بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

پاسخ به  شبهه 49


حتماً شنیده‌اید که می‌گویند: «فلانی عجب آدم خوبی بود... نور به قبرش ببارد»! این اصطلاحِ نور به قبرش ببارد از کجا آمده؟ از رازهای آرامگاه کوروش بزرگ است... یافته‌های پژوهشگران درباره آرامگاه کوروش بزرگ نشان می‌دهد که کسانی که آنرا ساخته‌اند از نبوغ بسیاری برخوردار بوده‌اند و راز اعداد و دانش ریاضی را می‌دانسته‌اند. می دانیم که پله‌های آرامگاه ۶ پله و در ۴ سو است. مجموع این پلکان ۲۴ تا می‌شود. این ۲۴ اشاره و کنایه از ۲۴ ساعت شبانه روز است. عدد ۴ نیز کنایه از ۴ عنصر طبیعی آب، باد، خاک و آتش می‌باشد. این نکته هم که جای به خاک سپردن کوروش در پلکان هفتم است اشاره به جاودانگی شماره ۷ در نزد ایرانیان دارد و نشان می‌دهد کوروش به ۷ پله رسایی، کمال، امنیت، آرامش، روشنایی و جاودانگی رسیده است. در آرامگاه رو به شرق است و این معنا را دارد که همواره هنگام بر آمدن خورشید بر آرامگاه نور بتابد. اصطلاح «نور به قبرش ببارد» از اینجا سرچشمه می‌گیرد!



و اما جواب


آیا عبارت «نور به قبرش ببارد»، ربطی به مقبره کورش کبیر دارد؟


پیشاپیش از صراحت لهجه و

 ادبیات تندی که در پاسخ آمده است پوزش میطلبم.


💢ضعف هویتی و نقصان شخصیتی در کنار نارسایی‌های عقلانی از مهم‌ترین عوامل دروغگویی و مهمل‌بافی در جوامع بشری است. این کمبودها و کاستی‌ها سبب می‌شود، فرد یا افراد مزبور برای خودنمایی، به هر طناب پوسیده‌ای چنگ‌اندازی کند تا اندکی از عقده‌ها، سرخوردگی‌ها و ناکامی‌هایشان زایل شود. این «متن دروغین و ابلهانه» نیز از آن جمله است که «بافنده» آن به چنان نارسایی‌ها و بیماری‌های ذهنی مبتلا است.


◀️اصلاح نور به قبر فلانی ببارد، از رازهای آرامگاه کورش است! سخنی که در هیچ منبع تاریخی نیامده است، بلکه در قوطی هیچ عطاری هم یافت نمی‌شود. سخنی کاملاً خیالی ناشی از توهمات ذهن سیاه یک بیمار روانی! این افراد گویی عادت کرده‌اند که هر سخن به ظاهر زیبایی را به کورش نسبت دهند و هر تمثیل و تشبیهی را به گور او منتسب سازند.

- عجیب‌تر اینکه ۴ رو (شمال و جنوب و شرق و غرب) داشتنِ یک بنا را نشانه‌ی نبوغ خاص سازنده آن دانسته است!‌ و اگر چنین است، سازنده هر آغُل و طویله و هر چهاردیواری را «نابغه» باید نامید.

- دیگر اینکه مدعی شده‌اند «مقبره کورش ۶ پله دارد». این در حالی است که مقبره مشهور کورش، بنا بر منابع تاریخی، ۹ پله و یک اتاقک در بالا (در مجموع ۱۰ طبقه داشت).


سند: 

☑️جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلام على وحید مازندرانى‏، تهران‏: انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۸۰، ج‏ ۲، ص ۱۰۱

- در ادامه مدعی شد که «کورش در پلکان هفتم به خاک سپرده شد»! این نیز ادعایی است که در هیچ منبع تاریخی نیامده است. بلکه کورش درون یک تابوت طلایی، و آن نیز درون اتاقک بالایی (در طبقه ۱۰ مقبره) قرار داشت. (همان دلیل، در کنار ادلّه فراوان سبب شده است که انتساب این مقبره مشهور به کورش رد شود). و در هر صورت سخنی که در متن، پیرامون عدد ۷ (و هفت مرحله کمال) آمده است، بی‌اهمیت و کذب محض است.

2⃣ - در متن ادعا شده است که ۶ پله در ۴ سو، می‌شود ۲۴ که نماد ۲۴ ساعتِ شبانه روز است! اکنون می‌بینیم که بنا بر منابع تاریخی، مقبره کورش در اصل ۹ پله داشت، که ضرب در ۴ می‌شود ۳۶. به راستی شبانه روز ایرانیان ۳۶ ساعت داشت؟!


- در پایان نیز ادعا کرده است که در مقبره کورش رو به شرق است! در پاسخ باید بگوییم که امروزه ثابت شده است که حیوانات نیز جهت‌های جغرافیایی را تشخیص می‌دهند! عجیب است که این افراد هنوز فرق بین «شرق» و «شمال غربی» را نمی‌دانند! روشن است که در مقبره کورش رو به شمال غربی باز می‌شود، نه مشرق! و لذا هیچ گاه نور به قبر کورش نمی‌بارد!




یامین‌پور در واکنش به بازداشت استاد حسن عباسی نوشت:


اتفاقی که با شیطنت شیاطین برای دوست بزرگوارم جناب آقای عباسی افتاده، تلخ و عبرت انگیز است. بیشتر از آن بابت که شاکی این پرونده هم سروران عزیزی چون سرداران انقلابی ارتش جمهوری اسلامی ایران هستند. 


صرف نظر از چیستی این واقعه درباره ابعاد کیفری این رخداد مطلبی را به عرض می رسانم:


جناب آقای عباسی بزودی آزاد خواهند شد و طبعاً برای ایشان قرار منع تعقیب صادر خواهد شد.  چرا؟

اتهامی که متوجه ایشان است، نشر اکاذیب موضوع ماده 698 قانون مجازات اسلامی است. این جرم از دسته جرایم تعزیری درجه شش به پایین است (مطابق ماده 19 همان قانون).

ماده 105 ق.م.ا نیز مقرر کرده که جرایم تعزیری درجه شش با انقضاء پنج سال مشمول مرور زمان شده و قابل تعقیب نیست. 

با توجه به اینکه قطعه فیلم منتشر شده مربوط به بیش از شش سال پیش است، قابل تعقیب نخواهد بود. 

صرف نظر از این، عنصر معنوی جرم مذکور محل تردید جدی است و نامه سردار پوردستان نشان می دهد حتی شاکی پرونده نیز معتقد است جناب عباسی اراده ی اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی نداشته است.


 goo.gl/JGF0d3




حاج سعید قاسمی در واکنش به بازداشت استاد حسن عباسی نوشت:

حسن عباسی قربانی اعتراض به استکبار بلیسی شد و نه توهین به ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران.

اتاق فکرِ اصلاحات آمریکایی فعال‌تر از همیشه به دنبال سوژه‌هایی برای ترور شخصیت‌های شاخص ضد غرب زدگی است.
به راستی، آقایانِ پاک دست!!

از  فیشهای نجومی، اختلاس‌های کلان، نفوذی‌ها، آزادی دیگر جاسوسان انگلیسی و آمریکایی، دیگر قراردادهای محرمانه و از ... چه خبر!؟

ملت آزاده، دانشجویان هوشیارِ مطالبه‌گرِ انقلابی و عدالت‌خواه بدانند، تخریب حسن عباسی‌ها با همکاری مشترک عمال سرسپرده‌ی داخلی و معاندان خارجی با هدف گمراهی اذهان از تحولات منطقه‌ای و فسادهای داخلی صورت گرفته و مسبوق به سابقه است.

حزب الله با حمایت از چهره‌های انقلابی مبارزه با منحرفین و خائنان را تا نابودی کامل آنان ادامه خواهد داد. 


کافکا و عروسک مسافر نقد فرهنگ سه خطی

| سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۳ ق.ظ | ۰ نظر

 این مطلب تلنگر و کمک حال کسانی ست که حوصله خواندنش را ندارند،

 اما اگر بخوانند به جواب خیلی از چراهایشان میرسند...!



فرهنگ سه خطی


یک روز فرانتس کافکا نویسنده ی فرانسوی، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه میکرد...

کافکا جلو میرود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود

دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ میدهد: عروسکم گم شده


کافکا با حالتی کلافه پاسخ میدهد:

امان از این حواس پرت، گم نشده، رفته مسافرت!

دخترک دست از گریه میکشد و بهت زده میپرسد: از کجا میدونی ؟ 

کافکا هم می گوید :

برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه

دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه؟ 

کافکا میگوید: نه، توی خانه‌ ست؛ فردا همین جا باش تا برات بیارمش


کافکا سریعاً به خانه‌اش بازمیگردد و مشغول نوشتنِ نامه میشود و چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است

این نامه‌ نویسی از زبان عروسک را به مدت سه هفته هر روز ادامه میدهد و دخترک در تمام این مدت فکر میکرده آن نامه ها به راستی نوشته‌ عروسکش هستند 

در نهایت کافکا داستان نامه‌ها را با این بهانه‌ عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان میرساند...

این ماجرای نگارش کتاب «کافکا و عروسک مسافر» است...!

 

اینکه مردی مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه ها را " به گفته همسرش دورا " با دقتی حتی بیشتر از کتابها و داستان هایش بنویسد، واقعا تأثیرگذار است...


" او واقعا باورش شده بود "

" اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم بستگی به صداقتی دارد که به آن بیان می شود "

امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟ 

این دوّمین سوال کلیدی بود! و او (کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود؛ پس بی هیچ تردیدی گفت: چون من نامه رسان عروسک ها هستم..!

 

( کافکا دارای دکترای حقوق بود اما هرگز به وکالت نپرداخت، روحیات لطیفش این اجازه را نمی داد، او در اثر سل در جوانی در گذشت؛ وی از بزرگ ترین نویسندگان جهان است )


کافکا و عروسک مسافر

جامعه‌یی که در آن راه‌های طولانی، راه‌های کم‌رفت و آمد و خلوتی شده، جامعه‌یی که در آن هیچ‌کس حوصله‌ی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد، جامعه‌یی استتوسی ست

جامعه‌یی که برای رسیدنِ به هدف، فقط به اندازه‌ی خواندنِ همان سه خطِ بالای استتوس‌ها زمان می‌گذارد! جامعه‌ی مبتلا به « فرهنگِ سه‌خطی » !

ما مردمی شده‌ایم لنگه‌ی پینوکیو، که دوست داریم طلاهای‌مان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم

مردمی که دنبالِ گلد کوییست و پنتاگون و شرکت ‌های هرمی یِ مشابه می‌افتند، یک جای کارِشان لنگ می‌زند

آن جای کار هم اسم‌ اش «فرهنگِ شکیبایی» است


فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گوید اگر نوشته‌یی بیش‌تر از سه سطر شد، نخوان!

فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است

پس یا بی‌خیال‌ اش بشو یا سراغِ میان‌بُر بگرد!


فرهنگِ سه‌خطی است که نزول‌ خوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بی‌سوادی دارد، رشوه دارد، تن‌فروشی دارد، حق‌خوری و هزار جور دردِ بی‌درمانِ دیگر دارد

فرهنگِ سه‌خطی است که این همه آدمِ بی‌کار دارد 

آدم‌های بی‌کاری که توقع دارند یک ساعت در روز کار کنند و ماهی چند میلیون درآمد داشته باشند!

برای درکِ عمقِ فاجعه‌یی که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم

به همین فیس‌بوک که نگاه کنیم، همه چیز دست‌مان می‌آید

وقتی که کسی می‌نویسد:

«اوه! طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم، با کلیّتش موافقم!» یا 

«چه حوصله‌یی !» یا «لایک کردم، ولی نخوندم!» و...

 

یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمی‌رسد

آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی ست

جامعه‌یی که همه چیز را ساندویچی می‌خواهد، در مطالعه، سه خط استتوس برایش بس است

در دوستی؛ از آشنایی تا تخت‌ خواب‌اش نیم ساعت طول می‌کشد

در ازدواج؛ بین عشق و نفرت‌ اش ده ثانیه زمان می‌برد

در سیاست؛ بینِ زنده‌باد و مُرده‌بادش، نصفِ روز کافی ست

در کار؛ از فقر تا ثروت‌اش یک اختلاس فاصله دارد

در تحصیل؛ از سیکل تا دکترای‌اش یک مدرک آب می‌خورد

در هنر؛ از گم‌نامی تا شهرت‌اش به اندازه‌ی یک فیلم دو دقیقه‌یی در یوتیوب است!


فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌دهد چیزی را نخوانده، بپسندم

موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم

راهی را نرفته، پیش‌نهاد بدهم

دارویی را نخورده، تجویز نمایم

نظری را ندانسته، نقد کنم


فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌دهد به هر وسیله‌یی برای رسیدن به هدف‌ام متوسل شوم

چون حوصله‌ی راه‌های درست را "که طولانی‌تر هم هست" ندارم!


صبور و شکیبا باشید 


اگر بدانید به کجا می روید، تبدیل به شخص موثرتری می شوید. 

  مرتبا به هموطنان ما می گویند چرا نام فرزندان خود را از اسامی عربی انتخاب میکنید؟؟ 

فقط نامهای ایرانی بر کودکان خود بگذارید. مگر شما ایرانی نیستید؟ (تحریک حس عرب و عجم) 

البته آن هم نه همه نام های ایرانی که بعضا زیبا و بامعنا هستند. 

بلکه بعضی نامهای خاص! (هخامنشی، عبری و زرتشتی)

 می روند در کوچه پس کوچه های کهنه باستان می گردند و اسم هایی به شما پیشنهاد می کنند که ابتدا باید بپرسید نام دختر است یا پسر؟ نامهایی که حتی طرز تلفظ آن را نمی دانید.  چه برسد به معنایش. 

مثلا به معنی بعضی از اسامی پیشنهادی شان نگاه کنید

📌دورشاسب : دور از اسب پادشاه!

📌آریو برزن: آتش!

📌دیانوش : دزد دریائی

📌راژانه : رازیانه

📌کورش: خوار کردن. پست کردن!

📌ساغر : پیاله شرابخوری

📌شاران : گردنبند درست شده از بادام

📌 اخشان : دارای گاوهای نر

📌ارْ بُپال : دارای کُرّه‎‎‎‌های سفید

📌فریناسپ : دارای اسپ‎‎‎‌های فراوان

📌ارشام: دارای زور خرس!

📌آذرچهر : از تُخمه آتش

📌ارشیا: تخت و اورنگ و مرکب دوران هخامنشیان!

📌آتوسا و رکسانا: دو دختر کورش و خواهران تنی کمبوجیه که اولین بار در تاریخ ایران، با محارم (برادر خود) ازدواج کردند..


 بعضی از مردم ما هم نه تنها از معنای این اسم ها، بیخبرند و بخاطر خاص بودن! پرستیژ و کلاس گذاشتن، نام های عجیب را انتخاب می کنند. بلکه از هدف این همه اصرار که به اسم هویت ایرانی ! تبلیغ می شود بی خبرند! 


 به شما می گویند اسامی و کلمات عربی را دور بریزید! اما حتی این را نمی دانند که نیمی از زبان فارسی، را کلمات عربی تشکیل می دهد و اصلا هویت زبان فارسی از کلمات عربی است و اگر این کلمات را از زبان خود حذف کنیم، دیگر فارسی ای وجود ندارد!


 اما هدف این پروژه چیست؟!

چرا مرتبا در گوش ها این عقیده جاهلانه را تکرار می کنند که مگر عرب هستیم که اسمهای عرب انتخاب کنیم؟! 

دروغ میگویند آنها قصدشان نامهای زیبا گذاشتن بر فرزندان ما و یا حفظ هویت ایرانی نیست.

 آنها در حقیقت می خواهند بگویند اسم ائمه، اسامی قرآنی و مذهبی را بر فرزندان خود نگذارید.

اما می دانند اگر این چنین عریان و صریح بگویند، نقشه شوم شان برای من و توی شیعه ایرانی، افشا می شود.

بخاطر همین با تحریک حس عرب و عجم، و نژادپرستی، هدف اصلی خود را پنهان می کنند.

 مشکل آنها اصلا عرب نیست!  عرب و عجم یک نقاب است. نقابی برای مبارزه با اسلام. مشکل آنها پیامبر و اهلبیت و قرآن ماست. 

مشکل آنها ابدا عرب و عربیت نیست. نویسندگان و تولیدکنندگان این متن ها خودشان یا صهیونیست غیرایرانی و عرب وهابی و دشمن اهلبیت هستند یا از آنها پول می گیرند تا ما را از اسلام دور کنند. تا راحتتر ما را از هویت اصیل خودمان، از یکتاپرستی جدا کنند. تا نوکران شیطان در زمین زیاد شوند. 

جلز و ولز می کنند تا نام اهلبیت را بر کودکان خود نگذارید.. تا هویت آنها را بگیرند.. 

هویت ایرانی  اسلامی ما را بگیرند و بجای آن یک هویت ساختگی به اسم هویت باستانی و هخامنشی بگذارند.

 مشکل آنها با ایران هم هست. آنها ضدایران هستند. چرا که هویت ایرانی با اسلام در آمیخته، شکوفا شده و رشد کرده. و وقتی اسلام را از ایران بگیرید، دیگر اثری از ایران بالغ و پیشرفته و معنوی نخواهد بود. ایرانی که فقط در پادشاهی و شاه دوستی (نه مردم ایران، که چند شاه هخامنشی) خلاصه خواهد شد.


 ما اما نام اهلبیت را بر فرزندان خود میگذاریم و خواهیم گذاشت. چرا که معتقدیم، انسانها به نام هایشان شبیه می شوند.

 ما دوست داریم فرزندانمان شبیه محمد(ص) امین شوند،  ما دوست داریم فرزندانمان شبیه امام رضا، باشند. مهربان و باگذشت.

 شبیه جوادالائمه باشند، بخشنده و سخی.

 دوست داریم کودکانمان شبیه مهدی باشند. هدایت یافته.  شبیه باقر(ع) باشند، شکافنده علوم.

 شبیه صادق باشند، راستگو.

 شبیه کاظم باشند، فروبرنده خشم و غضب.

 شبیه عباس باشند، عبوس نسبت به دشمنان. شجاع همچون شیر غرّان.

 ابوالفضل باشند، صاحب فضل و بزرگی.

 مجتبی باشند، برگزیده. 

 شبیه حسین باشند.. حسین.. 

تاهرگز زیر بار ظلم نروند و آزاده باشند

 ما دوست داریم دخترانمان، فاطمه وار زندگی کنند

 دوست داریم دختران سرزمین مان تکثیر زینب باشند. زینت پدرها و زینت دین. 

  دوست داریم زنان مان خدیجه باشند. یار و غمخوار همسر 

 آری ما با این نامها، فقط کودکانمان را صدا نمی زنیم.  با این نامها به آنها می آموزیم که باید شبیه چه کسی باشند.. پا جای پای کدام اسوه انسانیت و شرافت بگذارند.. 

 ما نخواهیم گذاشت نام شرافتمندترین انسان های زمین، که همگی در راه توحید، در راه انسانیت و آزادگی جان داده اند، در سرزمین مان گم شود. و به زعم شوم آنها خاک بخورد. 

 ما با اسلام و هر اسمی که یادآور آن است، زندگی می کنیم و خواهیم کرد. اینجا ایران است. قلب اسلام.


پاسخ به شبهه 48 کوروش و فاحشه

| پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ق.ظ | ۰ نظر


 متن شایعه




"کوروش کبیر و فاحشه:


کوروش بزرگ به دهی سفر کرد، زنی که مجذوب سخنان او شده بود از کوروش خواست تا مهمان وی باشد. 

کوروش پذیرفت و مهیای رفتن به خانه ی زن شد. 

کد خدای دهکده هراسان خود را به کوروش رساند وگفت : 

<این زن هرزه است به خانه او نروید >!!!! 

کوروش به کدخدا گفت : 

یکی از دستانت را به من بده،،،، 

کدخدا که تعجب کرد ویکی از دستانش را در دستان کوروش بگذاشت، آنگاه کوروش گفت : 

<حالا کف بزن >کدخدا که بیشتر تعجب کرد و گفت : 

<هیچ کس نمی تواند با یک دست کف بزند > 

کوروش لبخندی زد و پاسخ داد : 

هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد!!!! 

مگر اینکه مردان دهکده نیز هرزه باشند. 

برو و به جای نگرانی برای من، 

نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش!!!!!!! 

و چنین شد افتخار ایران زمین 

انسانیت را از کوروش بیاموزیم نه از عرب".......



 پاسخ شایعه



1 از کوروش بجز منشور منتسب به وی و کتیبه معرفی خود در پاسارگاد ، مکتوبی به جای نمانده است . 


http://www.bartarinha.ir/fa/news/137357 


2 چگونه این داستان با این  جزییات به وی منتسب شده و در کدام منبع می توان آن را یافت ؟! 


3 طبق روال همیشگی که عده ای  سخنان یا داستانهای مشاهیر جهان را به نام کوروش جعل می کنند ، این متن نیز به او تعلق ندارد و در حقیقت داستانی منتسب به "بودا" می باشد ! 


http://www.beytoote.com/fun/fiction-little/beautiful-story-buddha.html


4 جعل سخنان سایر بزرگان و انتساب آنها به کوروش، نه تنها موجب محبوبیت وی نخواهد شد، بلکه موجب تخریب این شخصیت میگردد.


5 پیش از انتشار این قبیل موارد ، بررسی اجمالی متن و تحقیقی مختصر کمک می کند ما از چرخه انتشار شایعات خارج شویم و به دیگران نیز اطلاع رسانی نماییم . 



رضاشاه با ایران چه کرد؟

| سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۱۱ ب.ظ | ۱ نظر


  قابل توجه سلطنت طلب ها که با پولهای بادآورده مردم ایران، قصد دارند دوره پهلوی را به حساب خودشون تطهیر کنند 



  رضاشاه با ایران چه کرد؟



  روزی که بود:


  جنایت و قتل: 


 قتل 200 نویسنده، شاعر، ادیب، منتقد و حتی وزرا و معاونان خود 

از جمله: میرزاده عشقی شاعر و روزنامه نگار مشروطه خواه – فرخی یزدی شاعر آزادی خواه- واعظ قزوینی – کمال الملک نقاش تبعیدی- تیمورتاش وزیر دربار و مرد شماره 2 ایران- سردار اسعد وزیر پست و تلگراف و وزیر جنگ - نصرت الدوله فیروز وزیر عدلیه- علی اکبر داور وزیر دادگستری (در قالب خودکشی) 



  قتل های دسته جمعی: 


 قتل عام و مجروح شدن بیش از 1500 تن از مردم عادی مشهد در مسجد گوهرشاد به جرم اعتراض به بخشنامه‌ی اجباری شدن کلاه‌فرنگی برای ایرانیان 


  کشتار دسته‌جمعی عشایر و قتل و ترور سران ایلیاتی به‌ویژه بختیاری‌ها و قشقایی‌ها - قتل 25 تن از دلیرترین سران قشقایی و بویراحمدی و ممسنی که در طول تاریخ در برابر بیگانگان ایستاده بودند.


 قتل بیش از 24 هزار تن به انحای گوناگون به دست مأموران امنیتی شهربانی رضاخان

(http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=7617)



  فروش خاک ایران به بیگانگان


  واگذار کردن بخش هایی از حاصلخیزترین و بهترین نقاط خاک ایران به عراق و ترکیه و افغانستان در پیمان سعدآباد:

  تقسیم آب هیرمند با مدیریت انگلیسی‌ها بین تهران و کابل در 1317و جدا شدن «دشت ناامید» به‌ مساحت سه هزار کیلومتر از ایران و خارج شدن سرچشمه‌ی هیرمند از دسترس ایران و تبدیل سیستان و بلوچستان آباد به ریگزار 


 واگذاری ارتفاعات استراتژیک آرارات به ترک‌ها

 واگذاری کل اروند رود به عراق

 واگذاری دهکده زیبای فیروزه در شمال شرقی ایران به روسها (الان یه منطقه توریستی جزء ترکمنستانه) 

 حمله و دست درازی ترک‌ها در جند نوبت به خاک ایران و تصرف مناطق «بولاغ‌باشی»، «جوزر»، «قوری‌گل»، روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو»

(http://velayati.ir/fa/news/789/%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%86%DA%AF%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D9%88%D9%84-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%A7%DA%A9-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%AF%D8%A7-%D8%B4%D8%AF)



 روزی که رفت: 


 یک روز نتوانست در برابر دشمن مقاومت کند و دستور تخلیه پادگانها را داد. 


  کل ایران در اشغال متفقین بود.


ده نکته بسیار مهم و پر سود از کتاب دو قرن سکوت عبدالحسین زرین کوب


از جملۀ کتاب هایی که اسلام ستیزان به عنوان نقل مجالس در میان خود می گردانند و به آن افتخار می کنند، کتاب دو قرن سکوت جناب عبدالحسین زرینکوب می باشد. البته زرینکوب و کتابش برای ما در مقام حجیت نیست، اما از آنجایی که اسلام ستیزان آن را قبول داشته و چه بسا برای شبهه پراکنی از آن استفاده می کنند. در نتیجه تصمیم گرفتیم که 10 اعتراف مهم از این کتاب را استخراج کنیم🔍


1⃣پشت کردن مردم به حکومت و آیین 

زرتشت!

«در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند، اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود، کس به دفاع از آن علاقه و رغبتی نداشتند.» [1]


2⃣سقوطی که راه گریزی نداشت!

«باری آیین زرتشت، در پایان دورۀ ساسانی، بر اثر بدعت های دینی و درنتیجه فساد و انحطاط موبدان ضعیف گشته بود. نفوذ آیین عیسی و بودا نیز از دو جانب شرق و غرب، آن را در میان گرفته بود و هر روز ضعیف ترش میکرد! شاید اگر اسلام از راه جزیرة العرب نمی رسید، آیین زرتشت در برابر نفوذ این دو دین خود را یکسره باخته بود.» [2]


3⃣کمی از انوشیروان عادل بشنویم.

«با کشتار شگفت انگیز و بی شفقتی که خسرو انوشیروان از پیروان مزدک کرد، موبدان گمان بردند که آیین پسر بامداد یکسره از جهان بر افتاد، اما این گمان درست در نیامد و آیین مزدک حتی پس از سقوط ساسانیان باقی ماند.» [3]


4⃣سربازان وفادار یزدگرد!!

«در حقیقت وقتی سعد به مدائن در آمد، مدافعان، آن را فرو گذاشته و رفته بودند. ایوان را لشکریان یزدگرد خود در هنگام گریز غارت کرده بودند، اما فاتحان آنها را دنبال کردند و مال های غارتی را از آنها باز ستاندند.» [4]


5⃣بار سنگین مخارج بر دوش کشاورزان و پیشه وران!

«بدینگونه سپاهیان یاغی و روحانیون فاسد را پروای مملکت داری نبود و جز سودجویی و کامرانی خویش اندیشه ای دیگر نداشتند. پیشه وران و کشاورزان نیز، که بار سنگین مخارج آنان را بر دوش داشتند در حفظ این اوضاع سودی گمان نمی بردند، بنابراین مملکت بر لب بحر فنا رسیده بود...» [5]


6⃣نقشۀ دستگیری پیامبر!!

«گفته اند که پرویز از خشم و نخوت، نامۀ پیامبر را پاره کرد و بباذان فرماندار یمن نوشت که این عرب گستاخ را بند برنهد و نزد او فرستد. خشم پرویز از این بود که این مرد تازی، با اینکه از بندگان اوست چگونه جسارت کرده است و باو پیغام و نامه ای چنین نوشته است.» [6]



7⃣پیامی تازه با محوری زیبا!

«پیام تازه ای که محمد خود را حامل آن می دانست، همۀ جهان را به برابری و نیکی و برادری می خواند، و از شرک و نفاق و جور و بیداد نهی می کرد. نه همان اعراب که زندگی شان یکسره در جور و تطاول و شرک و فساد می گذشت، بلکه ایران و روم نیز که رسم و آیین دیرینشان دستخوش اختلاف و تعصب روحانیون گشته بود، در آن روزگاران به چنین پیام دل نشینی نیاز داشتند و آن را مژدۀ رهایی و نجات تلقی میکردند.» [7]


8⃣حکمت عدالت فنمت رسیخ البال!

«در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش تا درجۀ خدایان می پرستیدند و با آنها از بیم و آزرم رویاروی نمی شدند و اگر نیز به درگاه می رفتند ینام در روی می کشیدند، چنانکه در آتشگاه ها رسم بود، عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفۀ پیامبر خویش، که امیر آنان بود، در نهایت سادگی سلوک می کردند. خلیفه با آنان در مسجد می نشست و رأی میزد...» [8]


9⃣اسلام پذیری ایرانیان!

«بسیاری از ایرانیان، از همان آغاز کار دین مسلمانی را با شور و اشتیاق پذیرفتند. دین تازه ای که عربان آورده بودند، از آیین نیاکان خویش برتر می یافتند و ثنویت مبهم و تاریک زرتشتی را برابر توحید محض و بی شایبۀ اسلام شرک و کفر می شناختند.» [9]


🔟مسلمانان فاتح چگونه بودند؟

«این اعراب که جای خسروان و مرزبانان پرشکوه و جلال ساسانی را می گرفتند، مردم ساده و بی پیرایه ای بودند که جز جبروت خدا را نمی دیدند. خلیفۀ آنها که در مدینه می زیست از آن همه تجمل و تفنن که شاهان جهان را هست، هیچ نداشت و مثل همۀ مردم بود. آنها نیز که از جانب او در شهر ها و ولایت های تسخیر شده به حکومت می نشستند و جای مرزبانان و کنارنگان پادشاهان ساسانی بودند، زندگی سادۀ فقر آلود زاهدانه یا سپاهیانه داشتند.» [10]


نویسنده: «رد شبهات ملحدین»

۹۵/۴/۳۰

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

پی نوشت ها:

[1] دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین‌کوب خوانساری، ص 64

[2] همان، ص 253

[3] همان، ص 248

[4] همان، ص 51

[5] همان، ص 38

[6] همان، ص 42

[7] همان، ص 41

[8] همان، ص 66-65

[9] همان، ص 243

[10] همان، ص 65


محمد امین محمد زاده


چند سوال مهم از کوروش پرستان درباره ذوالقرنین

| سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۲۲ ب.ظ | ۲ نظر

 

چند سوال مهم از کوروش پرستان درباره ذوالقرنین 


 کوروش پرستان معتقدند ذوالقرنین مورد ادعای قرآن همان کوروش و برای اثبات ادعای خود به منابع دینی استناد می کنند . با توجه به مندرجات عهد عتیق و قرآن ، ذوالقرنین فردی صالح ، دیندار ، مومن و یکتاپرست است و هدفش ترویج فرهنگ یکتاپرستی و دعوت به آزادگی است .


 با توجه به مواردی که اشاره شد هیچ شک و شبهه ای در مورد اعتقاد ذوالقرنین  وجود ندارد .


 برفرض اینکه  کوروش همان ذوالقرنین باشد کوروش پرستان به این سوالات پاسخ دهند :


1. چرا کوروش پرستان به ادیان الهی احترام نمی گذارند و دائما سر ستیز با آنها دارند ، مگر قرآن ذوالقرنین را معرفی نکرده است؟


2. چرا کوروش پرستان از ذوالقرنین که فردی مومن و یکتاپرست و درستکار بود تبعیت نمی کنند و از او الگو برداری نمی کنند؟ 


3. بر فرض اینکه کوروش همان ذوالقرنین باشد! ، چرا طرفداران کوروش به جای تشویق به دینداری و یکتاپرستی ، با آن مخالفت می کنند و دائما دم از خرد و انسان محوری می زنند؟


4. دلیل گرایش کوروش پرستان به سمت  خداناباوران و آتئیسم چیست؟  مگر ذوالقرنین به خداوند متعال دعوت نمی کرد؟ این تضادها در رفتار کوروش پرستان چه دلیلی دارد ؟


5. طبق آیات قرآن ذوالقرنین به قیامت و معاد اعتقاد داشته است و وعده روز جزا و بهشت و جهنم می دهد ، اگر نگوییم او مسلمان بوده ، حداقل مانند تمام ادیان به آخرت و حیات بعد از مرگ ایمان داشته است ، آیا کوروش پرستان به زندگی و حیات بعد از مرگ اعتقاد دارند ؟ 


6. کوروش پرستان برای اینکه به ادعای خود جامه عمل بپوشانند به تفسیر المیزان استناد می کنند ، اگر تفسیر المیزان را که بر گرفته از قرآن است قبول دارید ! چرا از سایر مطالب آن حرفی به میان نمی آورید؟ اگر واقعا المیزان را قبول دارید چرا آن را وسیله هدایت خود قرار نمی دهید؟ 


7. در تمام آیات سوره #کهف نشانه های هدایت و بندگی در برابر خداوند موج می زند ،  چرا کوروش پرستان برای اثبات حقانیت خود گزینشی عمل میکنند ؟ اگر دنبال هدایت و صراط مستقیم هستند ! چرا از #قرآن به آن عظمت، فقط در میان نکات مبهم ، که احتمال می دهند به نفعشان است دنبال سر نخ می گردند؟


8. پاسخ این سوالات بسیار ساده است ، به شرطی که پاسخ دهنده با انصاف باشد ، و در آن تامل کند ، اگر واقعا کوروش پرستان هدفشان انسانیت و ترویج یکتاپرستی است نباید رفتارهایشان با قرآن و ذوالقرنین تناقض داشته باشد .


9. با توجه به برداشت های متفاوت از جانب باستانگرایان و آتئیست ها میتوان این نتیجه را برداشت کرد ، که خود آنها هم می دانند کوروش یکتاپرست نبوده و نیست،  فقط می خواهند از قرآن کریم و تفسیر بزرگان به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خودشان استفاده کنند ، وگرنه اینقدر گزینشی و شبهه گرایانه به موضوع نمی پرداختند ، اگر خلاف این است برای ما اثبات کنند و دلیل دشمنی با اسلام و دین را روشن سازند.



 رحمت خداوند بر آن کسی که خوب بیندیشد و خوب بفهمد و خوب رفتار کند.


چرا ابوجهل ابوجهل شد

| شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ق.ظ | ۰ نظر

ابوجهل، ابوجهل بود

نه بخاطر اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت

ابوجهل اتفاقا" شخصی بسیار زیرک و باهوش بود

زیرکى، دانایى و هوشیارى او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب جاهلى که عضویت در دارالندوه، براى غیر بنى‌قصى را مشروط به چهل‌سالگى کرده بود، در نوجوانى که هنوز موى بر صورتش نروییده بود، یا نزدیک سى سالگى،عضو آن شورا شود و در تصمیم‌گیرى‌هاى سران، طرف مشورت قرار گیرد

اعراب به او می گفتند: ابوالحکم


ابوجهل، ابوجهل بود

نه بخاطر اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت

ابوجهل ابوجهل بود

بخاطر اینکه تعصب داشت

برتر می دانست

خودش را

قبیله اش را 

نژادش را

زبانش را

...

و نمی توانست ببیند که شخصی دیگر

 از قبیله ای دیگر

فرستاده خدا باشد

ابوجهل ابوجهل بود

بخاطر اینکه تعصب داشت


پس:


اگر کسی بگوید که من لرم پس برترم او هم ابوجهل است

اگر کسی بگوید که من کردم پس برترم او هم ابوجهل است

اگرکسی بگوید که من فارسم پس برترم او هم ابو جهل است

اگر کسی بگوید که من ترکم پس برترم او هم ابوجهل است


مواظب باشیم که قوم و نژاد و زبان مادری 

ریشه ای برای جهالتهای ما نشود