاً باز، یک ارز تجاری باثبات بین‌المللی و یک نیروی بازدارنده از جملۀ این اقدامات است.[7] باید این نکته را نیز در نظر داشت که اگر هژمون نتواند نمود بیرونی تفوق خود را فراهم آورد، به نظامی «با گرایش درونی به خودویرانگری» تبدیل می‌شود.[8]

 

 

ویژگی‌های هژمونی

ویژگی‌های نظام هژمونیک در رابطۀ هژمون با سایر بازیگران بین‌المللی مطرح می‌شود. در میان بحث‌هایی که علمای علم سیاست در مورد این نظام ارائه کرده‌اند، ویژگی‌هایی برای این نظام عنوان شده است که مهم‌ترین این ویژگی‌ها را می‌توان این‌گونه برشمرد:

 

الف) رابطۀ دو­سویه با قدرت نرم و قدرت سخت

توانمندی‌های هژمون بـه لحـاظ نظـامی آن‌قدر زیاد است که هیچ دولت دیگری نمی‌تواند جنگی تمام‌عیار علیه آن راه بیندازد. هم­چنین، هژمون در نظام بین‌الملل برتری اقتصادی خاصی می‌یابد و در حوزۀ منابع مادی، قدرت برجسته‌ای دارد.[9]

 

ب) جاه‌طلبی

هژمون به دنبال جاه‌طلبی در نظام بین‌الملل است. هژمون بر مبنای منافع دست به اقدام می­زند تا منافع اقتصادی، ایدئولوژیک و امنیتی خود را تضمین کند. هرچند عده‌ای اعتقاد دارند که هژمون به دنبال منافع عمومی است، اما باید توجه داشت که در این نظام، منـافع عمـومی به‌گونه‌ای تعریف شده است که در تضاد با منافع و نظم مورد پسند هژمون نباشد.

 

ج) قدرت بلارقیب

برخی هژمونی را نوعی از قطب‌بندی در نظام سیاسی تصور می‌کنند. بر اساس استدلال آن‌ها، به خـاطر مزیت زیاد هژمون در قدرت نظامی و اقتصادی در مقایسه با دیگران، هژمون تنها قدرت بزرگ در نظام بین‌الملل و به نوعی تک­‌قطب محسوب می‌شود. البته این ویژگی مورد پذیرش همۀ علمای علم سیاست نیست.[10]

 

د) ارادۀ هژمون

هژمونی با اراده و توانایی اعمال در ارتباط است. هژمـون، به‌صورت هدفمنـد، از قدرت عظیم خود برای تحمیل نظم مورد پسندش در سطح نظام بین‌الملل استفاده می‌کند. درواقع، لازم است تا هژمون علاوه بر قدرت، ارادۀ اعمال آن را نیز داشته باشد.[11]

 

ه) هژمونی و تغییر ساختار بین‌الملل

هژمونی اساساً بحثی دربارۀ تغییر ساختار نظام بین‌الملل است؛ چرا که اگر قـدرتی بـه مرتبه و جایگاه هژمونی دست پیدا کند، درسـت در همـان لحظـه، نظـام بین‌الملل از حالـت آنارشی و بی‌نظمی مطلق، خارج می‌­شود و به نظام سلسله مراتبی تبدیل می­‌گردد.[12]

 

هژمونی پس از جنگ سرد

 دیدگاه‌های مختلفی در این موضوع وجود دارد که آیا ایالات متحدۀ آمریکا بعد از پایان جنگ سرد به عنوان هژمون مطرح است یا نه. علمای سیاسی آمریکایی بزرگی همچون جان میرشایمر و جوزف نای استدلال کرده‌اند که نمی‌توان ایالات متحدۀ آمریکا را به‌درستی یک هژمون نامید؛ چرا که این دولت »منابع مالی« و نظامی لازم را برای تحمیل یک هژمونی رسمی و متناسب جهانی دارا نیست.[13] از سوی دیگر افرادی هم­چون آنا کورنلیا بیر، در کتاب خود با موضوع مبارزه با تروریسم ادعا می‌کند که حکومت غالب جهانی، ثمرۀ رهبری آمریکا است و از آن به عنوان حکومتی سلطه‌گر نام می‌برد.[14] سیاستمدار سوسیالیست فرانسوی، «هوبرت ودرین» در سال 1999 ایالات متحده را به عنوان یک «ابرقدرت هژمونیک» توصیف می‌کند؛ چرا که اعتقاد دارد که آمریکا اقدامات نظامی یک‌جانبه‌ای را در سراسر جهان رهبری می‌کند.[15]

 

 

استراتژیست آمریکایی، ادوارد لاتوک، در کتاب خود با عنوان «استراتژی امپراتوری روم» سه مرحله را برای یک امپراتوری به تصویر می‌کشد.[16] مرحلۀ اول با هژمونی شروع می‌شود و در مرحلۀ دوم گام در امپریالیسم می‌گذارد. در نظر لاتوک، تحول و تغییر عنصری کشنده به حساب می‌آید که درنهایت به مرگ و سقوط امپراتوری می‌انجامد. درواقع، او درصدد القای این مفهوم به کاخ سفید است که لازم است تا سیاست‌های امپریالیستی از سوی ایالات متحده بدون وقفه ادامه یابد و از هرگونه تغییری که شامل حرکت به سوی امپراتوری باشد، پرهیز شود. در غیر این صورت هژمونی ایالات متحده، سرنوشتی بهتر از امپراتوری روم نخواهد داشت.

 

 

هژمونی پولی

هژمونی در سطح‌های مختلفی همچون سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی بررسی می‌شود. در این­جا قصد داریم به هژمونی پولی بپردازیم. در واقع هژمونی پولی یک «پدیدۀ اقتصادی و سیاسی به حساب می‌آید که در آن یک دولت واحد، بر عملکرد سیستم پولی بین‌المللی، تأثیر به‌­سزایی می‌گذارد».[17] هژمونی پولی یکی از ارکان اصلی برای شکل‌گیری و تداوم هژمونی به حساب می‌آید. توابع تحت تأثیر هژمونی پولی که از آن به «امپراتوری نرم»[18] هم یاد می‌شود، در چند مؤلفۀ اصلی قابل بررسی است.

 

الف) دسترسی به اعتبارات بین‌المللی

ب) بازار ارز خارجی

ج) مدیریت و ایجاد توازن در مشکلات پرداختی که طی آن، هژمون تحت هیچ محدودیتی در توازن پرداخت قرار نمی‌گیرد.

د) قدرت مستقیم و مطلق برای ایجاد و به اجرا درآوردن حسابی واحد که در آن، محاسبات اقتصادی بر پایۀ اقتصاد جهانی صورت می‌پذیرد.[19]

 

هژمونی پولی و دلار آمریکا

اصطلاح هژمونی پولی، برای نخستین بار در کتاب «ابر امپریالیسم» مایکل هادسون که در سال 1972 انتشار یافت، استفاده شد.[20] هژمونی پولی نه‌تنها بیان‌گر رابطۀ نامتقارن دلار آمریکا با اقتصاد جهانی است، بلکه به تشریح سازمان‌هایی که این پیکرۀ هژمونیک را حمایت می‌کنند، می‌پردازد. در میان این سازمان‌ها، نام صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی بیش از همه به چشم می‌خورد.  از طریق هژمونی پولی است که دلار آمریکا این توانایی را می‌یابد تا بر جریان اقتصاد جهانی تأثیر گذارد و ارز کلیدی برای مبادلۀ بین‌المللی، واحد حساب (به عنوان مثال، به منظور قیمت‌گذاری نفت) و واحد ذخیره‌سازی (به عنوان مثال برای اوراق قرضه) به حساب آید. با وجود استدلال مخالفان، این هژمونی پولی همراه با دلار، می‌تواند نظام هژمونیک را تا مدتی که در جریان است، حفظ کند.[21]

 

 

هژمونی پولی آمریکا بر اقتصاد جهان

 با پایان جنگ جهانی دوم، تنها کشوری که علی‌رغم نقش تأثیرگذار بر جریان جنگ جهانی دوم، از شعله‌های ویرانگر درگیری دور ماند، ایالات متحدۀ آمریکا بود. در حالی که رقبای سیاسی و اقتصادی اروپایی، در حال دست‌وپنجه نرم کردن با پیامدهای جنگ بودند، ایالات متحدۀ آمریکا خیلی زود توانست با توسعۀ اقتصاد، هژمونی پولی خود را بر اقتصاد جهانی غالب کند. آمریکایی که در جنگ جهانی دوم با آرمان­های وابستگی‌های متقابل اقتصادی، مسئولیت‌پذیری و نوع‌دوستی ظهور کرده بود، با چشم‌انداز همکاری‌های متقابل اقتصادی در سطح جهانی خود را مطرح کرد. همکاری‌های متقابل اقتصادی در هژمونی پولی آمریکا با روکشی از تساوی و عدم تبعیض برای دولت‌های جهانی مطرح شد؛ به این معنا که تجارت آزاد، از طریق حذف و کاهش موانع تجارت در میان دولت‌ها به توسعۀ مترقیانه آن‌ها کمک می‌کند، اما آنچه برای دولت‌ها بیش از همه‌چیز مورد ابهام واقع شد، کنار زدن موانعی بود «که اقتصادهای بزرگ به‌سختی می‌پذیرفتند تا در این شیوۀ عادلانه و غیرتبعیض‌­آمیز بر طبق آن رفتار کنند».[22]

 

 معنای همکاری‌های متقابل جهانی پس از جنگ جهانی دوم تا به امروز تغییرات گسترده‌ای داشته است. کشورهای صاحب صنایع و توسعه‌یافته، به‌ویژه ایالات‌متحده، خیلی سریع توانستند خود را از سایر کشورها جدا کنند و حتی این فرصت را بیابند که استعمار گذشته را با نام «تجارت آزاد» برقرار کنند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، منافع دولت‌های اروپایی این‌چنین اقتضا می‌کرد که این دولت‌ها، زیرساخت‌های آسیب‌دیدۀ خود را ترمیم کنند و توسعه بخشند، اما با پایان پذیرفتن طرح توسعۀ شتابان اروپا، این بار تنها شعارهایی برای همکاری بدون تبعیض باقی ماند و موانع اقتصاد، سدهای بلندتری شده بودند که کشورهای توسعه‌نیافته نمی‌توانستند با وجود آن­ها خود را به کشورهای سرمایه‌دار نزدیک کنند.[23]

 

 

منافع نظام تجارت جهانی برای هژمونی آمریکا

با شکل‌گیری هژمونی ایالات متحده، منافع آمریکا نمی‌توانست در چنین اقتصاد جهانی که خصیصۀ چندجانبه بودن را داشت، تأمین شود. به عبارتی همکاری‌های چندجانبۀ عدالت­‌محور در انترناسیونالیسم آرمانی، تنها شعاری بود که سایر ملت‌ها را برای پذیرش سلطه‌ای جدید آماده می‌کرد. به‌ویژه ‌این­که برای هژمونی آمریکا لازم بود تا بدون وقفه منافع قدرت هژمونیک خود را فراهم کند تا از سقوط آن جلوگیری کرده باشد.[24]

 

با شکل‌گیری روند توسعۀ ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم، وجود بازاری جهانی برای مازاد محصولات تولیدی، بیش‌ از پیش از سوی سیاست‌مداران آمریکا دنبال شد. چنین نظام اقتصادی می‌توانست مخارج هژمونی آمریکا را رفع و اقتصاد داخلی را تشویق کند. ضمن این­که این نظام قادر بود تا جایگزینی برای سرمایه‌گذاری داخلی ایالات متحده فراهم کند و از سازمان‌دهی مجدد صنایع تولیدی مربوط به شرایط بعد از جنگ جلوگیری به عمل آورد. به این دلایل بود که «ایدۀ صادرات محصولات مازاد اهمیت ویژه‌ای یافت».[25]هژمونی پولی ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم توانست با آرمان همکاری‌های متقابل اقتصادی در سطح جهانی، بسیاری از دولت‌ها را به خود جذب کند. حضور کشورهای توسعه‌نیافته در این برنامه، ابزار لازم برای بقای هژمونی آمریکا را فراهم آورد. لذا هژمونی پولی آمریکا، اقتصاد کشورها را که ملاک مهمی در نمایش وابستگی و یا عدم وابستگی ملت‌ها به شمار می‌رود، به‌راحتی در خدمت خود و برای بقای هژمونی خود به کار گرفت.


منابع: 

[1] American Heritage Dictionary. Houghton Mifflin Harcourt. 2014

[2] Chernow, Barbara A; Vallasi, George A., eds. (1994). The Columbia Encyclopedia(Fifth ed.). New York: Columbia University Press. p. 1215

[3] Oxford English Dictionary: "A leading or paramount power; a dominant state or person"

[4] Oxford English Dictionary: Def's 2a and 2b.

[5] Bullock, Alan; Trombley, Stephen, eds. (1999). The New Fontana Dictionary of Modern Thought (Third ed.). London: HarperCollins. pp. 387–388

[6]  مک لین، ایان: فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ترجمۀ دکتر حمید احمدی، میزان، 1387، ص 439

[7] http://www.e-ir.info/2013/10/30/liberalism-another-tool-of-western-hegemony/

[8] مک لین: همان، ص 440

[9] Christopher Layne. "The Unipolar Illusion Revisited", International Security, Vol.31, No.2, Fall, 2006, pp.7-41, p.11

[10] YILMAZ,Sait, "State, Power, and Hegemony", Centre for Promoting Ideas, USA, 2010

[11] Christopher Layne. "The Unipolar Illusion Revisited", International Security, Vol.31, No.2, Fall 2006, pp.7-41, at p.11

[13] Nye, Joseph S., Sr. (1993). Understanding International Conflicts: An Introduction to Theory and History. New York: HarperCollins. pp. 276–77

[14] Beyer, Anna Cornelia (2010). Counterterrorism and International Power Relations. London: I. B. Tauris.

[15] Reid, JIM., Religion and Global Culture: New Terrain in the Study of Religion and the Work of Charles H. Long, Lexington Books, 2004, p. 82

[16] The Grand Strategy of the Roman Empire: From the First Century AD to the Third, (Baltimore: Johns Hopkins University Press, 1976).

[18] Hensman, Rohini and Marinella Correggia. "US Dollar Hegemony: The Soft Underbelly of Empire". Vol. 40, No. 12, Money, Banking and Finance (Mar. 19-25, 2005), pp. 1091+1093-1095

[20] Hudson, Michael, "Super Imperialism - New Edition: The Origin and Fundamentals of U.S. World Dominanc", Pluto Press, 2003

[21] Fields,David and Matías Vernengo. "Hegemonic Currencies During the Crisis: The Dollar Versus the Euro in a Capitalist Perspective ". Review of International Political Economy 20(4) · May 2011

[22] Ruggie,John Gerard, "International Regimes, Transactions, and Change : Embedded Liberalism in the Postwar Economic Order", Ashgate, 2009, p. 213

[23] Smith, Alan, "Creating a World Economy: Merchant Capital, Colonialism, and World Trade, 1400-1825", Westview, 1991

[24] STEVENSON,BRIAN J.R., " Canada, Latin America, and the New Internationalism: A Foreign Policy Analysis, 1968-199", Series: Foreign Policy, Security and Strategic Studies, McGill-Queen's University Press, 2000, p. 41

[25] Block, Fred L.,"The Origins of International Economic Disorder: A Study of United States", California RESS, 1977


http://www.haadi.ir


معادله های استعمار

| سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ق.ظ | ۰ نظر

.

.

.

 معادله های استعمار

.

.

استعمار همیشه معادله های جالبی برای تحمیق ملت ها داشته!

.

 بی بی سی فارسی به ایرانیا میگه؛

ایرانیان بیدار شید که شما تمدن دو هزار ساله داشتید و مسلمانان به شما حمله کردن و تجاوز و فلان...

به خون و ریشه آریایی تون افتخار کنید و از دین اعراب پیروی نکنین!

بی بی سی عربی به عربها میگه؛

بیدار شید که ایرانیا میخوان امپراطوری شون رو احیا کنن و بر شما تسلط پیدا کنن!اونها از اعراب متنفرن!

اونها شما رو دشمن اصلیشون میدونن! ببینین تو فیلما چی میگن در موردتون!

.

.

به فلسطینی ها و اهالی مقاومت که سنگر اول ایران مقابل حرامزاده های اسراییل محسوب میشن میگه؛

ببینین! مردم ایران همگی میگن نه غزه نه لبنان! جانم فدای. ایران! واسه خاطر چه کسایی دارین مقاومت میکنین؟؟؟ بیاین و به فکر زندگی خودتون (صلح با حرامزاده ها) باشین!

.

به ایرانیهای ساده لوح به دروغ میگه؛

فلسطینی ها خون شیعیان ایرانی رو قبول نکردن!

اونها ناصبین و از شیعیان بیزارن!

شمال لبنان و لب ساحلشو ببینین! لخت خوابیدن و شما پولتونو میدین تا از اونا حمایت کنین!

.

.

تو شبکه های لندنی شیعه میگن؛

 قمه زنی از شعایر شیعه بوده و باید احیا شه!

فحاشی و لعن علنی به مقدسات اهل سنت از اولویت هاست!

دشمن شما آمریکا و اسراییل نیس! سنی ها هستن!

.

تو شبکه های لندنی سنی میگن؛

ببینین اینا در مورد مقدساتتون چی میگن!

دیدین راست میگفتیم که شیعه دشمن اصلی شما و دینتونه و نه آمریکا و اسراییل؟؟؟

.

.

......

همین معادله ها برای مردم خودشون هم قابل برقرار کردنه!

کافیه داعش از جنایاتش به سبک هالیوود فیلم بگیره!

کافیه خرج مراسم قمه زنی و انحرافی شیعه تامین بشه و به نحو احسن تو دنیا پخش بشه!

..

خیلی راحت میشه هر دو طرف معادله اسلام رو باهاش تو دنیا بی آبرو کرد!

.

.

پ.ن؛

بعد از مراسم جعلی هفت آبان همونطور که انتظارشو داشتیم تو رسانه های منطقه و سعودی و وهابی دارن به شدت روی این مراسم مانور میدن که ببینین شیعیان ایران درد اسلام ندارن!

اونها میخوان انتقامشونو از اعراب بگیرن!

اونها بت پرست شدن و به قبر پادشاهان سجده میکنن!!!

..

 معین ثائر

.


استراتژی‌شناسی

| جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر


 استراتژی، دانش تمدن‌سازی


  مفهوم «استراتژی-Strategy» از حیث ریشه‌شناختی، اساساً یک مفهوم نظامی است؛ معروف بوده به دانش ژنرال‌ها. دانش یک ژنرال یا یک امیر نظامی، دانش جنگیدن (تاکتیک) نیست؛ بلکه دانش اصلی و تخصصی او «استراتژی» است. به این معنا، استراتژی دانش چگونگی به میدان آوردن نیروها برای حفظ بقاء کشور است. در معنای عام‌تر، استراتژی دانش حفظ بقاء یک سیستم و حوزه تمدنی است. بنابراین، «استراتژی» را امروزه به عنوان «علم بقاء» می‌شناسند. وقتی سخن از سطح استراتژیک نیز می‌شود، به مؤلفه‌ها و عناصری اشاره می‌شود که بقاء سیستم منوط به آنها هستند.


 یک استراتژیست نه به عنوان یک اقتصاددان، سیاست‌مدار، جامعه‌شناس، یا هنرمند، بلکه از منظر علوم استراتژیک و علم بقا به این مؤلفه‌ها نگاه می‌کند. علم استراتژی علم اداره جامعه و علم اداره تمدن‌ها و کشورها برای بقاء آنها محسوب می‌شود؛ همان‌طور که علم پزشکی، علم بقاء جسد انسان است.


یکی از وجوه نوع نگاه استراتژیست‌ها به مسائل و مشکلات تمدنی و اجتماعی، شبیه نگاه پزشکان به بیماری‌هاست؛ ابتدا باید بیماری شناخته‌شده و هشدار داده شود، و سپس مسئله درمان و سازوکارهای آن بیان شود. یک استراتژیست زمانی که اقتصاد و هنر و سیاست و ... یک جامعه دچار بیماری شده باشد و بقاء سیستمی و تمدنی جامعه متزلزل شده باشد، آنجاست که به کشف و اعلام بیماری و سپس درمان آن می‌پردازد.


استاد حسن عباسی


آنفلانزای نیویورکی

| پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۹ ق.ظ | ۰ نظر


آمریکا پس از بررسی در خصوص جنگ نظامی با ایران نیز به این نتیجه رسید که توان مقابله با ایران را ندارد چرا که


حتی در صورت پیروی و شکست ایران آنان پس از جنگ نظامی نیازمند نزدیک به یک میلیون و 200 هزار نفر نیروی


نظامی برای سرکوب اعتراضات در ایران هستند. لذا در نهایت به این نتیجه رسیدند که آنان توانایی اشغال نظامی


ایران را ندارند.


آنفولانزای نیویورکی ششمین تئوری از تئوری های آمریکا علیه ایران از سال 1386 پس از مطرح شدن ایران ٬ عراق


و کره شمالی به عنوان محور شرارت میباشد . پنج تئوری سابق ناکارآمد از آب در آمد . تئوری های هویج و چماق ،


پلیس خوب پلیس بد، مکانیسم ماشه ، شک و بهت و بالاخره تئوری قورباغه که توسط دکتر شانون برای رایس


نوشته شد و در آن قرار بود با توجه به فرض اینکه فرانسوی ها قورباغه را با شیوه خاصی می پزند جهان پیرامون


ایران میجوشید و ایران نیز به مرور می بایست آبپز گردد ، که این مسئله محقق


لذا در حالتی که دیگر به بن بست رسیده است آخرین تیر ترکش خویش را رو نمود که ازآن به عنوان دکترین آنفولانزای


نیویورکی یاد می شودکمیسیون مالی کنگره آمریکا با دعوت از مسئول بخشِ ایرانِ وزارتِ امورِ خارجه آمریکا(معاون


وزیر امور خارجه )آقای نیکلاس بِرنز بود از وی سئوال نمودند رفتار آینده آمریکا در برابر ایران چگونه خواهد بود؟


که وی در پاسخ به این سئوال، تئوریِ جدیدِ آمریکا نسبت به ایران را تشریح نمود. وی با اذعان به این که اتحاد و


انسجام و در صحنه بودن مردم ایران خنثی کننده تئوری های سابق ایالات متحده بوده (بازهم دیده بان کاری کرد) ،


تئوری جدید ایالات متحده را حمله به این مسئله دانست و تاکید کرد این دکترین حاصل کاشته های ما در چند سال اخیر


در ایران بوده و می بایست هم اکنون از این امکان که در ایران فراهم آوردیم استفاده نمائیملذا راه حل ارائه شده در


برابر ایران پاشاندن بذر نفرت در قلب مردم ایران توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح گردید که نام آنفولانزای


نیویورکی به خود گرفت.


سال 1386 که دومین قطعنامه امریکا در سازمان ملل تصویب شد، آنان به دنبال تحقق یک نوع آنفلوانزای نیویورکی


در ایران بودند که نفرت از اسلام (شماتت از اسلام)، نفرت از ایرانیت (شماتت ایرانیت)، نفرت از نظام جمهوری اسلامی (شماتت نظام)،نفرت از رهبران (شماتت رهبران) و نفرت از همدیگر(شماتت از همدیگر) را دنبال می‌کردند.


پروژه شاهین نجفی در واقع یک قطعه از پازلی است که در دکترین امنیتی غرب برای حمله به اسلام و شماتت از اسلام


انجام گرفته است.


لذا راه حل ارائه شده در برابر ایران پاشاندن بذر نفرت در قلب مردم ایران توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح گردید که


نام آنفولانزای نیویورکی به خود گرفت و یک ویروس پنج لایه ای شامل :


1-     نفرت در بین مردم : نفرت مردم نسبت به قومیت ها یی که در کنارشان هزاران سال زیسته اند . مانند


قومیت های ترک ،‌ لر ،‌ عرب ، گیل ، فارس و ... که به راحتی توسط لطیفه هایی که از قومیتی خاص گفته میشود


این بذر کاشته می شود


2-     نفرت علیه مسئولین : که در آن مثلا با پرداختن به یک پرونده فساد مالی یک شخصیت سیاسی (که از این دست


پرونده ها در کشورهای دیگر و خود امریکا جزو قضایای معمولیست) ،‌ به قدری یأس و نا امیدی در میان  مردم ایجاد


می کنند که همگان بر این باور شوند که تمام مسئولین(دقت کن! تمام مسئولین) کشور دزد و ناشی اند!!!واین


تصور غلط را بوجود می آورند درحالی که حقیقت غیر از این است...


3-     نفرت علیه نظام  : در این لایه تلاش بر این است که مردم نسبط به نظام بی اعتماد شوند،به هر طریق و شکلی


مانند مقایسه های منفی بی خود سایر کشورها با ایران(وقتی همین مقایسه ها ،به نفع ایران تمام میشد همین


مقایسه گر ها میگفتند ایران را با بقیه مقایسه نکنید!!!و وقتی بحث مقایسه ی منفی میشد پیشتاز میشدند)


4-     نفرت علیه ایرانی بودن : با ساختن فیلم 300 توسط کمپانی صهیونیستی برادران وارنر و یا فیلم "آرگو"


به این موضوع


  پرداختند که ایرانییان مردمانی جنگ طلب و برهم زننده آرامش جهانی اند تا ایرانی از ایرانی بودن خویش احساس


شرمندگی کند.


5-     نفرت علیه اسلام : نفرت علیه ایدئولوژی اساسی جمهوری اسلامی ایران که پنج سال است توسط غرب


با جدیت در ایران و جهان دنبال می شود . به عنوان نمونه می توان به کاریکاتورهایی که در روزنامه های دانمارکی


و نیویورکی از چهره پیامبر جلیل القدر اسلام (ص) به نمایش گذاشتند اشاره کرد . از موارد دیگر می توان به ساخت


فیلمهای ضد اسلامی مانند فرار از فتنه ، ایجاد چهره هایی مانند القائده  ، ایجاد کمپین هایی در غرب موسوم


به کمپین های امضاء ( پایگاهای اینترنتی آن فراوان است)  که در آن متنی با چنین مفهوم نوشته شده : ...که


ای مردم جهان ما را به عنوان کسی که مسلمان است و از کشورهای پاکستان و عربستان و ایران و افغانستان و


عراق و... آمده است نشناسید و ندانید بلکه ما را انسان بدانید و بشناسید ... و مردمان کشور های اسلامی به


آنجا رفته و  زیر این طوق بندگی را امضاء می کنند . و این یک طرح بسیار خطرناک و آسیب پذیر است .


(و bbc و voa دستهای منتشر کننده ی این ویروسند...)


این استراتژی در موسسه آمریکن اینترپرایز (AmericanEnterprise Institute) توسط نو محافظه کاران در ایالات متحده


طراحی و تدوین شده است و آنها بر این باورند که اگر این ویروس پنج لایه در میان ایرانیان ایجاد شود انسجام و درهم


تنیدگی آنان از هم خواهد پاشید . برای انجام و شروع این استراتژی آقای نیکلاس برنز درخواست بودجه 125میلیون


دلاری را از کمسیون خزانه داری کنگره آمریکا درخواست کرده بود که با موافت نمایندگان در اختیار وی و مراجع ذیربط


قرار گرفت .


  با توجه به اینکه این استراتژی در روز سوم فروردین سال 86  رسماْ از سوی کاخ سفید مطرح گردید ، سه روز قبل


یعنی در روز اول فروردین ،‌ سال 86 از سوی مقام معظم رهبری سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامگذاری شد


و این نشانی بود از درایت رهبران دیده بان ما . و این ویروس اثر خود را در انتخابات 88نشان داد...


البته باید یاد آور شد که عملیات روانی دشمن در طی 3 سال گذشته 800 درصد افزایش داشته است .



گوشه ای از جنایات علنی آمریکا در سراسر جهان

| پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۳۹ ب.ظ | ۰ نظر



🔴🔴این است جلوه ی شکوه تمدن امریکایی


گوشه ای از جنایات علنی آمریکا در سراسر جهان


1901 —   ورود مستقیم نیروهای آمریکایی به کلمبیا

1902 —  حمله به پاناما

1904 —  ورود نیروهای آمریکایی به کره و مغرب

1905 —  ورود نیروهای آمریکایی به هندوراس علیه انقلاب این کشور

1905 —  حمله به مکزیک (در کمک به دیکتاتور وقت بورویریو دمازبرای سرکوب قیام مردمی این کشور)

1907 —  حمله به نیکاراگوئه

1907 —  ورود نیروهای آمریکایی به دومینیکن برای سرکوب انقلاب این جمهوری

1907 —  نیروهای آمریکایی در جنگ میان هندوراس و نیکارگوئه مشارکت کردند

1908 —  نیروهای آمریکایی در خلال انتخابات پاناما در این کشور مداخله کردند

1910 —  آمریکا نظامیان خود را برای سرکوب کودتا علیه حکومت نیکاراگوئه به این کشور گسیل داشت

1911 —  ورود نظامیان آمریکایی به هندوراس برای حمایت از کودتا به رهبری مانوئل بونیلا بر ضد رئیس جمهور منتخب میگل داویا

1911 —  سرکوب قیام ضد آمریکایی در فیلیپین

1911 —  مداخله در چین

1912 —  حمله و اشغال کوبا

1912 —  حمله به پاناما

1912 —  حمله به هندوراس

1912 — 1933 —  اشغال نیکاراگوئه . از این زمان نیکاراگوا به مستعمره ای برای احتکار شرکت های آمریکایی تبدیل شد. در سال 1914 عهدنامه ای در واشنگتن به امضا رسید که براساس ان ایالات متحده آمریکا اجازه می یافت کانالی را میان دو اقیانوس از طریق خاک نیکاراگوا احداث کند و براساس همین عهدنامه چامرور به عنوان رئیس جمهور نیکارگوئه نیز تعیین می شد. علاوه براین عهد نامه موافقت نامه های دیگری هم به امضا رسید که هرچه بیشتر دولت و ملت نیکاگوا را به سوی بردگی بیشتر برای آمریکا هدایت می کرد.

1914 — 1934 — هائیتی. نیروهای آمریکایی پس از وقوع چندین انقلاب در هائیتی وارد این کشور کرد و به مدت 19 سال هائیتی تحت اشغال آمریکا در آمد


1916 — 1924-  اشغال جمهوری دومینکن به مدت 8 سال

1917 — 1933 —  اشغال کوبا.

1917 — 1918 —  مشارکت در جنگ جهانی اول

1918 — 1922 —  مداخله در روسیه

1918 — 1920 —  ورود نظامیان آمریکایی به پاناما

1919 —  ورود نظامیان آمریکایی به کاستاریکا

 1919 —  حمله به هندوراس

1920 —  حمله به گواتمالا

1921 —  حمایت آمریکا از گروههای مسلحی که برای براندازی کارلوس گیریرو تلاش می کردند

1922 —  مداخله در ترکیه

1922 — 1927 —  ورود نظامیان آمریکایی به چین

1924 — 1925 —  حمله به هندوراس

1925 —  حمله به پاناما

1926 —  حمله به نیکاراگوا

1927 — 1934 —  آمریکا چین را به اشغال در آورد

1932 —  حمله به السالوادور

1937 —  حمله به نیکاراگوا

1945 — بمباران هیروشیما و ناکازاکی ژاپن. حدود 220٬000 نفر در اثر این دو بمباران اتمی جان باختند که بیشتر آنان را شهروندان غیرنظامی تشکیل می‌دادند.بیش از 100٬000 نفر بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال 1945 بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند.

1947 — 1949 —  حمله به یونان

1948 — 1953 —  حمله به فیلیپین

1950 —  حمله به پورتریکو

1950 — 1953 —  حمله به کره

1953 — حمایت از کودتای 28 مرداد علیه دولت منتخب ایران

1958 —  لبنان

1958 —  جنگ با پاناما

1959 —  نظامیان آمریکایی وارد لائوس شدند

1959 —  حمله به هائیتی

1960 —  عملیات نظامی آمریکا در اکوادور

1960 —  حمله به پاناما

1965 — 1973 —  تجاوز خونین به ویتنام

1966 —  حمله به گواتمالا

1966 —  حمایت نظامی از اندونزی علیه فیلیپین

1971 — 1973 —  بمباران لائوس

1972 —  حمله به نیکاراگوا

1980 —  عملیات نظامی علیه ایران در طبس موسوم به پنجه عقاب که باشکست مواجه شد

1983 —  دخالت نظامی در گرینادا

 1986 — حمله به لیبی و بمباران طرابلس و بنغازی

1988 —  حمله آمریکا به هندوراس

1988 — حمله به هواپیمای مسافربری ایرانی و قتل عام تمامی 290 نفر سرنشین این هواپیما

 1989 —  نظامیان آمریکایی ناآرامی ها در جزایر ویرجین را سرکوب کردند

1991 —  عملیات نظامی گسترده در عراق (جنگ اول خلیج فارس)

1992 — 1994 —  اشغال سومالی و انجام خشونت بسیار مفرط علیه شهروندان این کشور

1998 —  حمله به سودان هواپیماهای آمریکایی به بهانه تولید گاز اعصاب یکی از کارخانه های ساخت دارو را بمباران کردند

1999 —  آمریکا با پوشش ناتو جنگی را علیه یوگسلاوی براه انداخت. بمباران این کشور 78 روز به طول انجامید و یوگسلاوی از هم فروپاشید

2001 —  حمله و اشغال افغانستان به بهانه تعقیب گروه القاعده

2003 —  حمله و اشغال عراق بدون مجوز سازمان ملل

2011 —  حمله به لیبی پس از پیروزی انقلاب این کشور و سرنگونی دیکتاتور قذافی

2011 — حمایت رسمی از گروههای مسلح تروریستی در سوریه با هدف براندازی نظام منتخب ملت سوریه

2011 — اعلام حمایت رسمی از رژیم آل خلیفه در سرکوب قیام مردمی این کشور

2015 — اعلام پشتیبانی رسمی از آل سعود در جنگ این کشور علیه انقلاب ملت یمن


آنفلانزای نیویورکی

| سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ | ۱ نظر


آنفولانزای نیویورکی، چه می کند؟


آنفولانزای نیویورکی یک ویروس پنج لایه ای است:


1- نفرت از مردم : نفرت مردم نسبت به قومیت ها یی که در کنارشان هزاران سال زیسته اند، مانند قومیت های ترک ،‌ لر ،‌ عرب ، گیل ، فارس و ... است. که این بذر به راحتی با جوک ها و لطیفه ها کاشته می شود.


 


2-  نفرت علیه مسئولین: که در این حالت با پرداختن به یک پرونده فساد مالی یک شخصیت سیاسی (که از این دست پرونده ها در کشورهای دیگر و خود امریکا جزو قضایای معمولیست) ،‌ به قدری یأس و نا امیدی در میان  مردم ایجاد می کنند که همگان بر این باور شوند که تمام مسئولین(دقت کن! تمام مسئولین) کشور دزد و ناشی اند!واین تصور غلط را بوجود می آورند، درحالی که حقیقت غیر از این است...


 


3-نفرت علیه نظام : در این لایه تلاش بر این است که مردم نسبط به نظام بی اعتماد شوند،به هر طریق و شکلی


مانند مقایسه های منفی بی خود سایر کشورها با ایران. جالب اینکه وقتی همین مقایسه ها، به نفع ایران تمام می شد همین مقایسه گر ها میگفتند ایران را با بقیه مقایسه نکنید!


 


4-  نفرت از ایرانی بودن: با ساختن فیلم 300 توسط کمپانی صهیونیستی برادران وارنر و یا فیلم "آرگو" به این موضوع  پرداختند که ایرانیان مردمانی جنگ طلب و برهم زننده آرامش جهانی اند تا ایرانی از ایرانی بودن خویش احساس شرمندگی کند.


 


5-  نفرت علیه اسلام : نفرت علیه ایدئولوژی اساسی جمهوری اسلامی ایران که پنج سال است توسط غرب با جدیت در ایران و جهان دنبال می شود. به عنوان نمونه می توان به کاریکاتورهایی که در روزنامه های دانمارکی و نیویورکی از چهره پیامبر جلیل القدر اسلام (ص) به نمایش گذاشتند اشاره کرد . از موارد دیگر می توان به ساخت فیلمهای ضد اسلامی مانند فرار از فتنه ، ایجاد چهره هایی مانند القائده، ایجاد کمپین هایی در غرب موسوم به کمپین های امضاء ( پایگاهای اینترنتی آن فراوان است)  که در آن متنی با چنین مفهوم نوشته شده: ...که ای مردم جهان ما را به عنوان کسی که مسلمان است و از کشورهای پاکستان و عربستان و ایران و افغانستان و عراق و... آمده است نشناسید و ندانید بلکه ما را انسان بدانید و بشناسید ... و مردمان کشور های اسلامی به آنجا رفته و  زیر این طوق بندگی را امضاء می کنند. و این یک طرح بسیار خطرناک و آسیب پذیر است.


 


این استراتژی در موسسه آمریکن اینترپرایز (AmericanEnterprise Institute) توسط نو محافظه کاران در ایالات متحده طراحی و تدوین شده است. آن ها بر این باورند که اگر این ویروس پنج لایه در میان ایرانیان ایجاد شود انسجام و درهم تنیدگی آنان از هم خواهد پاشید. برای انجام و شروع این استراتژی آقای نیکلاس برنز درخواست بودجه 125میلیون دلاری را از کمسیون خزانه داری کنگره آمریکا درخواست کرده بود که با موافت نمایندگان در اختیار وی و مراجع ذیربط قرار گرفت.


 



 


امروز و با گذشت 9 سال از این واقعه، توانمندی این ویروس و فعالیت ناخواسته برخی جوانان در همین راستا بیش از پیش مشهود است.



جرج سرس موسس بنیاد جامعه باز

| جمعه, ۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

 بنیادِ جامعه‌یِ باز ، واقع در خیابان 59 نیویورک...


 این بنیاد در سال 1984توسط "جورج سُرُس- George Soros"،میلیاردر یهودی و در راستای کمک به مخالفان کشورهای کمونیستی(*) برای سرنگون کردن دولت‌های این کشورها تشکیل شد.



 وی به دلیل روی کار آوردن دست‌نشانده‌های خود در کشورهای دیگر،معروف به ارباب عروسک‌ها است.


فعالیت‌های انسان‌دوستانه او،تنها نمایی دروغین است،برای پوشش دخالت‌های (CIA)در جهان.


 جامعه‌ی ِباز پس از سقوط اتحادِ شورَوی فعالیت‌های خود را به دیگر بخش‌های جهان از جمله آفریقا،آسیا و آمریکای لاتین تسری بخشید و اکنون در بیش از 80 کشور فعالیت دارد.


ماهِ اوت یا (آگوست) سال 1930 - سُرُس در یک خانواده یهودیِ مرفّه در مجارستان بدنیا آمد.


 او سرمایه‌اش را از راه جنایت‌های مالی بدست آورده و در عمل یک تروریستِ اقتصادی است.

جرج سرُس میلیاردر یهودی و بنیان گزار انستیتو جامعه ی باز


 سرُس پس از مهاجرت به ایالات متحده در سال 1956 کارش را با گرداندن صندوق کوانتوم آغاز کرد.


 صندوقی که توسط افرادی چون "یعقوب روچیلد" اداره می‌شد.

(خاندان روچیلد، خدایان ثروت در زمین)


 با موفقیت در این صندوق،تشکیلات مدیریتِ سرمایه سُرُس را،راه‌اندازی کرد،که کارش همانند صندوق کوانتوم خریدوفروش ارز کشورهای دیگر است.


🔘 این مدل،سرمایه هنگفتی را برای سهامداران صندوق بهمراه داشته است.


 سُرُس با همین مدلِ تروریسم مالی،بحران مالی آسیای شرقی در سال 1997 را به وجود آورد که منجر به فروپاشی دولت اندونزی و به زانو در آمدن کشورهایی مانند مالزی،کره جنوبی و فیلیپین شد.


 سُرُس پیش از اینکه در سال 1952 از دانشکده اقتصاد لندن فارغ‌التحصیل شود، با فیلسوف معروف "کارل ریموند پوپر" نویسنده کتاب "جامعه‌یِ باز و دشمنانش" آشنا شد و با تاثیرپذیری از وی،موسسه جامعه‌یِ باز را ایجاد کرد.