حق قضاوت نداریم فرهنگ استعمار است
اینکه دائما از هر کس، چه مذهبی و یا غیر مذهبی میشنویم که نباید انسانها را قضاوت کرد، آیا این مطلب ریشه در سکولاریزم ندارد؟ آیا این به مفهوم قضاوت نکردن در هر شرایطی نیست و بین و تایید کننده همان نظری نیست که میگوید همه درست میگویند و درست عمل میکنند و یا همان پلورالیزم دینی محسوب نمیشود؟؟!
✅ چرا، دقیقاً مؤید همان نظریات است. وقتی شما گفتید: همه درست میگویند، همه درست عمل میکنند، در واقع خودتان ضمن گیجی، بدون ملاک، جهت و موضع خواهید شد و آن وقت آنها کارشان (استعمار و استثمار) را به سهولت انجام میدهند.
این شعاری که در سرتاسر جهان و به ویژه در میان ملل مسلمان، ملتهای مستضعف و تحت ظلم و از جمله جمهوری اسلامی ایران شایع و رایج شده است، بیش از آن که صبغهی فلسفی و «ایسمی» داشته باشد، یک تاکتیک و نیز حربهی کاملاً سیاسی میباشد.
فلسفه و فیلسوف:
فلسفه و فیلسوف، در همیشه تاریخ و به ویژه در عصر ما را میتوان به دو گروه تقسیم نمود:
گروه اول: فلسفه و فیلسوفان پیشرو – اینان اشخاصی هستند که صرف نظر از جریانات حاکم، صاحب نظر میباشند، حال چه نظرات آنها صحیح باشد و چه نباشد و توسط دیگران نقد شود. شاید بتوان مشاهیری چون: هگل، کانت، دکارت را در این ردیف نام برد.
گروه دوم: فلسفه و فیلسوفان تابع – این گروه، تابعِ قدرت هستند و درست مانند یک کارخانهی تولیدی، به تناسب اهداف، برنامهها و سفارشات قدرتمندان، فلسفه میبافند. نظریاتی میدهند که در نهایت هیچ نتیجهای به جز توجیه و تطهیر نظام سلطه و جنایات آنها در بر ندارد.
حق و محق در این به اصلاح فلسفهی نوین:
مثال: وقتی گفته شد: «همه درست میگویند و همه درست عمل میکنند»، یعنی اگر امریکا قصد نفوذ و سلطه بر کشور و ملت شما را دارد، کار درستی میکند – و اگر شما مقاومت میکنید، شما نیز کار درستی میکنید! حالا بپرسید: «تکلیف حق چه میشود»، بالتبع وقتی هر دو کار درستی میکنند، حق با طرف غالب و پیروز است. یعنی «حق با قدرت است»، البته تا وقتی که قدرت در دست امریکاست.
تعطیلی فلسفه و فیلسوف:
دیگر در جهان غرب، حتی در ممالکی چون آلمان، فرانسه و انگلیس که به نوعی پس از رنسانس، به جای یونان باستان و قرون وسطی، مهد فلسفه شدند، شخصیتی به نام «فیلسوف» وجود ندارد، هر چه هست، «جامعه شناس» میباشند.
این جا به جایی نیز با اهداف کاملاً سیاسیِ نظام قدرت صورت گرفته است، چرا که فلسفه، با وجود، حقایق عالم هستی و عقل و استدلال کار دارد و بالاخره ناچار است به حقایق و قوانین واحدی برسد، اما جامعه شناس مدعی میشود که من نه با اول و آخر جهان کاری دارم و نه با سایر قوانین نظام هستی، بلکه جامعه را کار دارم که در کجا هست، و طبق سفارش باید به کجا برسد! و بر آن اساس تولید نظریه میکند.
حق قضاوت نداریم(؟!)
مقدمه فوق برای تقریب ذهن بیان شد، حال برای این که از موضوع سؤال خارج نشویم، صرف نظر از «ایسم»هایی که برای زیبایی، فریب و توجیه مطرح میشوند، به تحلیل و نقد ادعا بپردازیم.
*- کدام کار فردی یا اجتماعی انسان، بدون "قضاوت" یا داوری انجام میگیرد؟
*- اگر انسان از قوه عقل، شعور، منطق و علم برخوردار است، یعنی دائماً قضاوت و داوری میکند.
*- کار قوهی «اختیار و انتخاب» چیست؟ آیا به غیر از قضاوت و داوری میباشد؟ آیا مقدمهی هر گزینشی، داوری و قضاوت نیست؟ حتی وقتی انسان بین دو پیراهن، یکی را انتخاب میکند و آن را میخرد و یا میپوشد، به تناسب شاخصهای خود قضاوت و داوری میکند.
*- وقتی به خود میگوید: این لباس برای این هوا، یا این مجلس مناسب نیست و آن یکی مناسب است، چه کاری جز قضاوت و داوری انجام داده است؟
*- از انتخاب دین، ملیت و مواضع کلان گرفته، تا انتخاب یک شبکهی تلویزیونی یا اینترنتی و انتخاب یک فیلم برای دیدن و ...، همه بر اساس قضاوت و داوری صورت میگیرد.
*- آیا دانش آموزان یا دانشجویان، بدون قضاوت و داوری از یک سطح علمی به سطح دیگری میروند و یا متوقف میشوند؟ – آیا ازدواج بدون قضاوت و داوری واقع میشود؟ – آیا انتخاب شغل، شناخت دوست، شناخت دشمن – شناخت فایده و ضرر و ...، بدون داوری و قضاوت ممکن میباشد؟
*- آیا مسابقات ورزشی، یا سایر مراسم گزینشی (جهت اهدای جایزه اسکار، نوبل، سیمرغ، خرس طلایی و ...)، بدون داوری و قضاوت انجام میشود؟
پس حق قضاوت نداریم یعنی چه؟
پس فقط یک هدف دنبال میشود و آن این که در عرصهی «اعتقاد و عمل»، که هر دو نتیجهی خود را در نظام سیاسی و حکومتی نشان میدهند، «شما حق هیچ گونه قضاوتی ندارید»!
این بحث در "عرصهنظری"، با مقدماتی چون: خوب و بد نداریم – ارزش و ضد و ارزش نداریم – حُسن و قبح نداریم - مفهوم کلّی نداریم ... و در نتیجه «حق و باطل نداریم» شروع شد و بالتبع در "عرصهی عملی" به: آدم خوب و بد نداریم – کار خوب و بد نداریم – نظام سیاسی خوب و بد نداریم - ظلم و ظالم و مظلوم نداریم و ... رخ نمود و امروز نتیجهی آن بیان میشود که «ما حق قضاوت و داوری نداریم!»
شعارها:
به ویژه در دو سال اخیر، بسیار شاهد بودید که ناگهان شعارِ بیمعنی و ظالمانه و عوامفریب «ما حق قضاوت نداریم و نباید داوری کنیم»، به انحای مختلف و توسط اشخاص یا ابزارهای متفاوت، به اذهان عمومی ملت ما نیز القا شد.
شخصیت سیاسی گفت: «ما حق قضاوت نداریم»، شخصیت علمی در دانشگاه همین را تعلیم داد، ورزشکار و هنرپیشه و شومن و ... نیز همین شعار را دادند، برخی از میهمانان ماه مبارک رمضان، در برنامههای رسانه ملی (رادیو و تلویزیون) اول یا آخر سخنان خود را به همین شعار رساندند، و حتی در برخی از بیلبردهای خیابانی این شعار نوشته شد، به راستی چرا (؟!)
اهداف:
حالا مقصود چیست؟ آیا مقصود همان است که اسلام عزیز تعلیم داده که بدون علم قضاوت نکنید؟ یا از روی ظنّ (گمان) قضاوت نکنید که برخی از این گمانها گناه است؟ خب این نهی که مطلق قضاوت را نفرموده است، بلکه شروط قضاوت را بیان کرده است.
اگر قرار است «قضاوت و داوری» به صورت مطلق درست نباشد که باید نه تنها تمامی دادگاههای جهان را تعطیل کنند، بلکه امتحانات درسی، مسابقات ورزشی، فستیوالهای هنری، مجامع علمی و حتی شورای امنیت و دادگاه بینالملل و ... را برچینند، چرا که «کارشان فقط قضاوت است و دیگر هیچ».
بلکه هدف، فقط و فقط سیاسی است، منتهی چون هیچ موضعی از مواضع جزیی و کلی انسان، بدون اتکا به نوعی باور و اندیشه اتخاذ نمیشود، برایش مکتب و «ایسم» درست کردند تا توجیه به اصطلاح فلسفی و مکتبی داشته باشد.
مقصود اصلی (که حتی به صراحت در تألیفات آوردهاند) این است که شما حق ندارید قضاوت کنید که «حمله اتمی امریکا به هیروشیما، جنایت بود و محکوم است» - «لشکرکشی امریکا به سایر کشورها، خلاف حقوق بینالملل بوده و محکوم است» - «جنایات نظام سلطه در داخل کشورهای خودشان و خارج از آنها، خلاف حقوق بشر بوده و محکوم است» - «دخالت نظام استکباری صهیونیست، در تمامی امور داخلی سایر کشورها و حتی شئون زندگی فردی و اجتماعی ملتها، خلاف لیبرالیسیم و دموکراسی میباشد و محکوم است» - «اهانت به مقدسات، قرآن سوزی، ترسیم کاریکاتور، تحریم آب و غذا و دارو ... و بالاخره نسلکشی و بچهکشی، مذموم و محکوم است». آری، شما حق قضاوت ندارید، بلکه باید بگویید: «هر که هر چه گفت و کرد، همان درست است!»
برای استیلای این نظام استعماری و ابلهانه، "فرهنگ سازی" لازم است و این فرهنگسازی باید گام به گام، از داخل و شعاع محدودتر آغاز گردد.
پس میگویند: شما حق ندارید اگر فسق و فجور شخصی را دیدید، حکم دهید که فاسق و فاجر است – اگر ظلمی دیدید، داوری کنید که ظالم است – اگر فاحشهگری کرد، بگویید: فحشا بد است و این شخص اهل فحوش است – اگر کسی ضد دین یا نظام
سیاسی و اخلاق و فرهنگ اجتماعی شما، اقدام کرد، بگویید: کافر، منافق، خودفروش، ستون پنجم، ضد انقلاب، ضد نظام و ... میباشد.
میگویند: باید هر کس را، با هر اعتقاد و عملکردی که دارد، همانطوری که هست، بپذیرید و محترم بشمارید. البته این را به ما میگویند و خودشان در قبال ملتها، به ویژه مسلمانان و بالاخص مردم ایران، اصلاً چنین مواضع نظری یا عملی ندارند.
در میان ملل مسلمان، از اعتقادات آنها سوء استفاده کرده و میگویند: «قضاوت کار آدما نیست، کار خداست»، یعنی شما مسلمانان، در دنیا هیچ موضع مخالفی نگیرید تا ما کارمان را راحت و بدون مزاحمت، ممانعت و مقاومت انجام دهیم. نه راجع به امام حسین علیه السلام و یزید و شمر و خولی قضاوت کنید، و نه تداوم آن را در اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله و اسلام امریکایی ببینید؛ بلکه کار قضاوتشان را به آخرت و خدا واگذار نمایید (این یعنی به همه چیز شک کن، تا روز قیامت برپا شود) – پس راجع به یزیدها و شمرهای زمانت نیز حق قضاوت ندارید، بگذارید کارشان را بکنند، اصلاً نه تنها تردید کنید که شاید کار درست را آنها میکنند، بلکه به خود القا کنید که کار آنها نیز درست و صحیح است – می گویند: شما تسلیم باشید و قضاوت را به آخرت و خدا واگذار کنید!
- ۹۵/۰۷/۱۲