آنفلانزای نیویورکی
آمریکا پس از بررسی در خصوص جنگ نظامی با ایران نیز به این نتیجه رسید که توان مقابله با ایران را ندارد چرا که
حتی در صورت پیروی و شکست ایران آنان پس از جنگ نظامی نیازمند نزدیک به یک میلیون و 200 هزار نفر نیروی
نظامی برای سرکوب اعتراضات در ایران هستند. لذا در نهایت به این نتیجه رسیدند که آنان توانایی اشغال نظامی
ایران را ندارند.
آنفولانزای نیویورکی ششمین تئوری از تئوری های آمریکا علیه ایران از سال 1386 پس از مطرح شدن ایران ٬ عراق
و کره شمالی به عنوان محور شرارت میباشد . پنج تئوری سابق ناکارآمد از آب در آمد . تئوری های هویج و چماق ،
پلیس خوب پلیس بد، مکانیسم ماشه ، شک و بهت و بالاخره تئوری قورباغه که توسط دکتر شانون برای رایس
نوشته شد و در آن قرار بود با توجه به فرض اینکه فرانسوی ها قورباغه را با شیوه خاصی می پزند جهان پیرامون
ایران میجوشید و ایران نیز به مرور می بایست آبپز گردد ، که این مسئله محقق
لذا در حالتی که دیگر به بن بست رسیده است آخرین تیر ترکش خویش را رو نمود که ازآن به عنوان دکترین آنفولانزای
نیویورکی یاد می شودکمیسیون مالی کنگره آمریکا با دعوت از مسئول بخشِ ایرانِ وزارتِ امورِ خارجه آمریکا(معاون
وزیر امور خارجه )آقای نیکلاس بِرنز بود از وی سئوال نمودند رفتار آینده آمریکا در برابر ایران چگونه خواهد بود؟
که وی در پاسخ به این سئوال، تئوریِ جدیدِ آمریکا نسبت به ایران را تشریح نمود. وی با اذعان به این که اتحاد و
انسجام و در صحنه بودن مردم ایران خنثی کننده تئوری های سابق ایالات متحده بوده (بازهم دیده بان کاری کرد) ،
تئوری جدید ایالات متحده را حمله به این مسئله دانست و تاکید کرد این دکترین حاصل کاشته های ما در چند سال اخیر
در ایران بوده و می بایست هم اکنون از این امکان که در ایران فراهم آوردیم استفاده نمائیملذا راه حل ارائه شده در
برابر ایران پاشاندن بذر نفرت در قلب مردم ایران توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح گردید که نام آنفولانزای
نیویورکی به خود گرفت.
سال 1386 که دومین قطعنامه امریکا در سازمان ملل تصویب شد، آنان به دنبال تحقق یک نوع آنفلوانزای نیویورکی
در ایران بودند که نفرت از اسلام (شماتت از اسلام)، نفرت از ایرانیت (شماتت ایرانیت)، نفرت از نظام جمهوری اسلامی (شماتت نظام)،نفرت از رهبران (شماتت رهبران) و نفرت از همدیگر(شماتت از همدیگر) را دنبال میکردند.
پروژه شاهین نجفی در واقع یک قطعه از پازلی است که در دکترین امنیتی غرب برای حمله به اسلام و شماتت از اسلام
انجام گرفته است.
لذا راه حل ارائه شده در برابر ایران پاشاندن بذر نفرت در قلب مردم ایران توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح گردید که
نام آنفولانزای نیویورکی به خود گرفت و یک ویروس پنج لایه ای شامل :
1- نفرت در بین مردم : نفرت مردم نسبت به قومیت ها یی که در کنارشان هزاران سال زیسته اند . مانند
قومیت های ترک ، لر ، عرب ، گیل ، فارس و ... که به راحتی توسط لطیفه هایی که از قومیتی خاص گفته میشود
این بذر کاشته می شود
2- نفرت علیه مسئولین : که در آن مثلا با پرداختن به یک پرونده فساد مالی یک شخصیت سیاسی (که از این دست
پرونده ها در کشورهای دیگر و خود امریکا جزو قضایای معمولیست) ، به قدری یأس و نا امیدی در میان مردم ایجاد
می کنند که همگان بر این باور شوند که تمام مسئولین(دقت کن! تمام مسئولین) کشور دزد و ناشی اند!!!واین
تصور غلط را بوجود می آورند درحالی که حقیقت غیر از این است...
3- نفرت علیه نظام : در این لایه تلاش بر این است که مردم نسبط به نظام بی اعتماد شوند،به هر طریق و شکلی
مانند مقایسه های منفی بی خود سایر کشورها با ایران(وقتی همین مقایسه ها ،به نفع ایران تمام میشد همین
مقایسه گر ها میگفتند ایران را با بقیه مقایسه نکنید!!!و وقتی بحث مقایسه ی منفی میشد پیشتاز میشدند)
4- نفرت علیه ایرانی بودن : با ساختن فیلم 300 توسط کمپانی صهیونیستی برادران وارنر و یا فیلم "آرگو"
به این موضوع
پرداختند که ایرانییان مردمانی جنگ طلب و برهم زننده آرامش جهانی اند تا ایرانی از ایرانی بودن خویش احساس
شرمندگی کند.
5- نفرت علیه اسلام : نفرت علیه ایدئولوژی اساسی جمهوری اسلامی ایران که پنج سال است توسط غرب
با جدیت در ایران و جهان دنبال می شود . به عنوان نمونه می توان به کاریکاتورهایی که در روزنامه های دانمارکی
و نیویورکی از چهره پیامبر جلیل القدر اسلام (ص) به نمایش گذاشتند اشاره کرد . از موارد دیگر می توان به ساخت
فیلمهای ضد اسلامی مانند فرار از فتنه ، ایجاد چهره هایی مانند القائده ، ایجاد کمپین هایی در غرب موسوم
به کمپین های امضاء ( پایگاهای اینترنتی آن فراوان است) که در آن متنی با چنین مفهوم نوشته شده : ...که
ای مردم جهان ما را به عنوان کسی که مسلمان است و از کشورهای پاکستان و عربستان و ایران و افغانستان و
عراق و... آمده است نشناسید و ندانید بلکه ما را انسان بدانید و بشناسید ... و مردمان کشور های اسلامی به
آنجا رفته و زیر این طوق بندگی را امضاء می کنند . و این یک طرح بسیار خطرناک و آسیب پذیر است .
(و bbc و voa دستهای منتشر کننده ی این ویروسند...)
این استراتژی در موسسه آمریکن اینترپرایز (AmericanEnterprise Institute) توسط نو محافظه کاران در ایالات متحده
طراحی و تدوین شده است و آنها بر این باورند که اگر این ویروس پنج لایه در میان ایرانیان ایجاد شود انسجام و درهم
تنیدگی آنان از هم خواهد پاشید . برای انجام و شروع این استراتژی آقای نیکلاس برنز درخواست بودجه 125میلیون
دلاری را از کمسیون خزانه داری کنگره آمریکا درخواست کرده بود که با موافت نمایندگان در اختیار وی و مراجع ذیربط
قرار گرفت .
با توجه به اینکه این استراتژی در روز سوم فروردین سال 86 رسماْ از سوی کاخ سفید مطرح گردید ، سه روز قبل
یعنی در روز اول فروردین ، سال 86 از سوی مقام معظم رهبری سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامگذاری شد
و این نشانی بود از درایت رهبران دیده بان ما . و این ویروس اثر خود را در انتخابات 88نشان داد...
البته باید یاد آور شد که عملیات روانی دشمن در طی 3 سال گذشته 800 درصد افزایش داشته است .