کتک زدن زن در قرآن /کامل ترین پاسخ
|
دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۳ ق.ظ |
۰ نظر
کتک زدن زن در قرآن
آیه ای که در این مورد صحبت کرده است،آیه ی 34 سوره ی نساء است.ما در صدد بحث در مورد کل آیه نیستیم و فقط در قسمت آخر آیه که در مورد کتک زدن زن ها صحبت کرده است بحث می کنیم.
این مقاله را تا آخر و تمام قسمت هایش را بخوانید و بعد خودتان قضاوت کنید که ایا اسلام به حقوق زن کوچکترین تعرضی کرده است؟ بعد از خواندن این مقاله از تفکرهای فمینیستی خارج خواهید شد
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلىَ بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَ الَّاتىِ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فىِ الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیًّا کَبِیرً
(آیه ی 34 سوره ی نساء)
ترجمه : مردان، سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مىکنند. پس، زنانِ درستکار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ کرده، اسرار [شوهرانِ خود] را حفظ مىکنند. و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاهها از ایشان دورى کنید و [اگر تاثیر نکرد] آنان را بزنید پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهى [براى سرزنش] مجویید، که خدا والاى بزرگ است.
(ترجمه ی آقای محمد مهدی فولادوند).
✅ما بحث ما در مورد قسمت آخر آیه هست.وَ الَّاتىِ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فىِ الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیًّا کَبِیرً
مهم ترین بخش آیه است که امروزه نیز مورد اشکال قرار مى گیرد که چرا قرآن اجازه داده است که مرد ، زنش را بزند؟ ما باید با دقت ، تعابیر آیه را مطالعه کنیم تا بفهمیم بحث این قسمت از آیه در چه زمینه اى است؟
اولا باید دقت شود که حکم صادر شده در این قسمت از آیه مربوط به هر زنی نیست بلکه مخصوص زن ناشزه است و ما باید بفهمیم که زن ناشزه چه کسی است؟
گاهی اوقات افراد فکر می کنند که طبق این آیه مرد می تواند زنش را به صرف اینکه یک نافرمانی به هر دلیلی انجام داد بزند ، این در حالی است که آیه مربوط به زن ناشزه است که دارای تعریف خاصی است که در ادامه به آن تعریف اشاره خواهیم کرد.
واژه ی نشوز از ماده ی (نَشز) به معنای زمین مرتفع است و زن ناشزه به زنی گفته می شود که تمام حقوق خود اعم از مهریه و نفقه را گرفته است ولی در برابر مرد ، نافرمانی می کند. بنابراین زنی که علت نافرمانی اش از مرد این است که مهریه اش پرداخت نشده یا مرد ، نفقه ی او را نمی دهد یا مرد دارای خصوصیات رفتاری خاصی است که موجب دوری زن از او می شود چنین زنی ناشزه نیست مثلا زنی که علت دوری اش از مرد به خاطر این است که مرد دارای نظم در زندگی نیست چنین زنی ناشزه نیست.
پس اول ما باید دقیقا بفهمیم که محل بحث کجاست و راجع به چه موضوعی بحث می کنیم؟
با این تعریف بسیاری از زنان از حکم آیه خارج هستند به خصوص زنان امروزی که اصلا مهریه ی خود را دریافت نکرده اند.
مراد از نافرمانی زن که موجب ناشزه شدن او می شود با توجه به جملات قبلی آیه نافرمانی ای است که با قوامیت مرد در تعارض باشد و چند مصداق می تواند داشته باشد :
1_. با توجه به فضیلت مرد در قوه ی بدنی ، امنیت خانواده بر عهده ی مرد است. حال اگر زنی در این زمینه از مرد نافرمانی کند که موجبات از بین رفتن امنیت خانواده را فراهم کند چنین زنی موجبات ناشزه شدن خود را ایجاد کرده است. به عنوان مثال اگر زن بخواهد به مکانی رود یا کاری کند که با امنیت منافات داشته باشد در اینجا مرد از باب قوامیت می تواند از رفتن او جلوگیری کند.
2_. با توجه به اینکه مسئولیت اقتصادی خانواده بر عهده ی مرد است اگر زن اقتصاد خانواده را رعایت نکند و مثلا پول های مرد را بدون توجه مصرف کند باز موجبات ناشزه شدن خود را ایجاد کرده است.
3_. با توجه به اینکه یکی از صفات زنان شایسته در این آیه اینگونه بیان شده است که باید حافظ غیب شوهر مثل اموال و ناموس او باشند اگر زنی نسبت به مال و ناموس مرد بی توجه بود و مثلا با افراد دیگر رابطه داشت چنین زنی نیز موجبات ناشزه شدن خود را ایجاد کرده است. پس زنی که با کارهایش موجب شود که مسائل خلاف اخلاق جنسی در خانواده به وجود آید نیز زنی ناشزه است.
به هر حال بحث نشوز که در این آیه مطرح شده است مربوط به همین سه مورد است یعنی اگر زنی در این سه مورد از مردش نافرمانی کرد دستورات آیه بر روی او می تواند اجراء شود و الا نافرمانی در چیزهای دیگر از این آیه بدست نمی آید.
وقتی نشوز در این سه مورد تعریف گردید دستورات آیه منطقی به نظر می رسد. به هر حال زنی که عمدا و بدون هیچ دلیل منطقی ، امنیت و اقتصاد و ناموس خانواده را تهدید می کند باید با او با روش های مختلف برخورد کرد.
توجه به این نکته لازم است که معمولا زنان به صورت عمدی قصد تهدید امنیت و اقتصاد و ناموس خانواده را ندارند و به همین خاطر بحث آیه مربوط به موارد واقعا استثناء می باشد که زن ، فردی غیر منطقی است.
مراد از خوف نشوز در تعبیر تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ با توجه به مضارع آمدن فعلِ تَخََافُونَ این است که علائم نشوز در او دیده مى شود به صورتى که بارها از او نافرمانى دیده شده است و خوف آن مى رود که نافرمانى او به مرحله ى آخر برسد که دیگر واقعا به تمام معنا ناشزه شود.
بنابراین بحث آیه پیرامون زنى است که بارها از او نافرمانى دیده شده است نه اینکه تنها یک بار نافرمانى کرده باشد.
با توجه به این مطلب مى فهمیم که آنچه در این قسم از آیه به عنوان راه کارِ حل مشکل بیان شده است مخصوص یک بار نافرمانى هم نیست بلکه باید موارد متعددى از نافرمانى از زن دیده شده باشد.
تازه این مطلب یادمان نرود که مراد از نافرمانى این است که زن در امورى که در نکته ی قبلی گفته شد سرباز زند و الا اگر واقعا در مواردى در برابر حرف غیر منطقى مرد نافرمانى کند یا در مواردى که اصلا وجوب ندارد نافرمانى کند چنین زنى اصلا ناشزه محسوب نمى شود.
در این قسمت از آیه سه مرحله براى حل مشکل نشوز زن بیان شده است که عبارت اند از :
مرحله اول) موعظه : خود این مرحله ممکن است داراى مراحل متعددى باشد و مادامى که این مرحله به درستى انجام نشود رفتن به سراغ مراحل بعدى صحیح نیست.
از اینکه قرآن مرحله ی اول را موعظه قرار داده است می فهمیم که کار فرهنگی بر مجازات مقدم است و اگر در جامعه ی بزرگ یا جامعه ی کوچک (خانواده) کار فرهنگی صورت نگرفته باشد نمی توان دست به مجازات زد.
یادمان نرود که ما چه در جامعه ی بزرگ و چه در جامعه ی کوچک کمتر بر روی کار فرهنگی وقت گذاشته ایم و به همین خاطر عملا نمی توانیم به راحتی بحث مجازات را انجام دهیم.
مرحله دوم) دوری کردن مرد در رختخواب از زن به صورتی که یا در رختخواب ، پشت به او بخوابد و یا اینکه رختخوابش را جدای از زن بیندازد.
کلید فهم این قسمت از آیه در همین مرحله ی دوم نهفته است. به نظر شما آیا این حکم به نفع زن نیست؟ اگر زن نافرمانی می کند و می خواهد از مردش دوری کند آیا دوری مرد از رختخواب ، تازه به نفع او نیست؟
دقت شود که از این راه کار می فهمیم که نافرمانی زن به صورتی نیست که بخواهد از مردش دوری کند یا از او جدا شود بلکه اتفاقا هنوز زندگی اش را دوست دارد و به همین خاطر است که قرآن می گوید در رختخواب از او دوری کنید و الا اگر زندگی اش را دوست نداشته باشد تازه این حکم به نفع اوست. بنابراین بحث در این آیه اصلا پیرامون اختلافی نیست که قرار است به طلاق بکشد. به عبارت دیگر بحث در این آیه پیرامون اعراض زن از مرد نیست بلکه مخصوص نشوز زن نسبت به مرد است یعنی زنی که زندگی می کند ولی در امر امنیت و اقتصاد و ناموس ، نافرمانی می کند.
بحث ، پیرامون شرائطی است که مرد و زنی در یک خانه زندگی می کنند و دوست دارند زندگیِ شان ادامه داشته باشد ولی زن ، بی دلیل یا به خاطر دلایل واهی قوامیت مرد را زیر پا می گذارد و در همان سه موردی که گفته شد از مرد پیروی نمی کند. در چنین شرائطی ، قرآن پیشنهاد داده است که مرد مقداری به زن کم محلی کند تا احساسات زن برانگیخته شود.
دقت شود که اگر زن و مرد بخواهند اختلافشان را به بیرون از خانه بکشند می توانند و اتفاقا آیه ۳۵ همین سوره نساء حکم آن را بیان کرده است.
بحث در آیه ۳۴ در مورد وقتی است که قرار است مشکل در داخل خانه حل شود.
در چنین شرائطی معمولا با مرحله ی اول و دوم ، کار به نتیجه می رسد و اصلا مرحله ی سوم پیش نمی آید ولی قرآن مرحله ی سوم را نیز بیان کرده است تا اولا حکم را به صورت تام صادر کرده باشد و ثانیا تهدیدی نیز کرده باشد تا کار به مرحله ی سوم نرسد. دقت شود که برخی از احکام قرآن مثل احکام مجازاتی ، جنبه ی تهدیدی دارد و الا در اجراء فوق العاده کم عمل می شود. گاهی اوقات برای اینکه جرمی صورت نگیرد باید از راه تهدید وارد شد. پس اگر دستوری به عنوان مجازات صادر می شود حتما به معنای این نیست که باید عملی شود.
مرحله سوم) زدن
با توجه به مجموع توضیحاتی که داده شد می فهمیم که اولا معمولا کار به این مرحله نمی رسد ولی به هر ترتیب اگر در موارد نادر با دو مرحله ی قبل اصلاحی صورت نگرفت چه باید کرد؟ با توضیحات گذشته فهمیدیم که اگر کار به مرحله ی سوم برسد دلالت می کند که زن ، فردی غیر منطقی است ، پس ما با فردی عاقل رو به رو نیستیم. این مطلب خیلی مهم است که معمولا کمتر به آن توجه می شود. در فرض مورد بحث واقعا طرف ما فرد منطقی نیست. به هر ترتیب کسی که شرائطی را پذیرفته و بعد خلاف آن عمل کرده است و با هیچ راهی حاضر به بازگشت نیست با چنین کسی چه باید کرد؟ اگر شما به فردی پول قرض دادید و او عمدا پول شما را بازنگرداند با او چه می کنید؟ آیا آخرین مرحله این نیست که با زور ، پول خود را از او بگیرید؟
به هر حال گاهی اوقات تصور زور عقلایی است و مجازات می تواند بازدارندگی خوبی داشته باشد اگر چه مربوط به مرحله ی آخر است و مادامی که کار فرهنگی صورت نگرفته باشد نمی توان دست به مجازات برد.
بنده از شما می پرسم که فرض بحث را بار دیگر مرور کنید :
بحث در موردی است که :
اولا مرد تمام حقوق زن را پرداخت کرده است و هیچ مشکلی از ناحیه ی مرد نیست
ثانیا زن با نافرمانی اش امنیت یا اقتصاد یا ناموس خانواده را تهدید می کند
ثالثا زن نه یکبار بلکه چندین بار به صورت مکرر نافرمانی خود را ادامه داده است
رابعا زن برای نافرمانی اش هیچ دلیل منطقی ندارد
خامسا زن و مرد زندگیِ شان را دوست دارند و قرار نیست از یکدیگر جدا شوند
سادسا قرار است مشکل در خانه حل شود و به بیرون کشیده نشود
.سابعا هیچ کاری مثل موعظه و پند و اندرز و پرداخت مهریه و نفقه به زن و همچنین قهر با زن مفید واقع نشده است و در واقع زن در اینجا حقیقتا غیر منطقی عمل کرده است
ثامنا یادمان نرود که زن با قبول مسئولیت مرد با او ازدواج کرده است و کارش در این شرائط خلاف پیمانی است که بسته است
در چنین شرائطی شما برای حل مشکل چه پیشنهادی می دهید؟
خواهش می کنم از فرض بحث خارج نشوید و فروض دیگر را پیش نکشید. در برخی جلسات که بنده این بحث را مطرح کرده ام بعضی افراد ، فرض بحث را عوض کرده و در نتیجه آیه را اشتباه متوجه شده اند.
دقت کنید در این فرضی که بیان گردید چه باید کرد؟
.ممکن است چند راه کار داده شود :
راه کار اول) مرد از حق خود بگذرد
این راه کار عقلایی به نظر نمی رسد. اینکه مردی بخواهد از حق خود صرف نظر کند و بپذیرد که امنیت و اقتصاد و ناموس خانواده از بین برود عقلایی نیست.
راه کار دوم) مرد به دادگاه شکایت ببرد یا اینکه با بزرگان خانواده صحبت کند یا زن را طلاق بدهد
این راه کار صحیح است ولی راه کاری است که از فرض بحث خارج شده است. فرض ما این بود که قرار است مشکل در خانه و بین خود زن و مرد حل شود و به بیرون کشیده نشود و قرار نیست که کار به طلاق کشیده شود و الا مرد ، خودش می تواند چنین کارهایی را انجام دهد و کسی مانع او نیست. فرض در موردی است که قرار است مشکل در خانه حل شود. علاوه بر این ، برخی از مصادیقِ راه کار دوم می تواند در همان مرحله ی اولی که آیه بیان کرده است یعنی موعظه وجود داشته باشد چون اگر هم کار به بیرون از خانه کشیده شود در ابتدا دادگاه و بزرگان خانواده زن را موعظه خواهند کرد که دست از اشتباهاتش بردارد.
راه کار سوم) تنها راه کار منطقی این است که با تنبیه مختصر ، زن دست از نشوزش بردارد.
البته دقت شود با توجه به آیات دیگر قرآن می فهمیم که این تنبیه نباید به حدی برسد که قصاص و دیه داشته باشد بلکه حتما باید کمتر از آن باشد که نوع و چگونگی آن به صورت عاقلانه باید انتخاب شود.
به هر ترتیب همچنانکه در جامعه در شرائط استثنایی می توان مجازات را تصور کرد در خانواده که جامعه ای کوچک تر است نیز در شرائط استثنایی می توان مجازات را تصور کرد.
اگر بخواهیم برای این فرض مثالی بزنیم می توانیم چنین بگوییم که دانش آموزی مدرسه را دوست دارد ولی در مدرسه بی قانونی می کند. شاید بتوان در مواردی تصور کرد که برای اینکه آن دانش آموز به صورت کامل از مدرسه اخراج نشود ولی از بی قانونی دست بردارد بعد از انجام مراحلی که فایده ای نداشته است ، با تنبیه مختصر او را رام کرد.
در اینجا نیز برای اینکه از طرفی کار به طلاق و جدایی نکشد و از طرف دیگر مشکلی که با هیچ راه حل منطقی حل نشده است برطرف شود می تواند از طریق ضرب و تنبیه مختصر حل شود.
توجه به این نکته ضروری است که دستور آیه دستوری ارشادی است و اگر واقعا عقل راه کار دیگری داشته باشد می توان آن را عمل کرد یا اگر واقعا در شرائطی عقل فهمید که این راه کار نیز فایده ای ندارد عمل کردن به آن نه تنها لزومی ندارد بلکه اشکال هم دارد. در واقع دستور وَ اضْرِبُوهُنَّ مربوط به جایگاهی است که عقل می فهمد که انجام این دستور فایده دارد و الا اگر شرائط به گونه ای بود که شخص می دانست که انجام این دستور فایده ای ندارد نباید به آن عمل کند. بنابراین دستور وَ اضْرِبُوهُنَّ مثل دستور قرآن به نماز و روزه نیست که شخص بگوید باید دستور قرآن را در هر شرائطی انجام داد. خیر ، این دستور یک دستور ارشادی است که عقل کاملا علت آن را می فهمد و اگر در جایگاهی عقل چیز دیگری فهمید طبیعتا انجام این دستور لازم نیست.
توجه شود که شبیه چنین دستوراتی در آیات دیگر قرآن نیز داریم مثلا اگر شما به آیه ۲۸۲ سوره بقره رجوع کنید متوجه می شوید که دستورات این آیه کاملا عقلایی هستند و وقتی عقل در شرائطی چیز دیگری درک کند انجام دادن آن دستورات لازم نیست بلکه می توان به گونه ای دیگر عمل کرد مثلا اگر کسی به شخصی که واقعا به او مطمئن است قرضی داد و نوشته ای از او نگرفت نمی توان گفت که به جهنم می رود و خلاف دستور آیه رفتار کرده است. یا مثلا در آیه ۶۰ سوه انفال آمده است که براى مقابله با دشمن اسبان ورزیده آماده کنید.
معلوم است که دستور به آماده کردن اسبان ورزیده نه یک دستور تعبدى بلکه یک دستور ارشادى است و امروزه به جاى اسبان ورزیده باید تجهیزات روز را آماده کرد.
پس این مطلب نیز مطلب مهمی است که انجام دستور وَ اضْرِبُوهُنَّ در صورتی است که مرد درک کند که انجام آن فایده دارد و الا عقلا نباید به آن عمل کند همچنانکه انجام دستور وَ اهْجُرُوهُنَّ فىِ الْمَضَاجِعِ نیز ممکن است در شرائطی که مرد از اخلاق زنش کاملا با خبر است و می داند که انجام آن فایده ای ندارد لزومی ندارد.
ممکن است گفته شود که امروزه شرائط به گونه ای است که زدن نه تنها تأثیر ندارد بلکه کار را بدتر می کند و دختران امروزی به گونه ای رشد کرده اند که زدن آنها تازه موجب می شود که کار بدتر شود.
.بله در چنین شرائطی طبیعتا زدن تأثیری ندارد و آیه هم مربوط به شرائطی است که زدن بتواند موثر واقع شود.
البته چون در چنین شرائطی زدن تأثیر ندارد به هر حال مشکل حل نخواهد شد و کار دو طرف ممکن است به طلاق بینجامد که البته از فرض بحث آیه خارج است.
.آیه فرضش پیرامون شرائطی است که قرار است مشکل ، در خانه حل شود. حال اگر واقعا نه تنها راه سوم بلکه راه دوم نیز اصلا انجامش فایده نداشته باشد عمل کردن به آن لازم نیست.
به هر حال آیه پیرامون این است که اولا قرار است مشکل در خانه حل شود و ثانیا استفاده از این راه کارها نیز بتواند مفید واقع شود
اگر امروزه چنین جایگاهی وجود داشت که به نظر می رسد در برخی شرائط وجود دارد طبیعتا آیه می تواند به عمل برسد و الا اصلا آیه عملی نخواهد شد.
بنابراین آیه مربوط به جایگاه خودش است و در آن جایگاه انجام مراحل پیشنهادیِ آیه کاملا عقلایی است ولی نسبت به اینکه چنین جایگاهی حتما باید وجود داشته باشد یا نه آیه نسبت به آن ، مسکوت است.
دقت شود قرآن که چنین دستوری داده است دستورات دیگری نیز دارد که در زیر به دو نمونه از آن اشاره می کنیم :
الف) ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلىِ حَمِیمٌ(۳۴) وَ مَا یُلَقَّئهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبرُواْ وَ مَا یُلَقَّئهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ(۳۵) سوره فصلت
ترجمه : [بدى را] با بهترین شیوه دفع کن [با این برخورد متین و نیک] ناگاه کسى که میان تو و او دشمنى است [چنان شود] که گویى دوستى نزدیک و صمیمى است. (۳۴) این بهترین شیوه را جز کسانى که [در زمینه خودسازى و تزکیه] پایدارى کردند، نمىیابند، و جز کسانى که بهره بزرگى [از ایمان و تقوا] دارند به آن نمىرسند (۳۵)
.طبیعتا این دستور مربوط به خانواده و همسر نیز هست و تا جایی که می شود مرد باید از این طریق نیز عمل کند.
ب) وَ عَاشرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسىَ أَن تَکْرَهُواْ شَیْئاً وَ یجَعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیرًا کَثِیرًا(نساء-۱۹)
ترجمه : و با همسرانتان به صورتى شایسته و پسندیده رفتار کنید. و اگر [به علتى] از آنان نفرت داشتید [باز هم با آنان به صورتى شایسته و پسندیده رفتار کنید] چه بسا چیزى خوشایند شما نیست و خدا در آن خیر فراوانى قرار مىدهد.
به هر ترتیب دستورات صادر شده در آیه ۳۴ سوره نساء دستوراتی وجوبی و تعبدی نیست بلکه راه کاری برای حل مشکل به وجود آمده در خانواده است. حال اگر مرد درک کند که بدی زن را اگر با خوبی پاسخ داد مشکل حل می شود طبیعتا باید همین کار را انجام دهد.
با توجه به مجموع صحبت های گفته شده می فهمیم که بسیاری از زد و خوردهایی که در خانواده ها بین زن و شوهر رخ می دهد ارتباطی به آیه ندارد چون معمولا در زد و خوردها یا دو طرف مقصر هستند یا مرد مقصر است یا رعایت اولویت هایی که در آیه بیان شده است را نمی کنند.
آیه مربوط به وقتی است که زن حتما مقصر است و حق ، حتما با مرد است ولی در زد و خوردهایی که بین زن و شوهرها در جامعه صورت می گیرد آیا واقعا چنین است؟
اینکه مردی به خاطر اینکه زنش غذا نپخته است یا غذا را شور کرده است یا در فلان جلسه فلان حرف را زده است بخواهد زنش را بزند اصلا مورد بحث آیه نیست. مورد بحث آیه مربوط به شرائطی است که زن ، امنیت و اقتصاد و ناموس خانواده را آن هم به صورت عمدی تهدید می کند.
دقت شود که همچنانکه در جامعه ، امنیت و اقتصاد و ناموس فوق العاده مهم است و با کسانی که این سه رکن را تهدید کنند برخورد می شود در جامعه ی کوچک تر نیز همین گونه است.
پس بحث آیه راجع به تهدید امنیت و اقتصاد و ناموس خانواده است نه موارد دیگر. جالب است که اتفاقا مجازات هایی که برای مجرمان در قرآن بیان گردیده است نیز مربوط به همین سه مسأله است. مجازات محارب مربوط به کسی است که امنیت را تهدید می کند ، مجازات سارق مربوط به کسی است که اقتصاد را تهدید می کند و مجازات زنا کار مربوط به کسی است که نوامیس را تهدید می کند.
حال در خانواده نیز که جامعه ای کوچک تر است اگر چنین تهدیدهایی وجود داشت می توان نسبت به آن ، مجازات هایی در نظر گرفت.
البته همچنانکه مجازات محارب و سارق و زناکار مربوط به مرحله ی آخر است و با کوچک ترین شبهه ای برطرف می گردد در اینجا نیز همین گونه است و مرد خانواده باید مثل یک قاضی عمل کند و اگر کوچک ترین حقی برای زن وجود داشت از مجازاتش صرف نظر کند.
به هر حال مردی که تمام حقوق همسرش را داده است ولی همسرش عمدا با عملکردش بنیان خانواده را تهدید می کند آیا در چنین شرائطی در مراحل آخر ضرب اشکال دارد؟
بنده از خواننده خواهش می کنم با واقع نگری به این آیه بنگرد و خود را در چنین شرائطی قرار دهد و ببیند آیا این دستور ، دستوری غیر عقلایی است یا نه؟ اگر جوان امروز که به این آیه اشکال می کند با دختری ازدواج کند و در طول زندگی ببیند که واقعا آن دختر ، او را عمدا اذیت می کند و مثلا با افراد دیگر رابطه دارد چه می کند؟
.گاهی اوقات ما چون خود در شرائط سخت نیستیم به قوانینی که مخصوص آن شرائط است ایراد می گیرم و الا چه بسا اگر خود ما در آن شرائط قرار بگیریم حتی اولویت هایی که در آیه بیان گردیده است را نیز رعایت نکنیم و یکباره سراغ مرحله ی سوم برویم.
اتفاقا در آیه خیلی مراعات حال زن شده است و با او مهربانانه برخورد شده است. به نظر شما اگر مردی متوجه شود که زنش با مرد دیگری مرتبط است یا پول های او را بدون اجازه صرف کارهای غیر ضروری می کند یا به مکان هایی می رود که امنیتش در خطر است چگونه با او برخورد می کند؟ آیا در ابتدا به صورت آرام و با اخلاق او را موعظه می کند همچنانکه قرآن دستور داده است یا اینکه از همان ابتدا متوسل به زور می شود؟
ما با بررسی آیاتی که ظاهری خشن داشته است و مورد اشکال قرار می گرفته است که چرا این قدر خشونت در آنها وجود دارد؟ متوجه شده ایم که اتفاقا اگر این آیات خوب بررسی شود تازه ممکن است اشکال ، بر عکس مطرح شود که چرا طبق این آیات این قدر باید مهربانانه با مجرمین برخورد شود؟ در این زمینه می توانید به مقاله ای که پیرامون آیات مربوط به محارب و همچنین آیات ابتدایی سوره توبه از همین قلم نوشته شده است رجوع کنید.
با بررسی دقیق این آیات متوجه شده ایم که اتفاقا بر عکسِ ظاهر خشن آیات ، احکامی در آنها صادر شده است که تازه ممکن است افراد چنین اشکال کنند که دیگر این قدر انعطاف و مهربانی چرا؟
حال در آیه ۳۴ سوره نساء نیز همین گونه است یعنی با توضیحاتی که داده شد ممکن است کسی بگوید وقتی زن به چنین درجه ای رسید چرا باید وقت خود را با موعظه برای او تلف کنیم بلکه باید یکباره با خشونت جلوی او را بگیریم.
به هر ترتیب آیات مجازاتی قرآن این خصوصیت را دارد که بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ یعنى باطنش رحمت است و ظاهرش عذاب است.(حدید-۱۳)
از عبارت فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیهْنَّ سَبِیلاً که در انتهای آیه آمده است بدست مى آید که اگر زن بازگشت و تسلیم شد ، مرد نباید سوء استفاده کند مثلا نباید شرط بگذارد که اگر بار دیگر چنین کردى من چنان مى کنم.
همچنین از این عبارت بدست مى آید که اگر زن تسلیم شد ضررهاى گذشته باید فراموش شود. پس در اینجا امتیاز بزرگى به زن داده شده است. در سایر عقود اگر یکی از طرفین تخلف کرد ضررهایى که به طرف دیگر می خورد قابل وصول است و می توان برای تخلف های آینده جریمه هایی گذاشت ولی در اینجا زن ، نسبت به تخلفات گذشته چیزی بدهکار نیست و برای روابط آینده نیز نباید علیه او شروطی قرار داد زیرا فَلَا تَبْغُواْ عَلَیهِْنَّ سَبِیلاً عمومیت دارد و تمامی موارد را شامل می شود.
جمله ى إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیًّا کَبِیرًا مى خواهد به شوهر بگوید تو بر زن علو دارى ولى بدان که خدا هم بر تو علو دارد. حال ببین اگر تو گناه کردى خداوند با تو چه مى کند؟ آیا رزقت را قطع می کند؟ آیا آبرویت را می برد؟ آیا عذرت را نمی پذیرد؟ آیا بیشتر از توان از تو تکلیف می خواهد؟ خداوند هیچ گاه چنین نمی کند بلکه اگر ده بار هم اشتباه کردی باز خدا ، عذرت را می پذیرد.
پس تو هم رزق همسرت را قطع نکن ، آبروی او را نبر ، بیشتر از توان از او تکلیف نخواه ، عذرش را بپذیر حتی اگر چندین بار ناشزه شده باشد.
- ۹۵/۰۹/۲۹