🔴🔴درسی که باید از تاریخ می آموختیم اما...🔴🔴
سرمقاله ی روزنامه ی رسالت مورخ شنبه ۲۸ فروردین ماه ۹۵ به قلم دکتر سید عبداله متولیان
جنگ صفین به درازا کشیده شد و با دسیسه و حیله گری عمروعاص و به کمک برخی از عناصر نفوذی دشمن در سپاه حضرت علی علیه السلام (نظیر اشعث) فشارهای اقتصادی و روانی به شدت بزرگ نمایی شد و کم کم روحیه ی سپاه تضعیف شد.
از دیگر سو معاویه با پیدا شدن زمینه های شکست درسپاهش بلافاصله تغییر استراتژی داده و به حضرت علی علیه السلام برای حل اختلافات فی مابین پیشنهاد مذاکره داد.
عمروعاص در حساسترین لحظه های جنگ ، زمانی که نشانههای شکست در سپاه معاویه آشکار شده بود دست به نیرنگی بزرگ زد و دستور داد با بستن قرآن بر سر نیزه ها و حمل کردن قرآن بزرگ دمشق با کمک ده نفر روی نیزه ها ، همه سپاهیان فریاد بزنند:
"ای اهل عراق کتاب خدا بین ما و شما حاکم است" (دو طرف دست از جنگ برداریم و به حکم قرآن تسلیم شویم).
امام علی (ع) به شدت با پیشنهاد مذاکره مخالفت کرده (مذاکره با شیطان غیر ممکن و بی معنا و بی نتیجه است) و فرمودند: فریب مخورید ، قرآن ناطق منم ، به جنگ ادامه دهید و استقامت کنید که لحظه پیروزی فرا رسیده است و به دعوت اینان اعتنایی نکنید که فریبی بیش نیست.
اما فریب خوردگان ساده لوح و بازی خورده در سپاه امام علی علیه السلام در حالی که همگی مسلح بودند ، در برابر امام ایستاده و بر خواسته خود پافشاری کرده و در نهایت گفتند:
"یا علی ، دعوت این گروه را بپذیر و گرنه همان گونه که عثمان را کشتیم تو را نیز می کشیم."
نفوذی های دشمن با انجام عملیات روانی و تحریک سپاه ، عرصه را بر حضرت علی (ع) به شدت تنگ کرده و تنها راه اتمام جنگ را مذاکره دانسته و حضرت علی (ع) را برای قبول مذاکره تحت فشار شدید قرار داده و سرانجام مذاکره با شیطان زمان (معاویه) را بر آن حضرت تحمیل کردند.
گروه سرکش و فریب خورده در جبهه علی علیه السلام که بعدها خوارج نام گرفتند سه چیز را بر امام تحمیل کردند:
1 - پذیرش آتش بس و حکمیت قرآن و سنت پیامبر
2 - پذیرفتن ابو موسی اشعری به عنوان داور برای حکمیت (مذاکره مستقیم با دشمن).
3 - حذف عنوان و لقب امیرالمؤمنین از متن پیمان داوری و حکمیت
ابوموسی اشعری فردی ساده لوح ، خوش باور ، خوش بین به دشمن در مسیر مذاکرات بود و علاوه بر آن معاویه را دشمن نمی دانست.
ابن عباس با تأکید بر فریبکاری ، حیله گری و بدعهدی دشمن و گوشزد کردن زیرکی عمروعاص ، به ابوموسی اشعری گفت : از پیشی گرفتن بر عمروعاص در اعلام مواضع بپرهیز و بگذار ابتدا عمرو عاص نظر خود را اعلام کند. او فردی دغل باز و اغواگر است و تو را فریب می دهد. اما ابوموسی توصیه های مهم این عباس را قبول نکرد.
ابو موسی اشعری با همان خوش بینی ، ساده لوحی ، دشمن ندانستن معاویه و اعتماد به وی وارد میدان مذاکره با عمروعاص شد و... بالاخره پس از مذاکرات طولانی با نماینده ی شیطان بزرگ ، تحت تأثیر القائات شیطانی عمروعاص قرار گرفته و پیشنهاد برد برد عمروعاص را پذیرفته و به آن تن داده و مقرر گردید که طرفین مذاکره ، در یک برنامه ی جامع اقدام مشترک (برجام) ، معاویه و علی را از خلافت عزل و انتخاب خلیفه را مستقیماً به خواست مردم (و دموکراسی) واگذار کنند.!!!
ابوموسی در مسیر اجرای برجام ، تحت تأثیر فریب کاری عمروعاص قرار گرفته (و به دشمن علی علیه السلام اعتماد کرده) و بر منبر بالا رفته و در جمع مردم چنین گفت:
"ما پس از مشورت و بررسی به این نتیجه رسیدیم که علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم و انتخاب خلافت را به عهده مسلمین بگذاریم ، بنابراین من علی را از خلافت خلع می کنم ، چنان که این انگشتر را از انگشت بیرون می آورم!
و عمروعاص (به عنوان نماینده شیطان بزرگ) بلا فاصله پس از ابوموسی به منبر رفته و گفت:
"او علی را از خلافت خلع کرد ، من نیز او را خلع می کنم و معاویه را به خلافت می گمارم ، چنان که این انگشتر را در دست خود مینهم!
ابوموسی که فریب خورده بود، فریاد زد: «لعنت خدا بر تو باد ، تو مانند سگی هستی»
...و عمرو عاص در حالی که پیروزمندانه از منبر پائین می آمد به او گفت: «و تو نیز مانند الاغی هستی که بر او کتاب بار کرده باشند».
علی علیه السلام (مذاکرات و برنامه جامع اقدام مشترک را خسارت محض نامیده و ) جبران نقص ها و ضعف های رخ داده را از سپاه خود طلب کردند اما معاویه به عنوان شیطان بزرگ ، به اینجا بسنده نکرده و با استفاده و بهره گیری از نفوذی های خود و تحریک فریب خوردگان و ساده لوحان سپاه امیرالمؤمنین ، علی علیه السلام را به عنوان مقصر اصلی این افتضاح برجامی معرفی کرد که چرا (حضرت) علی به عنوان خلیفه نظر سپاه را پذیرفته و تن به قبول حکمیت ابوموسی اشعری داده است . در نتیجه ی این عملیات روانی دوقطبی ساز