بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

۱۵۷ مطلب با موضوع «فرهنگی اجتماعی» ثبت شده است

صرفا جهت یه لبخند حلال

| چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

صرفا جهت یه لبخند حلال ..


محافظ آقا (مقام معظم رهبری) تعریف میکرد میگفت رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید.

توی مسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره کمی هم من رانندگی کنم.

میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز انجا بود تا آقا رو دید هول شد.

زنگ زد مرکزشون گفت که یه شخصیت اومده اینجا..

از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟!!

گفت نمیدونم کیه ولی گویا که آدم خیلی مهمیه که آقای خامنه ای رانندشه!!


این لطیفه رو حضرت آقا تو جمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود.


بر گرفته از خاطرات مقام معظم رهبرى.


وطن یعنی

| چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۴ ب.ظ | ۰ نظر



وطن یعنی




‌ ای وطن ای مادر تاریخ ساز

ای مرا بر خاک تو روی نیاز


ای کویر تو بهشت جان من

عشق جاویدان من ایران من 


ای ز تو هستی گرفته ریشه ام

نیست جز اندیشه ات اندیشه ام



آرشی داری به تیر انداختن

دست بهرامی به شیر انداختن

کاوه آهنگری ضحاک کش

پتک دشمن افکنی ناپاک کش 


رخشی و رستم بر او پا در رکاب

تا نبیند دشمنت هرگز به خواب


مرزداران دلیرت جان به کف

سرفرازن سپاهت صف به صف


خون به دل کردند دشت ونهر را

بازگرداندند خرمشهر را 


ای وطن ای مادر ایران من

مادر اجداد و فرزندان من 


خانه من بانه من توس من

هر وجب از خاک تو ناموس من


ای دریغ از تو که ویران بینمت

بیشه را خالی ز شیران بینمت


خاک تو گر نیست جان من مباد

زنده در این بوم و بر یک تن مباد


وطن یعنی همه آب و همه خاک

وطن یعنی همه عشق و همه پاک


به گاه شیر خواری گاهواره

به دور درد پیری عین چاره 


وطن یعنی پدر مادر نیاکان

به خون و خاک بستن عهد و پیمان


وطن یعنی هویت اصل ریشه

سر آغاز و سر انجام و همیشه

ستیغ و صخره و دریا و هامون

ارس زاینده رود اروند کارون


وطن یعنی سرای ترک تا پارس

وطن یعنی خلیج تا ابد فارس

وطن یعنی دو دست از جان کشیدن

به تنگستان و دشتستان رسیدن


زمین شستن ز استبداد و از کین

به خون گرم در گرمابه فین


وطن یعنی اذان عشق گفتن

وطن یعنی غبار از عشق رفتن


وطن یعنی هدف یعنی شهامت

وطن یعنی شرف یعنی شهادت


وطن یعنی گذشته حال فردا

تمام سهم یک ملت ز دنیا 


وطن یعنی چه آباد و چه ویران

وطن یعنی همین جا یعنی ایران


وطن یعنی رهایی ز آتش و خون

خروش کاوه و خشم فریدون


وطن یعنی زبان حال سیمرغ

حدیث جان زال و بال سیمرغ


سپاه جان به خوزستان کشیدن

شهادت را به جان ارزان خریدن


نماز خون به خونین شهر خواندن

مهاجم را ز خرمشهر راندن


وطن یعنی اذان عشق گفتن

وطن یعنی غبار از عشق رفتن


وطن یعنی هدف یعنی شهامت

وطن یعنی شرف یعنی شهادت


وطن یعنی گذشته حال فردا

تمام سهم یک ملت ز دنیا 


وطن یعنی چه آباد و چه ویران

وطن یعنی همین جا یعنی ایران.



فضیلت های ناچیز

| يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۸ ب.ظ | ۰ نظر



اوّلین فضیلتِ ناچیزی که به فکرمان می‌رسد، یاد دادنِ پس انداز، به فرزندانمان است. 

یک قلّک به آن‌ها هدیه می‌کنیم و توضیح می‌دهیم که جمع کردنِ پول، چقدر زیبا‌تر از خرج کردن است ... بنابراین، قلّک، اوّلین اشتباهِ ماست، در برنامه ی تربیتی مان، یک فضیلتِ ناچیز، برقرار کرده ایم ... وقتی که قلّک، سرانجام  شکسته شد و پول، خرج شد، بچّه ها، احساسِ تنهایی و غم می‌کنند که دیگر پولی نیست ...

تا آنجا که مربوط به تربیتِ بچه ها می شود، فکر می کنم که نباید به آنها فضیلت های ناچیز، بلکه باید فضیلت های بزرگ را آموخت. 

نه صرفه جویی را؛ که سخاوت را و بی تفاوتی به پول را. 

نه احتیاط را؛ که شهامت و حقیر شمردن خطر را. 

نه زیرکی را؛ که صراحت و عشق به واقعیت را. 

نه سیاست بازی را؛ که عشق به همنوع و فداکاری را. 

نه آرزوی توفیق را؛ که آرزوی بودن و دانستن را ...

 

 ناتالیا گینزبورگ


دانلود بازی Clash Of Quenel

| شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

🔅بسم الله الرحمن الرحیم


  همزمان با فرارسیدن روز جهانی قدس شریف موسسه فرهنگی هنری مصاف ایرانیان بازی ضد صهیونیستی و پنج زبانه Clash Of Quenel  را به همه مهدی یاوران و صهیونیسم ستیزان عزیز تقدیم میدارد.


⭕️دوستان گرامی می توانند با  پخش مناسب این بازی در فضای مجازی علی الخصوص کشورهای دیگر ما را در این امر مهم یاری نمایند.


🎮 نام بازی: Clash Of Quenel


☑️ ناشر: جنبش مصاف ایرانیان


📱پلتفورم: اندروید


🌍زبان: فارسی، عربی، عبری، انگلیسی، فرانسوی


📥 دانلود با حجم 49 مگابایت 


    لینک دانلود



تفکر در تمدن ایران

| پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۱ ق.ظ | ۰ نظر


تفکر در تمدن ایران

  

سلطان محمود غزنوی شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ، 


غلامان را گفت : حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید. 


پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم .


اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛


در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که میگفت خدایا : 


سلطان محمود هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود ؛ 


سلطان گفت : چه میگویی؟


من محمودم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟ 



آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار میدهد .


سلطان گفت : اکنون کجاست؟ 


مرد گفت: شاید رفته باشد .


شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن ؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت : 


هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم .



شب بعد ؛


باز همان سرهنگ به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت .



سلطان محمود ؛ با شمشیر برهنه به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛ 


دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت . 


پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست ؛


پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ،



آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام . 


صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟


شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور .


مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛



 سلطان در جواب گفت:


آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم ؛ 


پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری ؛ مانع اجرای عدالت نشود ؛


چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛


پس سجده شکر گذاشتم . 


اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛ 


با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم .


اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام. 



 گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی


 گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی



 اهل عالم همه بازیچه دست هوسند 


 گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی.


آنفلانزای نیویورکی

| پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۹ ق.ظ | ۰ نظر


آمریکا پس از بررسی در خصوص جنگ نظامی با ایران نیز به این نتیجه رسید که توان مقابله با ایران را ندارد چرا که


حتی در صورت پیروی و شکست ایران آنان پس از جنگ نظامی نیازمند نزدیک به یک میلیون و 200 هزار نفر نیروی


نظامی برای سرکوب اعتراضات در ایران هستند. لذا در نهایت به این نتیجه رسیدند که آنان توانایی اشغال نظامی


ایران را ندارند.


آنفولانزای نیویورکی ششمین تئوری از تئوری های آمریکا علیه ایران از سال 1386 پس از مطرح شدن ایران ٬ عراق


و کره شمالی به عنوان محور شرارت میباشد . پنج تئوری سابق ناکارآمد از آب در آمد . تئوری های هویج و چماق ،


پلیس خوب پلیس بد، مکانیسم ماشه ، شک و بهت و بالاخره تئوری قورباغه که توسط دکتر شانون برای رایس


نوشته شد و در آن قرار بود با توجه به فرض اینکه فرانسوی ها قورباغه را با شیوه خاصی می پزند جهان پیرامون


ایران میجوشید و ایران نیز به مرور می بایست آبپز گردد ، که این مسئله محقق


لذا در حالتی که دیگر به بن بست رسیده است آخرین تیر ترکش خویش را رو نمود که ازآن به عنوان دکترین آنفولانزای


نیویورکی یاد می شودکمیسیون مالی کنگره آمریکا با دعوت از مسئول بخشِ ایرانِ وزارتِ امورِ خارجه آمریکا(معاون


وزیر امور خارجه )آقای نیکلاس بِرنز بود از وی سئوال نمودند رفتار آینده آمریکا در برابر ایران چگونه خواهد بود؟


که وی در پاسخ به این سئوال، تئوریِ جدیدِ آمریکا نسبت به ایران را تشریح نمود. وی با اذعان به این که اتحاد و


انسجام و در صحنه بودن مردم ایران خنثی کننده تئوری های سابق ایالات متحده بوده (بازهم دیده بان کاری کرد) ،


تئوری جدید ایالات متحده را حمله به این مسئله دانست و تاکید کرد این دکترین حاصل کاشته های ما در چند سال اخیر


در ایران بوده و می بایست هم اکنون از این امکان که در ایران فراهم آوردیم استفاده نمائیملذا راه حل ارائه شده در


برابر ایران پاشاندن بذر نفرت در قلب مردم ایران توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح گردید که نام آنفولانزای


نیویورکی به خود گرفت.


سال 1386 که دومین قطعنامه امریکا در سازمان ملل تصویب شد، آنان به دنبال تحقق یک نوع آنفلوانزای نیویورکی


در ایران بودند که نفرت از اسلام (شماتت از اسلام)، نفرت از ایرانیت (شماتت ایرانیت)، نفرت از نظام جمهوری اسلامی (شماتت نظام)،نفرت از رهبران (شماتت رهبران) و نفرت از همدیگر(شماتت از همدیگر) را دنبال می‌کردند.


پروژه شاهین نجفی در واقع یک قطعه از پازلی است که در دکترین امنیتی غرب برای حمله به اسلام و شماتت از اسلام


انجام گرفته است.


لذا راه حل ارائه شده در برابر ایران پاشاندن بذر نفرت در قلب مردم ایران توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح گردید که


نام آنفولانزای نیویورکی به خود گرفت و یک ویروس پنج لایه ای شامل :


1-     نفرت در بین مردم : نفرت مردم نسبت به قومیت ها یی که در کنارشان هزاران سال زیسته اند . مانند


قومیت های ترک ،‌ لر ،‌ عرب ، گیل ، فارس و ... که به راحتی توسط لطیفه هایی که از قومیتی خاص گفته میشود


این بذر کاشته می شود


2-     نفرت علیه مسئولین : که در آن مثلا با پرداختن به یک پرونده فساد مالی یک شخصیت سیاسی (که از این دست


پرونده ها در کشورهای دیگر و خود امریکا جزو قضایای معمولیست) ،‌ به قدری یأس و نا امیدی در میان  مردم ایجاد


می کنند که همگان بر این باور شوند که تمام مسئولین(دقت کن! تمام مسئولین) کشور دزد و ناشی اند!!!واین


تصور غلط را بوجود می آورند درحالی که حقیقت غیر از این است...


3-     نفرت علیه نظام  : در این لایه تلاش بر این است که مردم نسبط به نظام بی اعتماد شوند،به هر طریق و شکلی


مانند مقایسه های منفی بی خود سایر کشورها با ایران(وقتی همین مقایسه ها ،به نفع ایران تمام میشد همین


مقایسه گر ها میگفتند ایران را با بقیه مقایسه نکنید!!!و وقتی بحث مقایسه ی منفی میشد پیشتاز میشدند)


4-     نفرت علیه ایرانی بودن : با ساختن فیلم 300 توسط کمپانی صهیونیستی برادران وارنر و یا فیلم "آرگو"


به این موضوع


  پرداختند که ایرانییان مردمانی جنگ طلب و برهم زننده آرامش جهانی اند تا ایرانی از ایرانی بودن خویش احساس


شرمندگی کند.


5-     نفرت علیه اسلام : نفرت علیه ایدئولوژی اساسی جمهوری اسلامی ایران که پنج سال است توسط غرب


با جدیت در ایران و جهان دنبال می شود . به عنوان نمونه می توان به کاریکاتورهایی که در روزنامه های دانمارکی


و نیویورکی از چهره پیامبر جلیل القدر اسلام (ص) به نمایش گذاشتند اشاره کرد . از موارد دیگر می توان به ساخت


فیلمهای ضد اسلامی مانند فرار از فتنه ، ایجاد چهره هایی مانند القائده  ، ایجاد کمپین هایی در غرب موسوم


به کمپین های امضاء ( پایگاهای اینترنتی آن فراوان است)  که در آن متنی با چنین مفهوم نوشته شده : ...که


ای مردم جهان ما را به عنوان کسی که مسلمان است و از کشورهای پاکستان و عربستان و ایران و افغانستان و


عراق و... آمده است نشناسید و ندانید بلکه ما را انسان بدانید و بشناسید ... و مردمان کشور های اسلامی به


آنجا رفته و  زیر این طوق بندگی را امضاء می کنند . و این یک طرح بسیار خطرناک و آسیب پذیر است .


(و bbc و voa دستهای منتشر کننده ی این ویروسند...)


این استراتژی در موسسه آمریکن اینترپرایز (AmericanEnterprise Institute) توسط نو محافظه کاران در ایالات متحده


طراحی و تدوین شده است و آنها بر این باورند که اگر این ویروس پنج لایه در میان ایرانیان ایجاد شود انسجام و درهم


تنیدگی آنان از هم خواهد پاشید . برای انجام و شروع این استراتژی آقای نیکلاس برنز درخواست بودجه 125میلیون


دلاری را از کمسیون خزانه داری کنگره آمریکا درخواست کرده بود که با موافت نمایندگان در اختیار وی و مراجع ذیربط


قرار گرفت .


  با توجه به اینکه این استراتژی در روز سوم فروردین سال 86  رسماْ از سوی کاخ سفید مطرح گردید ، سه روز قبل


یعنی در روز اول فروردین ،‌ سال 86 از سوی مقام معظم رهبری سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامگذاری شد


و این نشانی بود از درایت رهبران دیده بان ما . و این ویروس اثر خود را در انتخابات 88نشان داد...


البته باید یاد آور شد که عملیات روانی دشمن در طی 3 سال گذشته 800 درصد افزایش داشته است .



خطر سکولار شدن حزب اللهی ها

| دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ | ۰ نظر



خطر سکولار شدن حزب اللهی ها 


حزب اللهی منزوی 



شاید این عنوان، باعث تعجب و حتی اعتراض حزب اللهی ها شود که مگر امکان دارد یک حزب اللهی سکولار شود؟

 اما تا پایان این متن می توان تامل کرد.

سکولاریسم یعنی جدایی دین از عرصه اجتماعی که سیاست یکی از زیرمجموعه های آن(اجتماع)است. 

به اشتباه فکر میکنیم که سکولار کسی است که اجازه ورود دین به عرصه سیاست را نمیدهد و مانع می گردد تا دین حکومت کند.

 اما این تعریف و برداشت ناقص و مبهم است به این دلیل که سیاست ذیل امور اجتماعی تعریف می شود.

سکولاریسیم یعنی خانگی کردن دین، اگر بخواهم ساده تر توضیح بدهم یعنی دین برای خانه و مسجد و محافل خصوصی است نه بطن و مرکز جامعه.

حالا بیایید خطر را احساس کنیم، شخص و خانواده حزب اللهی با تصورات اشتباه ناخودآگاه در حال منزوی کردن دین است بدون آنکه از خطرات آن آگاه باشد.


به این رفتارها دقت کنید. منظور در اینجا فرد نیست بلکه عموم حزب اللهی هاست.


1_حزب اللهی ها برای فرزندانشان دنبال مدرسه خاص هستند که جو 

مناسب داشته باشد و فرزندشان در یک محیط یکدست تربیت شود


2_حزب اللهی ها پارک نمیروند یا اگر بروند دنبال پارکی هستند که جو آن حزب اللهی باشد.


3_حزب اللهی ها سینما نمیروند اگر هم بروند فقط برای فیلم ها ارزشی میروند.


4_حتی حزب اللهی ها برای عزاداری هم به هیاتهایی میروند که مردم عادی کمتر میروند.


5_حزب اللهی ها از لحاظ شغلی هم حتی به بسیاری از نهادها و ادارات علاقه ندارند و دنبال عضویت در نهادهای ارزشی هستند و عملا دانشگاه، آموزش پرورش و نهادهای مهم دیگر از حضور عنصر حزب اللهی اثر گذار خالی میشود 


و دهها نمونه دیگر که حتی در رفتارها و منش های فردی هم میتوان این رگه ها را ملاحظه کرد.


استدلال اصلی حزب اللهی ها این است که محیط سالم نیست و برای حفظ دین خود مجبوریم محدود به جامعه بسته مدنظر خودمان باشیم. در واقع ناخواسته حزب اللهی ها در حال به کنج کشیدن دین هستند، یعنی ما خودمان زندگی خودمان را در محیط سالم مدنظر خودمان ادامه دهیم، سایرین هم در همان محیط و سبک زندگی خودشان.

بخاطر همین است وقتی وارد بسیاری از عرصه ها و محیط میشوید،هیچ اثری از حزب اللهی نیست، به ویژه در زمینه تعلیم و تربیت در دانشگاه و مدرسه بعنوان معلم یا استاد.

حزب اللهی ها چه از این متن خوششان بیایید چه نیایید، به آفت بزرگی مبتلا شده اند و باید به نگاه آسیب شناسی به این متن توجه کنند. اینکه چاره کار چیست در قسمت بعد به آن می پردازیم.


علیرضا زادبر 




فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم به قصد لذت

| يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۲ ق.ظ | ۰ نظر



  بررسی فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم به قصد لذت با یک پرسش و پاسخ اساسی و منطقی ⁉️


❔ سؤال : 



چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟


✏️ پاسخ : 


نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:


❶ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی…!


❷ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی، 

ازدواج میکنی، طلاق می دهی.!


❸ می بینی ، دلت اسیر او می شود، و از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری.!


❹ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.!


❺ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،

در نظر دیگران خوار می گردی.!


❻ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی، 

دچار گناه میشوی.!


 لذا اسلام در یک کلمه می گوید :

نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار

تا دلت آرام باشد .


بمباران ایران با فیلم های پورونو و مستهجن

| يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۱ ق.ظ | ۱ نظر
نسخه داوکینزی هجوم علیه ایران هم رسید.

آتئیست ها می گویند که ما به عقاید کسی کار نداریم و انسان باید آزاد باشد.

اما جناب ریچارد داوکینز این حرف رو کاملا نقض می کند.

آقای داوکینز می گوید:
برای اینکه ایران نیز بی دین شود باید آنرا با فیلم های پورن و مستهجن بمباران کنیم.
 
‼️پس مسلمانان هوشیار باشید که هجمه واقعا شروع شده و وقت خود را این قدر با آتئیست ها به هدر ندید چون سلاح آن ها به گفته خودشان فیلم های مستهجن است نه عقل و منطق ⁉️

منبع: روزنامه independent انگلیس👇👇



نکته های پنهان زبان اداری

| پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۱۸ ق.ظ | ۰ نظر

.

🔴❌ این زبان عجیب از کجا آمده است ؟!


🔵❌ وقتی می‌خواهید از دستگاه‌های عابر بانک، پول بگیرید، روی صفحه می‌نویسد:

"دستگاه در حال شمارش وجه می‌باشد."

❌ این یعنی: دستگاه دارد پول می‌شمارد.


❌ روی برخی پل‌های عابر پیاده نوشته شده: " تکدی گری، چهره شهر را زشت می‌کند."


❌ این یعنی: گدایی چهرۀ شهر را زشت میح‌کند.


❌❌ راستی این زبانِ عجیب از کجا آمده است؟ در میان هفتاد میلیون مردم ایران، آیا حتی یک نفر هم هست که به "پول" بگوید: "وجه"؟ یا به پول گرفتن، بگوید: دریافتِ وجه؟


❌ آیا یک نفر ایرانی پیدا می‌شود که به "گدایی" بگوید: " تکدی گری"؟


❌ کسانی که این زبان را به زبان طبیعی مردم ترجیح می‌دهند، اسم آن را گذاشته‌اند "زبان اداری" و خیال می‌کنند که اگر به زبان رایج مردم بنویسند، نوشته‌شان رسمی و اداری نخواهد بود.


❌ پیش از ادامۀ سخن چند جملۀ اداری را با هم بخوانیم:


👈"اسقاط کافۀ خیارات متصوره از طرفین متعاملین، به عمل آمد، علی‌الخصوص خیار غبن، اگر چه فاحش باشد."


❌ این جملات را در اسناد معاملات می‌نویسند و خیال می‌کنند که به این ترتیب از اصطلاحات تخصصی اداری و حقوقی استفاده کرده‌اند. بی آن که فکر کنند کسی به این زبان حرف نمی‌زند و کمتر کسی است که معنای این جملات عجیب و غریب را دریابد.


❌ "زبان اداری" بازماندۀ نثر منشیانۀ قدیم  و یکی از مظاهر سلطه_جویی و استبداد دیوانی است. وسیله‌ای برای حفظ اقتدار نظام_اداری و فاصله گذاری میان مردم و کارگزارانِ_اداری و قرار گرفتنِ مباشرانِ بورکراسی در موضع برتری، به گونه‌ای که مراجعان به دستگاه اداری، تصور کنند که آن کسی که پشتِ میز نشسته است از آنان برتر است و حق در همه حال با اوست، چون پشت میز نشسته است و زبان اداری بلد است.


❌تعابیرِ برساخته‌ای مانند: "به پیوست ایفاد می‌گردد"، "ابتیاع  فرمایید"، "اطلاع حاصل شد"، "امر به ابلاغ فرمایید" و ده‌ها اصطلاح من درآوردی دیگر، نه فقط به قصد درازنویسی و تکلف_زبانی است، بلکه مقصود اصلی از کاربرد این زبانِ دروغین و بی هویت، اعلام برتریِ نظام اداری و کارگزاران اداری است بر دیگران.


❌ حاصل این برتری جویی ، تحقیر و از میدان به در کردنِ #مردم، آن است که مراجعه کننده، که به زبان بوروکراسی، می‌شود: "ارباب رجوع!" نه در موضع " ارباب" و صاحب حق، که در موضع برده و بندۀ مطیعِ نظام اداری قرار می‌گیرد.


❌ جملات آمرانه‌ای از این قبیل: "از تمام صفحات شناسنامه‌ات چهار سری کپی بگیر!" "کپی تمام صفحات سند منزل را بیاور!" "این نامه را ببر طبقۀ هفتم برای امضاء بعد ببر طبقۀ زیر زمین برای ثبت دبیرخانه، بعد بیاور همین جا!"

این جملات آمرانه، و بسیاری از فرمان‌های غیر معقول و غیر منطقی، که به عنوانِ "روال اداری" شناخته شده‌اند، در واقع برای مرعوب کردنِ مردم و راندن آنان به موضع «انفعال و تسلیم» در برابر «سلطۀ دیوانی» است.


❌ در یکی از دانشگاه‌ها، دو اتاق مجاور هم بود که دانشجویان، باید به ترتیب پرونده‌شان را به آن دو اتاق می‌بردند. درِ یکی از اتاق‌ها بسته بود. (درِ اتاق در زبان اداری می‌شود: دربِ اتاق!) روی درِ بسته نوشته بود: مراجعه از حیاط دانشگاه.

دانشجویان باید مسیری طولانی را زیر آفتاب می‌رفتند و بعد زیر پنجرۀ آن اتاق، در آفتابِ گرم تابستان، می‌ایستادند تا نوبت‌شان شود.

از مسئولِ آن اتاق پرسیدم: چرا همین درِ داخلِ ساختمان را باز نمی‌کنید که دانشجوها راحت باشند و زیر آفتاب نمانند؟

فرمود: دانشجو اگر راحت باشد، پررو و پرتوقع می‌شود.


❌ طراحی زبانِ اداری و روال اداری، بر اساس همین #منطق است که، مردم پررو و پرتوقع نشوند.


❌ زمانی قرار شد کارت ملی، جایگزین شناسنامه شود، تا سند هویت افراد همیشه همراه‌شان باشد، و یک شمارۀ اختصاصی (کد ملی) نشانگر هویت شخص باشد. 


❌ همین کارت ملی که در ظاهر برای سهولتِ کار اداری و راحتی مردم طراحی شده بود، دستاویزِ جدیدِ سلطه جویانِ اداری شده است. حالا کپی تمام صفحات شناسنامه و کپی پشت و روی کارت ملی و اصل شناسنامه و اصل کارت ملی و نیز کد پستی منزل و محل کار برای هر نوع کار اداری، ضروری است!


❌ «مردم» ، صاحبان اصلیِ دستگاه اداری‌اند و تمام ساختمان‌ها و اتاق‌ها و میزها و پست‌های اداری، با پول مردم ساخته شده و باید در خدمت مردم باشد، اما کسی که پشتِ میز نشسته و "زبانِ اداری" بلد است و از مقررات اداری سر درمی‌آورد، خود را در موضع برتری می‌بیند و برای حفظ این برتری، و جلوگیری از پررو شدن و پرتوقع شدنِ مردم، هر روز ترفندِ تازه‌ای به کار می‌بندد.

🤔🤔

دکتر اسماعیل امینی