بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)


افسانه ی کتابسوزی اعراب در ایران 


از جمله مسائلی که لازم است در روابط اسلام و ایران مطرح شود مسأله ی کتابسوزی در ایران وسیله ی مسلمین فاتح ایران است. در حدود نیم قرن است که به طور جدی روی این مسأله تبلیغ می شود، تا آنجا که آنچنان مسلّم فرض می شود که در کتب دبستانی و دبیرستانی و دانشگاهی و بالأخره در کتب درسی که جز مسائل قطعی در آنها نباید مطرح گردد و از وارد کردن مسائل مشکوک در اذهان ساده ی دانش آموزان و دانشجویان باید خودداری شود، نیز مرتب از آن یاد می شود...


در اطراف این مسأله که واقعاً در ایران کتابخانه ها بوده و تأسیسات علمی از قبیل دبستان و دبیرستان و دانشگاه وجود داشته و همه به دست مسلمانان فاتح به باد رفته است، آن اندازه گفته و نوشته اند که برای برخی از افراد ایرانی که خود اجتهادی در این باب ندارند کم کم به صورت یک اصل مسلّم در آمده است...


عده ای دیگر طوطی وار می گویند «فاتحین عرب کتابخانه ی ملی ما را آتش زدند و تمام تأسیسات علمی ما را بر باد دادند» ، بهتر بود تعیین می فرمودند که آن کتابخانه ی ملی در کجا بوده؟ در همدان بوده؟ در اصفهان بوده؟ در شیراز بوده؟ در آذربایجان بوده؟ در نیشابور بوده؟ در تیسفون بوده؟ در آسمان بوده؟ در زیر زمین بوده؟ در کجا بوده است؟ 

چگونه است که ایشان ... این جمله ها را تکرار می فرمایند، از کتابخانه ای ملی که به آتش کشیده شد اطلاع دارند اما از محل آن اطلاع ندارند؟ 


نه تنها در هیچ مدرکی چنین مطلبی ذکر نشده و با وجود اینکه جزئیات حوادث فتوحات اسلامی در ایران و روم ضبط شده، نامی از کتابخانه ای در ایران اعم از اینکه به آتش کشیده شده باشد و یا به آتش کشیده نشده باشد در هیچ مدرک تاریخی وجود ندارد، بلکه مدارک خلاف آن را ثابت می کند؛ مدارک می گویند که در حوزه ی زردشتی علاقه ای به علم و کتابت نبوده است. 


جاحظ هر چند عرب است ولی تعصب عربی ندارد، به دلیل اینکه علیه عرب زیاد نوشته است و ما عن قریب از او نقل خواهیم کرد.

 وی در کتاب المحاسن والاضداد می گوید: 

«ایرانیان علاقه ی زیادی به نوشتن کتاب نداشتند، بیشتر به ساختمان علاقه مند بودند» . 

در کتاب تمدن ایرانی به قلم جمعی از خاور شناسان تصریح می کند به عدم رواج نوشتن در مذهب زردشت در عهد ساسانی.


محققان اتفاق نظر دارند حتی تکثیر نسخ اوستا ممنوع و محدود بود. 

ظاهراً وقتی اسکندر به ایران حمله کرد، از اوستا دو نسخه بیشتر وجود نداشته است که یکی در استخر بوده و به وسیله ی اسکندر سوزانیده شده است.


نظر به اینکه درس و مدرسه و سواد و معلومات در آیین موبدی منحصر به درباریان و روحانیان بود و سایر طبقات و اصناف ممنوع بودند، طبعاً علم و کتاب رشد نمی کرد، زیرا معمولاً دانشمندان از طبقات محروم برمی خیزند نه از طبقات مرفه. 

موزه گرزاده ها و کوزه گرزاده ها هستند که بوعلی و ابوریحان و فارابی و محمد بن زکریای رازی می شوند نه اعیان زادگان و اشراف زادگان. 

و بعلاوه، همان طور که مرحوم دکتر شفق یادآور شده است این دو طبقه هم در عهد ساسانی هر یک به گونه ای فاسد شده بودند و از طبقه ی فاسد انتظار آثار علمی و فرهنگی نمی رود.(1)



اساساً تاریخ وجود کتابخانه ای را در ایران ضبط نکرده است، برخلاف کتابخانه ی اسکندریه که وجود چنین کتابخانه ای در سالهای میان سه قرن قبل از میلاد تا حدود چهار قرن بعد از میلاد قطعی تاریخ است. 


اگر در ایران کتابخانه هایی وجود می داشت، فرضاً سوختن آنها ضبط نشده بود، اصل وجود کتابخانه ضبط می شد خصوصاً با توجه به اینکه می دانیم اخبار ایران و تاریخ ایران بیش از هر جای دیگر در تواریخ اسلامی وسیله ی خود ایرانیان یا اعراب ضبط شده است.


دیگر اینکه در میان ایرانیان یک جریان خاص پدید آمد که ایجاب می کرد اگر کتابسوزی در ایران رخ داده باشد حتماً ضبط شود و با آب و تاب فراوان هم ضبط شود و آن جریان شعوبیگری است.


شعوبیگری هر چند در ابتدا یک نهضت مقدس اسلامی عدالتخواهانه و ضدتبعیض بود، ولی بعدها تبدیل شد به یک حرکت نژادپرستانه و ضدعرب. ایرانیان شعوبی مسلک، کتابها در مثالب و معایب عرب نوشتند و هرجا نقطه ی ضعفی از عرب سراغ داشتند با آب و تاب فراوان می نوشتند و پخش می کردند؛ جزئیاتی از لابلای تاریخ پیدا می کردند و از سیر تا پیاز فروگذار نمی کردند.


اگر عرب چنین نقطه ی ضعف بزرگی داشت که کتابخانه ها را آتش زده بود خصوصاً کتابخانه ی ایران را، محال و ممتنع بود که شعوبیه که در قرن دوم هجری اوج گرفته بودند و بنی العباس به حکم سیاست ضداموی و ضدعربی که داشتند به آنها پروبال می دادند درباره اش سکوت کنند، بلکه یک کلاغ را صدکلاغ کرده و جار و جنجال راه می انداختند، و حال آنکه شعوبیه تفوّه به این مطلب نکرده اند و این خود دلیل قاطعی است بر افسانه بودن قصه ی کتابسوزی ایران.


تصدیق می کنم که اگر قصه ی کتابسوزی صرفاً به عنوان یک حادثه ی تاریخی در محیط تحقیق بخواهد بررسی شود نیازی به اینهمه تفصیل ندارد، اما خواننده ی محترم باید توجه داشته باشد که این داستان را از محیط تحقیق و جوّ بررسی علمی خارج کرده و از آن یک «سوژه» برای «تبلیغ» ساخته اند. 


برای محققین بی طرف اعم از مسلمان و غیرمسلمان، بی اساسی این داستان امری مسلّم و قطعی است ولی گروههایی که به نوعی خود را در تبلیغ این قصه ذی نفع می دانند دست بردار نیستند، کوشش دارند از راههای مختلف این داستان را وسیله ی تبلیغ قرار دهند. 

تبلیغ کتابسوزی در ایران و در اسکندریه تدریجاً به صورت یک «دستور» و یک «شیوه ی حمله» درآمده است.(2)



ابن خلدون در فصل «العلوم العقلیة و اصنافها» (از مقدمه ی تاریخش) گوید: وقتی کشور ایران فتح شد کتب بسیاری در آن سرزمین به دست تازیان افتاد. سعد بن ابی وقاص به عمربن الخطاب در خصوص آن کتب نامه نوشت و در ترجمه کردن آنها برای مسلمانان رخصت خواست. عمر بدو نوشت که آن کتابها را در آب افکند، چه اگر آنچه در آنهاست راهنمایی است خدا ما را به رهنماتر از آن هدایت کرده است، و اگر گمراهی است خدا ما را از شر آن محفوظ داشته. 

بنابراین آن کتابها را در آب یا در آتش افکندند و علوم ایرانیان که در آن کتب مدون بود از میان رفت و به دست ما نرسید.   


ابن خلدون خود یک مورخ و مؤلف تاریخ عمومی است، بنابراین اگر به ضرس قاطع اظهار نظر کند ولو مدرک نشان ندهد باید گفت سند و مأخذی در کار بوده است.


ولی متأسفانه ابن خلدون نیز اظهار نظر نکرده و به صورت فعل مجهول بیان کرده است. او هم سخن خود را با جمله ی «و لقد یقال» آغاز کرده است (همانا چنین گفته می شود) . 

بعلاوه، ابن خلدون در صدر سخنش جمله ای اضافه کرده که بیشتر موجب ضعف قضیه می شود. او بعد از آنکه طبق اصل اجتماعی خاص خودش (که مورد قبول دیگران نیست و آن اینکه هر جا که ملک و عمران گسترش یافته باشد علوم عقلی خواه ناخواه گسترش می یابد) نتیجه می گیرد که در ایران که ملک و عمران گسترش عظیم یافته بوده است نمی تواند علوم عقلی گسترش نیافته باشد، می گوید:

«و همانا گفته می شود که این علوم از ایرانیان به یونانیان رسید آنگاه که اسکندر دارا را کشت و بر ملک کیانی تسلط یافت و بر کتابها و علوم بی حد و حصر آنها استیلا یافت و چون سرزمین ایران فتح شد و در آنجا کتب فراوان دیدند، سعد وقاص به عمر نامه نوشت. ...».


چنانکه می دانیم اینکه اسکندر از ایران کتابهایی به یونان برده باشد و بعد از فتح ایران به دست اسکندر یونانیان به علوم تازه ای دست یافته باشند، مطلبی است از ظاهر عبارت ابن خلدون شاید بشود استفاده کرد که می خواسته اند مدعی شوند همه ی علوم یونان از ایران است، در صورتی که می دانیم اسکندر در زمان ارسطو به ایران حمله کرد و تمدن و فرهنگ یونان در آن وقت در اوج شکوفایی بود.


مطلب دیگر این است که آنچه تا کنون از ابن خلدون نقل شده از مقدمه ی اوست که کتابی است فلسفی و اجتماعی. 

تا کنون ندیده ایم که این مطلب را کسی از خود تاریخ او که به نام العبر و دیوان المبتدأ والخبر است نقل کرده باشد. 

ابن خلدون اگر برای این قصه ارزش تاریخی قائل بود، باید در آنجا نقل کرده باشد.(3)



بدون شک در ایران ساسانی آثار علمی و ادبی کمابیش بوده است. 

بسیاری از آنها در دوره ی اسلامی به عربی ترجمه شد و باقی ماند و بدون شک بسیاری از آن آثار علمی و ادبی از بین رفته است ولی نه به علت کتابسوزی یا حادثه ای از این قبیل، بلکه به این علت طبیعی و عادی که هرگاه تحولی در فکر و اندیشه ی مردم پدید آید و فرهنگی به فرهنگ دیگر هجوم آورد و افکار و اذهان را متوجه خود سازد، به نحو افراط و زیانبار فرهنگ کهن مورد بی مهری و بی توجهی واقع می گردد و آثار علمی و ادبی متعلق به آن فرهنگ در اثر بی توجهی و بی علاقگی مردم تدریجاً از بین می رود.


نمونه ی این را امروز در هجوم فرهنگ غربی به فرهنگ اسلامی می بینیم. فرهنگ غربی در میان مردم ایران «مد» شده و فرهنگ اسلامی از «مد» افتاده است، و به همین دلیل در حفظ و نگهداری آنها اهتمام نمی شود. 


نسخه های با ارزشی در علوم طبیعی، ریاضی، ادبی، فلسفی، دینی در کتابخانه های خصوصی تا چند سال پیش موجود بوده و اکنون معلوم نیست چه شده و کجاست. 

قاعدتاً در دکان بقالی مورد استفاده قرار گرفته و یا به تاراج باد سپرده شده است. 

مطابق نقل استاد جلال الدین همایی، نسخه های نفیسی از کتب خطی که مرحوم مجلسی به حکم امکاناتی که در زمان خود داشت از اطراف و اکناف جهان اسلامی در کتابخانه ی شخصی خود گرد آورده بود، در چند سال پیش با ترازو و کش و من به مردم فروخته شد.


علی القاعده هنگام فتح ایران کتابهایی که بعضی از آنها نفیس بوده، در کتابخانه های خصوصی افراد وجود داشته است و شاید تا دو سه قرن بعد از فتح ایران هم نگهداری می شده است، ولی بعد از فتح ایران و اسلام ایرانیان و رواج خط عربی و فراموش شدن خط پهلوی که آن کتابها به آن خط بوده است، آن کتابها برای اکثریت قریب به اتفاق مردم بلااستفاده بوده و تدریجاً از بین رفته است. اما اینکه کتابخانه یا کتابخانه هایی بوده و تأسیسات علمی وجود داشته است و اعراب فاتح هنگام فتح ایران آنها را به عمد از بین برده باشند افسانه ای بیش نیست.(4)


(1)

گزیده ای از مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ( از صفحات 274 تا 312 )


(2)

 گزیده ای از مجموعه آثار شهید مطهری. ج14، ( از صفحات 274 تا 312 )


(3)

 گزیده ای از مجموعه آثار شهید مطهری. ج14، ( از صفحات 274 تا 312 )


(4)

 گزیده ای از مجموعه آثار شهید مطهری. ج14، ( از صفحات 274 تا 312 )


نظرات  (۲)

بابا تو دیگ چه کوسکشی هستی

  • فرزند ایران
  • آقا بیا و عقلی سخن بگو ، خودت به ابن خلدون رفرنس دادی که اینکار انجام شده اونوقت حرف ضد ایرانی مطهری رو تکرار می کنی در منابع مختلف به وجود کتابخانه های ایرانی ساسانی اشاره شده که تازیان چنین رفتاری را داشته اند 

     

    حمزه اصفهانی هم به فروریختن دیوار جی و کشف شدن هزاران هزار جلد کتاب مربوط به قول حمزه دوره طهمورث دیو بند و بار کردن آنها با گاری به دربار خلیفه تازی اشاره نموده اگه خواستی شماره صفحه اش هم برایت می فرستم ولی شما بگویید کتابها اینک کجاست؟

     

    هفت کشوریا صوره العقالیم در صفحه ۶۲ به موضوع کتابخانه جندی شاپور و آنچه توسط تازیان بر آن انجام شده پیش از این خلدون اشاره نموده ،خجالت بکشید 

     

    در کاوشهای اخیر در غار هستیجان قم ( میتوانید جستجو در منابع مختلف رسانه ای، مقالات و سوال از پژوهشکده باستان‌شناسی کشورنمایید) سند های مختلفی از نوشته های ساسانی بدست آمده است که نشان می دهد اقشار مختلف در ایران باستان  اجازه تحصیل و نوشتار داشته اند 

    غیر از آن شما میتوانید کتابها و منابع مختلف ساسانی را در کتاب ابن ندیم و یا در مقالات جستجو نمایید که حتی پس از کتابسوزی گسترده نام حداقل  صدها کتاب آمده است که از این رفتار اهریمنی تازیان بجای مانده است و این موضوع حجم کتابهای دوره ساسانی را نشان می دهد که احتمالا هزاران و میلیونها کتاب بوده است .

    شرم برشما.آخر مطهری ضد ایرانی شد منبع !!!

     

     

     

     

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی