بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

۱۵۷ مطلب با موضوع «فرهنگی اجتماعی» ثبت شده است

چرا ما بدبختیم؟

| دوشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۷ ق.ظ | ۰ نظر

 چرا ما بدبختیم؟


همین الان یک آزمایش انجام دهید. به سایت گوگل بروید و تایپ کنید چرا من. همین دو کلمه را که تایپ می کنید، خود گوگل بر اساس جستجوهای قبلی به شما پیشنهاد می دهد. می دانید پیشنهادش چیست؟ می گوید چرا من بدبختم! ظاهرا این احساس بدبختی آنقدر همگانی است که تبدیل به یکی از جستجوهای پرطرفدار گوگل شده است!!


راستش را بخواهید آدم های مختلف از منظرهای متنوع و با تعاریف مختلف از بدبختی و خوشبختی، شادی و افسردگی، خوش شانسی و بدشانسی به این موضوع پرداخته اند؟   

مثلا پروفسور ریچارد وایزمن؛ استاد روانشناسی دانشگاه هرتفورشایر گفته می‌خواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضی‌ها را می‌زند و آنها هم در جای درست هستند در حالی که سایرین از آن محرومند؟! به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم خوش‌شانس و عده دیگر بدشانس هستند؟  

یک بار یک آزمایش جالب طراحی کردم. و از دو گروه افرادی که از قبل خود را خوش شانس و بدشانس معرفی کرده بودند روزنامه‌ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگویند چند عکس در آن هست. به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که می‌گفت: اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که این آگهی را دیده‌اید، 50 دلار پاداش خواهید گرفت.

با اینکه آگهی نیمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسیار درشت چاپ شده و افرادی که احساس بدشانسی می‌کردند عمدتاً آن را ندیدند، درحالی که اغلب افراد خوش‌شانس متوجه آن شدند! مطالعه وی نشان داد که افراد بدشانس عموماً عصبی‌تر از افراد خوش‌شانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصت‌های غیرمنتظره را مختل می‌کند. در نتیجه، آنها فرصت‌های غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر امور از دست می‌دهند. افراد خوش‌شانس در واقع آدم‌های راحت‌تر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه در جستجوی آنها هستند را خوب می‌بینند! 

این تمام پاسخ به این مساله (بدبختی و خوشبختی) نیست، فقط یکی از جواب ها می تواند باشد. 


 تحلیل و تجویز راهبردی: 

خوشبختی و بدبختی پرسشی است که در طول تاریخ ادامه یافته است و ادامه هم دارد. اما می توان تا اطلاع ثانوی به دو نکته کلیدی در این زمینه توجه کرد.  


1-  اولا اینکه اصلا این سوال اشتباه است. بدبختی یا خوشبختی از نظر واژه شناسی اشتباه به نظر می رسد چون مفروض گرفته که همه چیز به بخت (شانس، اقبال، یا تقدیر) مرتبط است. در طول تاریخ هزاران ساله فرهنگ و ادبیات ایرانی نیز این مساله را می توانیم از واژه ها بفهمیم. به این واژه ها دقت کنید: نیک اختری، نکوطالعی، خوش اقبالی، نیک بختی، نگون بختی، سیاه بختی و شوربختی. هر هفت واژه تلویحا این فرض را گرفته اند که ریشه شادکامی/ناکامی انسان وابسته است به بیرون. من از زمانی به بعد عمداً به جای واژه خوشبختی، از کلمه کامیابی استفاده می کنم. کلمه ای که در آن فعالیت و عاملیت مطرح است. 


2-  یکی از مهم ترین دروسی که در زندگی آموختم  (و البته ایکاش یکی پیدا می شد و به جای آموزش آمیب و جلبک و یون و الکترون و سینوس و کسینوس این ها را به ما در مدرسه یاد می داد) این است که بین خوشی زندگی و خوبی زندگی تفاوت قائل شوم. در یک زندگی خوش، در جستجوی بیشترین لذت ممکن و کمترین رنج ممکن برای خودم هستم. خوشی زندگی وابسته است به لذت ها و رنج ها و بسیاری از امور لذت بخش یا رنج آور از حیطه اختیار و قدرت ما خارج است. 


اما در خوبی زندگی داستان کاملا متفاوت است، در خوبی زندگی، لذت و رنج مهم نیست، بلکه وابسته است به آنچه باید و می توانم انجام دهم و آنچه انجام می دهم. در هر شرایطی (بدترین شرایط زندگی را در نظر بگیرید طاعون و فقر و سیل) هر کسی می تواند کارهایی انجام دهد که اخلاقاً درست است و عملا امکان پذیر است. اگر بین آنچه می توانم و باید انجام دهم و آنچه انجام دهم، تطابق وجود داشته باشد، خوبی زندگی رقم خورده است. خوشی زندگی لذت می آورد و خوبی زندگی رضایت می آورد. لذت، واکنشی است گذرا به رخدادهای دوست داشتی بیرونی. اما رضایت از عمق هستی ما بر می خیزد. «خوشی ناشی از لذت» حالی است که زود می آید و زود می رود اما «رضایت» مقامی است که ماندنی است. مقایسه کنید لذت یک شب ماندن در گران ترین هتل دنیا با رضایت ناشی از نجات یک انسان. زندگی ماهاتما گاندی، نلسون ماندلا و مادر ترزا شاید همواره با خوشی همراه نبوده است (که سال ها با درد و رنج زیسته اند) اما این ناخوشی زندگی چیزی از خوبی زندگی شان و رضایت عمیق و ماندگارشان کم نکرد. مزیت خوبی زندگی به خوشی زندگی آنست که بخش زیادی از خوشی زندگی دست شما نیست اما خوبی زندگی به تمامی دست شماست. خوشی زندگی مهم است. اما کافی نیست. خوبی زندگی لازم است. 


آرزو نمی کنم خوشبخت باشید. امیدوارم که کامیاب باشید. کامیابی ناشی از حضور توامان خوشی و خوبی زندگی.


مجتبی لشکربلوکی


کوروش، بهانه‌ای برای نژادپرستی

| يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۰۲ ق.ظ | ۱ نظر

کوروش، بهانه‌ای برای نژادپرستی


در دهه‌های گذشته، یکی از معضلات بزرگ اجتماعی، نژادپرستی بوده که سال‌هاست سازمان‌های حقوق بشری و مدنی در تلاش هستند تا این معضل را ریشه‌کن سازند. اما هر روز این معضل رنگ و بوی دیگری به خود می‌گیرد؛ یک روز به نام نازی، روزی به نام ملی‌گرایی و روزی دیگر به نام وطن‌پرستی، پان‌تورک و کورد و یا هر اسمی دیگر! هنوز که هنوز است راه‌حلی برای آن پیدا نشده و هر روز در اقصی نقاط جهان شاهد شعارهای نژادپرستانه هستیم؛ از پرتاپ‌کردن موز برای بازیکنان سیاه‌پوست تا تحقیر و توهین به شهروندانی که رنگ پوستشان سفید نیست! در میان مسلمانان، قرن‌هاست که به وسیله‌ی مفاهیم قرآنی، این معضل از میان برداشته شده و مسلمانان فارغ از هر نژاد و رنگی با یک‌دیگر برابر و برادر هستند. در سال‌های اخیر گروهی به بهانه‌ی کوروش و پادشاهان ایرانی قبل از اسلام، در لباسی دیگر روی به نژادپرستی آورده و سعی در تحقیر و نفی اقوام دیگر می‌کنند. آن‌ها همه را زیر دست خود می‌دانند و نژاد فارس را حاکم مطلق ایران و خاورمیانه قلمداد می‌کنند، خود را برتر و فهیم‌تر و عاقل‌تر می‌دانند و آرزوی رسیدن به شکوه سابق ایران را در سر می‌پرورانند، گویی رهروان هیتلر زنده شده و در لباسی دیگر سخن می‌گویند. گویی می‌خواهند مجدداً تمام دنیا را فتح کرده و غرب و شرق در مقابل‌شان زانو بزند!

خود کوروش، از لحاظ علمی چندان اهمیت خاصی ندارد؛ چون نه کتابی از او به جای مانده و نه دینی، اکثر روایات و داستان‌های منقول از ایشان نیز دروغ و کذب بر اوست. پس اساساً قیاس او و حکومتش با اسلام محلی از اعراب نداشته و نخواهد داشت. سخن ما اکنون شیوه‌ی حکومت و قدرت و سلطنت و دین و مذهب و آثار کوروش نیست، می‌گوئیم او اگر او چنان بود که شما حکایت می‌کنید، با سخنان و اعمال‌تان ناسازگار است! جدلاً قبول کردیم که کوروش مرد بزرگ و حاکمی عادل بود، آیا عدالت او با نژادپرستی شما خوانایی دارد؟! اگر فکر می‌کنید که او نیز مانند شما بوده، پس قطعاً عادل نبوده؛ زیرا انسان نژادپرست نمی‌تواند موصوف به عدل گردد، و اگر می‌گوئید که او نژادپرست نبوده است، پس چرا شما نژادپرست هستید و  نژاد آریایی را برترین نژادها می‌دانید؟! اگر او به اقوام دیگر احترام می‌گذاشت و حقوق شهروندی برای آنان قائل بود، چرا بر علیه عرب و کورد و ترک اینقدر هتاک و یاوه‌گو هستید و در روز هفتم آبان سال گذشته، به عرب‌ها توهین و بی‌احترامی کردید؟

اگر او خود را یکی از مردم می‌دانست، شما چرا خود را یکی مانند ترک‌ها نمیدانید؟! شما چرا خود را مانند یک عرب اهوازی نمی‌دانید؟!

اگر واقعا کوروش بزرگ بوده باشد و آن‌چه حکایت می‌کنید حقیقت داشته باشد، با اعمال‌تان آبرویی برای او باقی نگذاشته‌اید!


به امید روزی که کسی نژاد و قومیت را، معیار برتری نداند..!



زنان کرایه ای کجا هستند

| دوشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر


 مطالب مقاله ی زیر به قلم شهید مطهری و از کتاب نظام حقوق زنان (صفحات 56و 57) می باشد .


1_پورنوگرافی 

"اگر می خواهید زن کرایه ای را ببینید و بردگی وی را بشناسید به اروپا و آمریکا سفر کنید و سری به کمپانیهای فیلمبرداری بزنید . تا ببینید زن کرایه ای یعنی چه ! ببینید کمپانیهای مزبور حرکات زن ،ژستهای زن ،اطوار زنانه ی زن و هنرهای جنسی زن را به معرض فروش می گذارند !!



2_سینما و زنان.

"بلیطهایی که شما برای سینما و تآترها میخرید در حقیقت اجاره بهای زنان کرایه ای را می پردازید ،زنان مدتها تحت نظر متخصصان کارآزموده باید رموز تحریکات جنسی را بیاموزند ،بدن و روح و شخصیت خود را در اختیار یک موسسه پول درآوری قرار دهند برای اینکه مشتریان بیشتری برای آن موسسه پیدا کنند !!


3_کاباره 

"سری به کاباره ها بزنید ببینید زن چه شرافتی بدست آورده است برای اینکه مزد ناچیزی بگیرد . و جیب فلان پولدار را پرکند . چگونه باید همه ی حیثیت و شرافت خود را در اختیار مهمانان قرار دهد . 



4_تبلیغات کالا 

"زن کرایه ای آن مانکن ها هستند که اجیر و مزدور فروشندگیهای بزرگ می شوند و شرف و عزت خود را وسیله ی پیشرفت و توسعه ی آنان قرار می دهند ، 


زن کرایه ای آن زنی است که برای جلب توحه مشتری برای یک موسسه ی اقتصادی باهزاران اطوار که اغلب تصنعی و برای انجام وظیفه ی مزدوری است روی صفحه ی تلویزیونی ظاهر می شود و به نفع یک کالای تجارتی تبلیغ می کند !"

______________________________



✍آیا اسلام که جلوی مردان را گرفته است تا اینگونه بهره برداری هایی از زنان نکنند و خود زنان را به این اسارت آگاه و او را از تن دادن به آن منع کرده است مقام زن را پایین آورده است یا تفکر محکوم به حقارت الحادی شما ؟!


_____________________________


منبع: نقد الحاد و آتئیسم



انسانیت یا حیوانیت مسئله این است؟!!

| سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر

انسانیت یا حیوانیت مسئله این است؟!!

مدت هاست از جانب مخالفین و معارضین اسلام می شنویم که انسانیت مهم است! دین من انسانیت! بیاید انسان باشیم!و.... هزار مثال دیگر که با انسانیت شروع شده و به دین ستیزی ختم می شود 

حال سوال اینجاست انسانیت مورد ادعای معارضین دین شامل چه مواردی است

موج غرب گرایی و بیگانه پرستی آنان چه چیزی می خواهد؟

بهتر است از اصلی ترین مبلغ افکار و سبک زندگی غربی یعنی سینمای غرب شروع کنیم و انسانیت مورد ادعای مخالفین را در بوته نقد و بررسی قرار دهیم

نمونه ای از کوچکترین فیلم های ساخته شده در باب ترویج زنای محارم

1-the **** ساخت سال 2003 به کارگردانی Be**a**o B**t**u**i

در موضوع روابط عاشقانه خواهر و برادر


2-dog***** ساخت سال 2009 به کارگردانی G**r**s L*n**i**s

موضوع: روابط عاشقانه خواهر و برادر


3- For***** Rel***** ساخت سال 1993 به کارگردانی Zso** Ké**i-K*v**s

موضوع: روابط عاشقانه خواهر و برادر ناتنی


4:sit*** ساخت سال 1998 به کارگردانی Fr**ç**s O**n

موضوع: روابط عاشقانه مادر و پسر


5: Spa***** the Mo****  ساخت سال 1994 به کارگردانی Da**d O. Ru*s**l

موضوع: داستان عاشقانه مادر و پسر


6: Lit*** B** Bl** ساخت سال 1997 به کارگردانی An*o**o Ti*a**i

موضوع: داستان عاشقانه مادر و پسر


7:my **  ساخت سال 2004 به کارگردانی Ch*i**o**e H*n**é

موضوع: داستان عاشقانه مادر و پسر


8: The Ba**** o* Ja** an* Ro** ساخت سال 2005 به کارگردانی Re*e**a M*l**r

موضوع: داستان عاشقانه پدر و دخترش


9: Im***** Ta***  ساخت سال 1974 به کارگردانی Wa**r**n B*r**c**k

موضوع: خر تو خر(رابطه عاشقانه پدر و دخترش و مادر با پسرش)


10: Fr** Beg****** t* E** ساخت سال 2009 به کارگردانی Al**z*o Ab**nc**s

موضوع: داستان روابط عاشقانه دو برادر(همجنس باز)


توضیح: به علت مسائل اخلاقی اسم فیلم ها را با ** مشخص کردیم

این تنها نمونه ای از خروار فیلم های تولید شده در زمینه ترویج روابط اخلاق فاسد و کثیف در داخل خانواده ها بود ولی آیا شما ملحدین ایرانی خواهان ترویج چنین فساد و بی بنداری در جوامع اسلامی خود هستید؟ 

آیا این عمل را انسانی می دانید؟

البته در توضیح بهتر است بگویم که لورنس کرواس(یکی از سران الحاد) کلپی تهیه کرده بود که در آن گفته بود چون حیوانات!! با هم رابطه جنسی محارم دارند پس انجام این عمل از جانب انسان ها بدون اشکال خواهد بود

در اینجا یک سوال وجود دارد آیا اسم این عمل انسانیت است یا حیوانیت؟

««توضیحات تکمیلی«« ممکن است برخی افراد داستان ازدواج فرزندان آدم و حوا(البته این ذکری از این مورد در عهد عتیق و جدید مسیحان و یهودیان نیست) و یا سایر داستان های ذکر شده در کتب مقدس(تورات و انجیل) را مطرح کنند

ولی در کتب مقدس ما مسلمین یعنی قرآن ذکری از این داستان ها نیست و حتی در احادیث اسلامی هم ذکر از نوع و کیفیت ازدواج فرزندان آدم نشده است پس در این مسئله که علمی در آن نداریم سکوت خواهیم کرد

به قول الله تعالی در قرآن ] وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ ]


______________________


منبع: رد شبهات ملحدین 



.

نشناختن اولویت ها و هدر دادن سرمایه و زمان برای اموری  بی اهمیت و بی فایده ضربه های بزرگی بهمون زده!

.

اولویت نشناسی از مردم عادی جامعه گرفته تا مسولین رده میانی و بعضا بالای جامعه شایع و همه گیر شده!

.

کافیه یه نگاه به خونه هامون بکنیم!

میتونیم تو هر خونه اقشار_متوسط جامعه،  نزدیک چند میلیون وسایلی پیدا کنیم که تا حالا استفاده و فایده ی چندانی نداشتن!

اقشار بالای جامعه که دیگه هیچی!

.

بوفه، مایکروفر، غذاساز شونصد کاره!

جدیدا هم گرامافون و پیانوی خونگی و اینجور وسایل ضروری زندگی!

یخچال چند میلیونی چند فوتی که قسطی میخرن و دیگه پولی برای پر کردنش نمیمونه!

.

رکورددار مصرف نوشابه در جهانیم ولی وقتی میگن سرانه مصرف شیر و لبنیاتمون خیلی کمه میگیم گرونه!

.

حاضریم چن میلیون پول بیشتر بدیم  گوشی با آرم سیب گاز زده! بخریم، در حالی که استفاده ازش خیلی سخت تر از گوشی قبلیمونه! صرفا برای سیب گاز زده پشتش!

.

آلوده نشدن و زجر نکشیدن جوونامون برامون اولویت نیس!اولویت سالن مجلل عروسی و کاسه بشقاب جهیزیه س!

اولویت فیلم برداری جشن عروسی با هلی شات و اسپرت بودن فیلم عروسیه، نه سروسامون گرفتن راحت تر یه جوون!

.

حتی تو اقشار پایین و ضعیف جامعه هم داره بعضی اولویت ها شایع میشه!

.

اگه خونه اقشار پایین جامعه که بری حتما یه دست مبل رو باید داشته باشن!حتی اگه ازش استفاده نکنن و خودشون رو زمین بشینن طبق عادت!

حتما دایره زنگی و تلوزیون چهل اینچ برای بهتر دیدنش باید باشه، حتی اگه بچه خونواده سوتغذیه داشته باشه!

حتما دست زن خونه فلان عدد النگو باید باشه، حتی اگه چن تا دندون خراب داشته باشه که نمیتونه پول پر کردنش رو بده!

.

جوون زحمت کش روستایی کل تابستون رو تو تهران و جاهای دیگه عرق ریخته و کارگری کرده، بعد دستمزد یه ماهش رو داده کتونی یه میلیونی خریده!با چشم خودم دیدم!

.

میشه تا صبح از امور مزخرف و بی فایده ای گفت که تو جامعه ما شدن اولویت و براشون پول و زمان خرج میشه و از اونور امور مهم و حیاتی که وقتی براش صرف نمیشه!

.

هرجام که فقیر و بدبخت و گرسنه هم میبینیم حاضر نیستیم از امور بی اهمیت و بی فایده مون بزنیم!

فقط بلدیم بگیم بودجه_دفاعی مملکت رو بدین به فقرا!

.

.

دولت و مجلس و باقی جاهامونم دقیقا با همین فرمون دارن میرن جلو!

.

اون از مجلس_امید و اولویت هاش! از آزادی داعشی های اعتصاب غذا کرده تا حمایت از شاذگویی های مطهری و. صادقی و چرایی لغو کنسرت و فلان...

.

اونم از دولت و اولویت ها و دغدغه های والا و فخیمه ش!

..

 معین ثائر


 تظاهرها و بروزهای ما ایرانیان در قبال مشخصه‌های هویت بومی و میهنی بیشتر جنبه فرمالیته و ظاهرسازی‌ دارد. در واقعیت وطن‌پرستی و میهن‌دوستی ما همین بس که دیگر به ندرت می‌توان در منوی سراسر فرنگی و با اسم‌های ساختگی شبه‌فرنگیِ غذاخوری‌های وطنی یک اسم یا خوراک ایرانی پیدا کرد. با این حساب می‌شود ادعا کرد که ایرانیان هیچگاه غذا نمی‌خورده‌اند، چرا که غذاهایشان نام ایرانی ندارد. این در حالی است که رستوران‌های برادران هندی ما با غذاها و نام‌های هندی سراسر شهرهای جهان را پوشانده است. همچنین می‌توان ادعا کرد که ایرانیان هیچگاه لباس نیز نمی‌پوشیده‌اند، چرا که تمامی‌ لباس‌هایشان از زیر زیر تا روی رو نام‌های فرنگی دارد: پولیور، کت، پالتو، مانتو، تی‌شرت، بلوز، ژاکت، کی‌کرز، شورت و غیره. همچنین در وطن‌پرستی ما همین بس که متخصصان تبلیغات پی به احساس حقارت ایرانی در برابر فرنگی و حتی در برابر اماراتی و ترکیه‌ای برده‌اند و در آگهی‌های تبلیغاتی از موهای بور و چشم‌آبی و لباس اماراتی و امثال آن بهره می‌برند. استفاده وسیع رسانه‌ها از مشخصه‌های اندامی بور و بلوند به نوعی تبلیغ و تحقیر نژادی و قومیتی نیز هست. تحقیری که ما نه تنها با آن مخالفت نمی‌کنیم که از آن با کمال میل استقبال می‌کنیم.


 حقایق تاریخ


 

علم آموزی یا تایید افکار خود؟

  روشِ جستار های علمیِ مردم در کلام دیوید مک رینی


  مـراقبــــــ باشید!

انسان‌ها دوست دارند چیزهایی بشنوند که می‌دانند! به یاد داشته باشید زمانی که به آن‌ها چیزهاے جدید می‌گویید خوش‌شان نمی‌آید.

اطلاعاتِ جدید چیزی نیست که آن‌ها واقعاً انتظار داشته باشند!

چیزی که مردم تصور می‌کنند آن چیزی ڪـه می‌خواهند خبرهای جدید است، اما در واقع چنین نیست، بلڪہ آن چیزی که آن‌ها واقعاً می‌طلبند داستان‌های قدیمی است...

همان چیزهایی ڪه تا حالا می‌دانستند، فقط همان‌ها درست است.

آن‌ها اطلاعات نمی‌خواهند بلکه تاییدات می‌خواهند!


 


 این تقریباً همان توصیه ای است که بسیاری از سخن‌ران‌های محبوب تلویزیونی (در تلویزیون ما آقای الهی قمشه‌ای) همیشه به کار می‌بندند.


اگر پای صحبت‌شان بنشینید بعد از گذشتــِــ یک ساعت نمی‌توانید بگویید آیا اساساً چیزی آموخته‌اید؟ چیزی به دانش شما افزوده شده؟


 آن‌ها از این شاخه به آن شاخه می‌پرند، یک سری اطلاعات در راستای تایید دیدگاه‌های عامیانه‌یِ مردم به آن‌ها تحویـل می‌دهند، طوری که به هیچ‌کس بر نخورَد.

 همه از شنیدن سخنرانیِ آن‌ها کیف می‌کنند، چون اطلاعات‌شان تأیید شده است و چون هرگز فکری در ذهنشان به چالش کشیده نشده است.



 طی دوران انتخاباتِ ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۸، پژوهشگری به نام والدیس کربس گرایش‌های خریداران را در ”آمازون“ مورد تحلیل قرار داد.


➕ کسانی که از اوباما حمایت می‌کردند همان افرادی بودند ڪه کتاب‌هایی می‌خریدند که از او تصویر مثبتی ترسیم کرده بود و کسانی که از او خوش‌شان نمی‌آمد نیز کتاب‌هایی می‌خریدند که از اوباما تصویری منفی رسم کرده بود!


🚫  درست همانند توصیه‌ی بالا، مردم معمولا کتاب نمی‌خرند که بہ دایره اطلاعاتشان افزوده شود یا دیدگاهشان به چالش کشیده شود!

و یا از واقعیتِ اتفاق‌ها سر در آورند، بلکه آن‌ها برای تأیید و کسب اطلاعاتِ بیشتر در راستای آنچه می‌دانند کتاب می‌خرند.


کربس گرایش خریداران را در سایت آمازون و عادات آن‌ها را در شبکه‌های اجتماعیِ مجازی سال‌ها مطالعه کرد، و یافته‌های او چیزی که پژوهش‌های روان‌شناسی در رابطه با ”سوگیری تأیید“ ( conformation_Bias ) پیش‌بینی می‌کند را نشان می‌دهد:


 ما تمایل داریم تا دیدگاه‌مان درباره‌ی دنیا تأیید شود، بنابراین به دنبال اطلاعاتی می‌گردیم که چنین کند و شواهد و نظرات مخالف را نادیده می‌گیریم.


 باگذشت زمان، بدون جستجوی شواهد متضاد، با انباشت مجله‌های خریداری‌شده، انبوهی از کتاب‌ها، و ساعت‌ها تماشای تلویزیون، ما آن‌قدر در جهان‌بینی‌مان غرق می‌شویم و در رابطه با آن اطمینان می‌یابیم که هیچ‌کس نمی تواند ما را برخلاف‌اش متقاعد کند.


از خودمان بپرسیم آیا ما هم در میان این مخاطبین هستیم؟ در علم، ما با گشتن به دنبال شواهد متضاد خود را به‌مرور به واقعیت نزدیک‌تر می‌کنیم.

شاید روشی مشابه لازم باشد تا ما عقایدمان را نیز ارتقاء دهیم


 و اما قُـرآن چه زیبا می فرماید:


 فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ 

﴿۱۸﴾ زمر


  به آن بندگان من که سخنان را می‏شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‏کنند بگو،

آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.


 

 با تلخیص و تغییر از 

کتاب You_Are_Not_So_Smart 

نوشته‌ی دیوید مک رینی


منبع نقد الحاد و آتئیسم 


اوضاع افتضاح فوتبال

| يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۱۳ ب.ظ | ۱ نظر

.

.

 شوتبال

.

کافیه سری به صفحات_مجازی آبی و قرمز و... بزنین!

.

جمعیت انبوهی از روشنفکران و مدعیان در حال فحاشی به خانواده و نوامیس طرفداران تیم مقابل و باریکنانشون هستن!

.


کسایی که سر تعطیل کردن صنایع اساسی مملکتشون از رییس جمهورشون تشکر میکنن، ولی بخاطر نیومدن فلان بازیکن به تیمشون میرن و رییس جمهور مملکت رو فحش میدن و میگن اگه فلان بازیکن نیاد دیگه بهت رای نمیدیم!

.

با تمام این فحاشی ها و صحنه های زشت طرف خواهان حضور بانوان در ورزشگاه هست و قایمکی ناموسشو میبره بین انبوهی فحاش و...وبه شجاعتش افتخار هم میکنه!

.

البته کم نداریم مربی های میلیاردی که برای تهییج بازیکنا و تفهیم تاکتیک خواهر مادرشونو فحش میدن!

.

دهن خیلی از بازیکنامونم  دست کمی از لیدرهای لمپن و لات روی سکوها نداره!

.

قشری که اکثرا سواد و تحلیلشونم از متوسط جامعه پایین تره ولی همیشه پشت تریبونن!

از ابراز فضل های سیاسی گرفته تا تابو شکنی های مذهبی و اجتماعی!

.

مد زده هایی که پول حرفه ای از بیت المال میگیرن ولی  حرفه ای زندگی نمیکنن!

از مصرف دخانیاتشون گرفته تا کافه گردی های نیمه شبشون تو بالای_شهر!

.

.

تو شوتبال ما حتی اون یه درصد افراد سالم و پاک به جایی نمیرسن و اسطوره نمیشن!

آبی و قرمز هم فرقی نداره...

.

سالم ترین و پاک ترین و مودب ترین بازیکنای این شوتبالو کسی نمیشناسه و محبوبیتی ندارن!

.

کسی محبوب و اسطوره میشه که تف انداخت تو صورت داور و کتکش زد و دوسال محروم شد!

روزه خواری و اهانتش به رییس جمهور مملکت که بماند!

.

کسی محبوب و اسطوره میشه که عکس شیوخ عرب رو زیر پیرهنش نشون میده و میگفت گور پدر ایران و ایرانی!

.

واسه اسطوره شده کافیه سر و صدات بیشتر باشه!

.

یارو عکس نیمه لخت خودشو با نامزدش میذاره شونصد هزار نفر ببینن، بعد که محرومش میکنن  میگه چرا تو #زندگی_خصوصی من دخالت میکنین!

.

شوتبالمون تو این چند دهه چند صد میلیارد خرجش شده؟

چقدر خسارت فرهنگی و اخلاقی و... به بار آورده؟

چی عایدش شده؟

.

هیچ افتخاری در سطح ملی بزرگسالان!

هیچ افتخاری در سطح باشگاهی!

.

پ.ن؛

ما هم فوتبال میبینیم!

ولی به فوتبالیست و امثالهم به چشم کسایی نگاه میکنیم که میلیاردها پول از بیت المال ما خرجشون میشه تا سرگرممون کنن و در خدمتمون باشن و بس!

نه اسطوره شون میکنیم!

نه ازشون بت میسازیم!

.

  معین.ثائر

.

  شوکران 

.

.

 

شیوه های.تبلیغات و جذب مخاطب در کانالهای تلگرامی 


✅به این نمونه ها توجه کنید


 تجاوز معلم دینی به دختر بچه ده ساله 


 رابطه_جنسی بازیگر مشهور سینما با...


 فیلم تعرض جنسی و شکنجه زندانیان کهریزک 


 تجاوز امام جمعه فلان شهر به...


 کشف قرآن جدید و دروغ آخوندها


_________________



در بسیاری از کانالها، این تبلیغات را دیده اید! 

خیلی ها با این شیوه ها جذب کانالها میشوند.


 اما بیایید جور دیگر به قضیه نگاه کنیم 


چرا تجاوز و تعرض، سکس و حریم_شخصی دیگران در کنار دروغ های بزرگ و خاص، برای مردم ما جذاب است؟ 


این نشان دهنده چیست؟ 


جالب است که خیلی ها میدانند که این تبلیغات دروغ بوده و فقط صرف جذب مخاطب می باشد اما باز بخاطر حس کنجکاوی وارد کانال میشوند


این بیماری روحی_اخلاقی در جامعه اسلامی نیست؟


.نکته دوم اینکه 


برای مدیران این کانالها، هدف وسیله را توجیه میکند

با دروغ و آبرو ریختن، مخاطب جذب کنند و بعد در کانالهای خود از کوروش و اهورا مزاد و راسل توصیه های اخلاقی منتشر میکنند


کدام یک را باور کنیم؟ 


توصیه هایتان  یا رفتارتان را


از لحاظ شرعی این کار مورد تایید نیست که در تبلیغات مخاطب فریب داده شود. 


مثلا یک تیتر غیرواقعی میزنند ولی آن متن در کانال اصلا وجود ندارد.


این غش در معامله است و هدف وسیله را توجیه نمیکند 




بیچاره ملتی که برای اثبات خویش، ‌نیاز به تاریــخ دارد.


درک زندگی پیشینیان، برای درس گرفتن است، نه افتخار کردن به این و آن. تاریخ برای فهم اینک و اکنون ماست نه زیستن در گذشته. بدبخت ملتی که برای آن که هستی اش را معنا کند، دست در انبان تاریخ می برد. فرقی نمی کند چه کسی در تاریخ را به خدمت می گیریم. بازگشت به تاریخ و زیستن با آنان و افتخار کردن به پیشینیان، سببی ندارد جز این که نشان می دهد دستان ما امروز تهی است. از تهی بودن مان می هراسیم. از آن روست که پناه به تاریخ می بریم. از آن روست که پشت سر بزرگان تاریخ، پنهان می شویم. 


افتخار به تاریخ، از آن ملت حقیری است که می خواهد حقارتش را با بزرگنمایی پیشینیان، از یاد ببرد. ما رانده شدگان به تاریخیم، پناهنده شدگانی که از زیستن اکنون مان گریزانیم. اما نعل وارونه می زنیم. نعل وارونه ی ما همان خودشیفتگی ما است. ما خود شیفته ایم. 



خودشیفتگی فرهنگی مان هم نه از آن رو است که خودمان را قبول داریم. می دانیم که حال ما خوب نیست. می دانیم که از قافله ی علم و زندگی قرن ها است جا مانده ایم، می دانیم ملت حاشیه نشین جهان امروزیم. نه دستاورد علمی، نه شکوفایی معنوی. نه زندگی پربار. نه بودنی معنا دار. ما همه ی این ها را می دانیم و در پس و پشت ذهن مان بر فلاکت مان آگاهی داریم. آگاهی از این فلاکت، رنج مان می دهد. و البته با این رنج نمی توانیم زندگی کنیم. از این رو نعل وارونه می زنیم. روپوشی از خودشیفتگی بر احساس حقارت مان می پوشانیم تا بلکه یادمان برود در قسمت تاریک تاریخ زندگی می کنیم. تا یادمان برود برای زندگی کردن چقدر وابسته به این و آنیم. 


لباس فاخر تاریخ بر تن خویش می کنیم تا فقر فرهنگ و فقر اخلاق مان را و این همه پریشانی مان را پنهان کنیم. تا نمایش دهیم ما ایرانیان، نژاد آریایی، برآمده از قله ی تاریخ، متکی بر تاریخ عظیم دین و فرهنگ و نژادیم. در سایه ی کوروش، فقر و توسعه نیافتگی مان را و در سایه محمد(ص)، فقر اخلاق و معنویت مان را نادیده می گیریم. ما دلخوش به استخوان هایی هستیم که در قبرستان تاریخ بر هم انباشه شده است. (حتى زرتم المقابر)


تاریخ، تجربه ی بشری است. ربطی به افراد خاصی ندارد. تاریخ، همچون کلاس درسی است که باید در محضرش زانو زد و از آن آموخت. ولی ما چه برخوردی با تاریخ می کنیم؟ چه مواجهه یی با کوروش داریم؟ چه مواجه یی با خشایار داریم؟ نام شان را با پرچم به اهتزار در می آوریم. و لحظه ای نمی اندیشیم ما چگونه می زییم؟ لحظه ای نمی اندیشیم اگر آنان بزرگ بوده اند، چه ارتباطی با ما دارند و ما چه نسبتی با آنها برقرار می کنیم؟ چه فرقی می کند پیشینیان من چگونه بوده اند و چه کسانی بوده اند، وقتی اکنون و این جا در تاریک خانه تاریخ بسر می برم. سنگ نبشه ی گنج نامه، ما را چه سود، وقتی که دست مان زیر سنگ دیگران است و زندگی مان آلوده به رنج جهل و فقر است.