پاسخ به شبهه 43 داستان نهار خوردن حلاج با جزامیان در ماه رمضان
شبهه در قالب دل نوشته:
این متن فوق العاده زیباست :
منصور حلاج را درظهر ماه صیام از کوی جذامیان گذرافتاد.
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.
حلاج برسفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.
جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند.
حلاج گفت، آنها روزه اند و برخاست.
غروب هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما.
شاگردان گفتند: ما دیدیم که تو روزه شکستی.
حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم.
روزه شکستیم، اما دل نشکستیم..
"آن شب که دلی بود، به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله، به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم، ولی دل نشکستیم"
جواب:
متن ترکیبی است از حق و باطل.
قسمت حق آن پرهیز از دل شکستنه،
و قسمت باطلش ؛ دل نشکستن به هر قیمتیست.
لازم به ذکره که؛
اولا؛جزام بیماری ای نیست که به خاطرش نشود روزه گرفت ،
دوما:بر فرض جواز روزه نگرفتن برای چند تا جزامی خیلی بد احوال ، عقل جزامیها که معیوب نشده،لذا در ماه رمضان،باید در خلوت غذا می خوردن نه در کنار خیابان،
سوما:منصور حلاج حق نداشته به خاطر اتیان توهمی حق جزامیها،حق خداوند متعال را نادیده بگیره،
چهارما این داستان مذکور بدون سند و منبعه و شأن حلاج هم اجل از انجام این گونه اشتباهات بوده است.