بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

۱۲ مطلب با موضوع «اقتصادی» ثبت شده است

بابک زنجانی را اعدام نکنید.

| دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۳ ق.ظ | ۰ نظر

:

.

 بابک زنجانی را اعدام نکنید !!


 اگر، اگر مقدور است ...!!


 هنوز زجر اعدام امیر منصور آریا بر دل اقتصاد کشور است...!!


 این مغزهای اقتصادی که در ساختار فاسد و ارتباطات مسئولین و کارگزاران و مافیای قدرت و ثروتی که به عالیجناب وصلند مسموم شده اند را بعنوان کارآفرین نگهدارید و کمک کنید تا اقتصاد کشور از این شرایط بغرنج نجات یابد...!!


 بابک زنجانی را اعدام نکنید و نگران نباشید، که دست بسیاری از ارکان دولت مدعی تدبیر را برملا کند، چرا که او اینکار را نمی کند و گر بکند هم این ملت (یعنی) اینقدر افیون خورده و حزب الله آنقدر قورباغه پز شده که حال اعتراض کردن هم ندارد.


 که اگر اینگونه بود، به عالیجنابی که فرزند فاسد و دزد و فتنه گر و منافق و جاسوس و ... در هتل اوین است، باز رأی نمی دادیم و اورا به مجلس خبرگان نمی فرستادیم .


 بگذارید در محیط امن مثل حصر معمول برای اقتصاد ایران و جوانان خلاق کلاس برگزار کند و تجاری سازی دانشگاه و فتح بازار جهانی را بیاموزاند.


 بگوید از راننده رئیس کل بانک مرکزی دولت بازندگی عالیجناب تا برنده شدن جایزه صادراتی و حضور در مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت خانواده چه کرد ...؟؟


 بابک زنجانی را اعدام نکنید !!


 آمرانش را هم اعدام نکنید !!


 بگذارید آنان که به قیمت جوانی و عمر ما تجربه کردند و متبحر شده اند، زکات دانایی و توانایی اشان را بپردازند و به مرگ طبیعی بمیرند...


 بابک زنجانی را اعدام نکنید !!


 او را مشاور وزرای اقتصاد، مسکن و صنعت و بانک مرکزی و نفت و وزارت خارجه و ... کنید !!


 تا از او بیاموزند و سوراخهای اقتصاد ایران را بگیرند و مبتکرین را ارج بنهند و کارآفرین را بپرستند !!


قوانین مزاحم و دور زده شده را رفع کنند و زندگی و کسب و کار را بهبود بخشند ...


او شهید اقتصادی می شود !!


 شهید مسیر ناهمواری که روی مین فرستادنش، راه باز کند و از قبل این فرصت چاپیدن و چاپیدنش ...


 او مظلوم عاقلی بود که میخواست صرافتش را بکار بیاندازد، اما صداقتش را لکه دار کردند و به ننگ کشاندند ...!!


 همیشه اصحاب قدرت خائن هستند و در کنج به نظاره می نشینند ...


 بابک زنجانی را اعدام نکنید !!


 با اعدام بابک زنجانی چیزی حل نمی شود، بلکه اسرار نهان قدرت مافیایی اقتصاد کشور و پول های باد آورده، با جسد او در گورستان دفن میشود ...!!


 مطمئن باشید که مردم ما مرگ بابک زنجانی را نمی خواهند، بلکه مرگ کسانی را میخواهند که از کنار بابک ها مملکت را سی سال است که می چاپند و کسی را یارای برخورد با آنها نیست !!


 بابک زنجانی را اعدام نکنید !!


امیررضا آل حبی

منبع: مهرورزان ۲

 دولت خود تحریمی را کلید زد!


 بانک‌های ملت و سپه در راستای اجرای FATF، نهادهای انقلابی را تحریم کردند


 برخی  بانک‌های کشور در مسیر اجرای توافق با FATF خود تحریمی را آغاز کرده‌اند و در این مسیر تحریم افراد حقیقی یا حقوقی که ظالمانه مورد تحریم غرب قرار گرفته بودند در اقدامی عجیب و قابل تامل از جانب بانک‌های داخلی نیز آغاز شده است...


 در حال حاضر، حدود 200 شخص، موسسه و شرکت ایرانی در لیست تحریم‌ها قرار دارند و مسئولان ما طبق همین سند محرمانه، متعهد به اعمال تحریم‌ها علیه آنها در داخل کشور شده‌اند! برخی از مهمترین این موسسات عبارتند از: صدا و سیما، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص)، وزارت اطلاعات، سازمان صنایع دفاعی، دانشگاه مالک‌اشتر، گروه صنایع صنام، صنایع شهید صیاد شیرازی، صنایع شهید باقری، باتری‌سازی نیرو، صنایع پارچین و هواپیمایی مرکز تحقیقات و فناوری دفاعی و... این فهرست - که در‌برگیرنده جمعی از بهترین متخصصین و مدیران کشور نیز هست- به لطف این توافق محرمانه، مشمول تحریم‌های داخلی شده و خواهند شد!...


 بانک‌های داخلی بر اساس قرارداد FATF که هنوز جزییات آن برای ملت آشکار نشده و تعهدات ما در آن برای مردم روشن نیست خود تحریمی را بر اساس اراده و خواست غرب و خاصه آمریکا آغاز کرده‌اند.


 برای نمونه واحد مستقل ارزی خطاب به مدیریت شعبه  بانک سپه در نامه‌ای به تاریخ 10 مرداد 95  و در جواب درخواست یک شرکت برای ضمانت نامه‌های ارزی آورده است: «...در شرایط فعلی و با عنایت به مفاد نامه بازگشتی مبنی بر نامبرده شدن متقاضی ضمانت‌نامه‌ها در لیست اشخاص تحریمی، اجابت درخواست متقاضی امکان‌پذیر نیست.»


 مشابه همین مورد در بانک ملت نیز اتفاق افتاده است و این نشان‌دهنده آن است که تمام بانک‌ها تحت اراده بانک مرکزی به این قافله پیوسته‌اند. در نامه بانک ملت که در پاسخ به درخواست قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) برای نقل و انتقالات ارزی؛ آمده است: «کارسازی کلیه خدمات ارزی (بین‌المللی) برای آن دسته از مشتریان که نامشان در لیست تحریم اتحادیه اروپا و یا لیست تحریم مشترک اتحادیه اروپا و سازمان ملل می‌باشد امکان‌پذیر نیست.» اینها نخستین تبعات پذیرش قرارداد FATF هستند که نمود یافته‌اند و متاسفانه در آینده تبعات وخیم این ماجرا بیش از پیش خود را نشان خواهد داد.



راز پیشرفت آلمانها‼️


 ازمانی که انگلیس انقلاب صنعتی کرد، آلمان از این انقلاب عقب مانده بود. آلمان مرزهایش را بست و گفت تولید ملی و ملی‌گرایی اقتصادی شدید مطرح شد. یک پیامبر اقتصادی به اسم « فردریک لیست » پیدا کردند و تولید داخلی و حمایت از تولید ملی را شعار خود قرار دادند. با وجود اینکه جنگ‌ها آلمان را تخریب کرده بود.


اکنون 150 سال است که آلمان قله‌ صنعتی‌شدن و تولید صنعتی اروپاست و در شرایطی که بسیاری از کشورهای اروپایی دائماً ضرر می‌دهند، آلمان یک تنه پول همه را می‌دهد؛ به یونان، اسپانیا و پرتغال کمک می‌کند. 



تبعات و مضرات اقتصادی تفاهم با ‌FATF

| شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۹ ب.ظ | ۰ نظر



مهدیار اسماعیلی درباره تبعات تفاهم با ‌FATF اظهار کرد: 


تفاهم با ‌FATF مثل این است که عابربانک خود را به دشمن بدهید تا برای آن رمز انتخاب کند. شما برای سلول‌های بنیادی چقدر هزینه کردید؟ در فناوری نانو از کدام نهاد حمایت کردید و چگونه برنامه‌ریزی کردید که چنین دستاوردی برایتان داشت؟ در رویان چه  کار کردید که پیشرفت کردید؟ او در لوای نظارت بر پولشویی از اینها مطلع می‌شود.

وی درباره ‌FATF گفت: در دنیا یک کارگروه بین‌المللی وجود دارد که وقتی احساس می‌کند در کشوری پولشویی انجام شده ورود کرده و اصطلاحا مچ آنها را می‌گیرد و تمرکز آن بر روی رفتارهای تروریستی است. در واقع بر دولت‌ها نظارت می‌کند که درآمدشان را به کارهای تروریستی اختصاص ندهند. آنها این نظارت را باید علیه عربستان، ترکیه و بحرین و قبل‌تر از اینها آمریکا انجام بدهند که در حوزه پولشویی و حمایت از تروریسم جهانی دامنشان از همه ناپاک‌تر است.

این اقتصاددان درباره مضرات اقتصادی تفاهم با ‌FATF تصریح کرد: وقتی کالبد عریان جریان گردش اقتصادی کشور را در اختیار کسانی قرار می‌دهید که سه دهه شما را تحریم کردند دقیقا مشخص می‌شود که کدام شرکت‌ها و سازمان‌های مالی بیشترین نقش را در توسعه اقتصاد کشور دارند. مثلا فلان شرکت خودروساز چندهزار حساب دارد و چند هزار حساب شرکت‌های قطعه‌سازی که کنارش هستند دارند با او کار می‌کنند. مثلا در مورد شرکت ایران خودرو می‌فهمند اگر فلان حساب مادر را در شرکت ساپکو تحریم کنند کل ایران خودرو فلج می‌شود.

اسماعیلی ادامه داد: مشخص است کسی که به خود جرأت داده تمامی حسابهای ایران را بلوکه کند تا نتوانیم کار کنیم اگر این بار خواسته باشد تحریم کند، بسیار آسانتر فقط همان شرکتهای حیاتی را تحریم می‌کند و با بستن دو سه حساب مادر یکباره بر معیشت یک میلیون نفر در کشور قفل می‌اندازد. حالا این ساپکو فقط یک مثال است.  شرکت‌هایی به این شکل زیاد داریم؛ شرکت ملی نفت، مپنا و... مثلا وزارت راه برای توسعه حمل و نقل چه راهی را طی کرده است؟! مترو را چگونه ساختند؟ از کدام کشورها تاسیسات خریدند؟ اگر این حسابها عریان باشد، این بار اگر خواسته باشند تحریم کنند، اتفاقی که طی سه سال افتاد تا دایره تحریمهای ایران تکمیل شود در طی مدتی کوتاهتر از یک سال با بستن چهار پنج شریان اصلی اقتصاد رخ خواهد داد.

وی افزود: این اتفاق همه مردم را تحت تأثیر قرار خواهد داد؛ نانوا مشتری نخواهد داشت؛ کشاورز کودش تحریم می‌شود. راننده تاکسی کارش گره می‌خورد چون ساپکو با مشکل روبه‌رو شده است. همه مشاغل قفل می‌شود. اگر از عمق این فاجعه باخبر بودیم چهاربرابر جنجالی  که در مورد فیش حقوقی رخ داد در این مورد رخ می‌داد. این به شدت اقتصاد مقاومتی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و اصلا پنبه آن را می‌زند.

این اقتصاددان در مورد اینکه «‌FATF» از اساس با اقتصاد مقاومتی ناسازگار است توضیح داد: اقتصاد مقاومتی یعنی ما به دشمن خود اطمینان نداریم. ما در جدال اقتصادی با دشمن عملا در حالت جنگ قرار داریم. همچنان که جنگ نیاز به اتاق جنگ و قرارگاه فرماندهی دارد، ما در اقتصاد هم نیاز به چنین اتاق جنگی داریم که در آنجا اطلاعات عملیات بیاید تحلیل شود و متناسب با شرایط موجود بهترین برنامه تدوین شود. آیا شما اتاق اطلاعات عملیات خود را در اختیار دشمن قرار می‌دهید تا از اطلاعات آن باخبر شود؟ شما اگر این اطلاعات را در اختیارش قرار دهید از برنامه‌های آینده‌تان و میزان هزینه‌‌ای که برای آن در نظر گرفته‌اید باخبر می‌شود. مقام معظم رهبری فرمودند که ما در جنگ اقتصادی هستیم. همان طور که جهاد نظامی اتاق عملیات می‌خواهد جنگ اقتصادی نیز اتاق عملیات می‌خواهد. اتاق عملیات ما در جنگ اقتصادی ستاد ویژه اقتصاد مقاومتی است. مهم‌ترین کار این ستاد این است که اجازه ندهد برنامه‌های ما به بیرون درز کند.



واقعا دست مریزاد به این شاعر 


ای جهان؛تحسین گوىِ مَشیِ چون درویش تان !

کشوری با مردمش را میخرد یک فیش تان 


می توان وامی برای ساختِ برجی گرفت

با ضمانتنامه ی یک تارِ موی ریش تان 


مُهر داغِ دین به پیشانی زدید از خوفِ دوست

ای که شیطان دکترایش را گرفته پیش تان 


نور می بارد از آن سیمای جذابِ شما

صدهزاران مثل من قربانِ یک ته ریش تان 


در "قسَم به حضرت عباس" تان، شک نارواست

گرچه بیرون آمده : دُمِ خروسِ فیش تان


درد وجدان چیست!؟ ول کُن !باز سر بالا بگیر !

زور بازویِ خود است و رنجِ کم یا بیش  تان ! 


یک کمی ما از کسورات شما دلخور شدیم !!

عذر می خواهیم اگر گاهی قلم زد نیش تان ! 


بَره اند این ملت و اصلاً نمی فهمند کیست

دوست یادشمن در این اوضاع گرگ و میش تان !


با نوایِ کاروان، بستید بار و راهیِ

جبهه های حق علیه باطلِ در"کیش" تان


صد درِ جنت در آن سو !!روی خود وا کرده اید !

ای شمایان : یَعمُرونَ حالِ قوم و خویش تان !!

 

می توان بَستش!؟ نه، هرگز !وا شده زخمی عمیق 

بردرخت باورِ مردم ،به ضرب تیشِه تان !


در رِسیورهایتان کانالِ دین : نو سیگنال no signal

گوئیا یک ذره چرخانده ست شیطان! دیش تان 


 علی محمد محمدی


قابل توجه آقایون پوست کلفت که حقوق چند ده میلیونی میگیرند واما 


یاد شهید بابایی بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت : مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده !!


یاد شهید رجبی بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.


یاد شهید بابایی بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد  که : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !!


یاد شهید حسین خرازی بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه !!


یاد شهید مهدی باکری بخیر که انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !!


آره یاد خیلی شهدا به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و تلافی کمک کنیم و بفهمیم دیگران رو اگر کاری میکنیم فقط واسه رضای خدا باشه و هر چیزی رو به دید خودمون تفسیر نکنیم !!


برای رد شدن از سیم خاردار باید یه نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن(!!) داوطلب زیاد بود.

قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان زیبارو !! همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید بنامش افتاده دیگه ...

همه تودلشون گفتند : عجب پیرمرد سنگدلی !! دوباره قرعه انداختند، باز هم افتاد بنام همون جوون ...

جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار

تو دل همه  غوغائی شد ...!!

بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان ... همه رفتند الا همون پیرمرد ... گفتند چرا نمیای ؟؟

گفت : نه شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش

آخه مادرش منتظره ... درود بر شهامت و غیرت آنان !!


نمیدونم الان برای رد شدن و رسیدن به عرش دنیا پاتون رو روی خون کدام شهید گذاشتید ؟؟!! 


 ای حاکمان!!!مواظب باشید ... خون شهدا لیزه !! زمینتون می زنه !!از ما گفتن .......



تقدیم به همه غارتگران بیت المال

| چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

‌ ‌ .

 تقدیم به همه غارتگران بیت المال و صاحبان فیش های چندصدمیلیونی 


(هرچند که انباشت مال حرام در شکم های برآمده، مجالی برای تأمل و تحول باقی نمی گذارد.)


 آن چه خواهید خواند ماجرایی است کاملاً واقعی که توسط یک شاهد عینی روایت و ثبت شده و هنوز راوی آن (ابوالفضل کاظمی) زنده است:


 اگرچه از ماجرای امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شمع بیت المال 1400 سال می گذرد، اما از زمان وقوع این ماجرا یعنی سال 1362 تنها حدود یک ربع قرن گذشته است و هنوز راوی آن( سردار ابوالفضل کاظمی) زنده است.


 اما اسفا که دل های بسیاری به اندازه یک هزاره از آن سال ها دور گشته.

 

 یک هفته بعد از شروع عملیات والفجر 4 ، شنیدم تیپ عمار قصد دارد دوباره روی قله عملیات کند. 


 خودم را آماده کردم که بزنم تو ستون عمار و همراهشان بشوم. فرمانده عمار مهدی خندان بود. 


آن شب ، هوا مهتابی و سرد بود؛ سرمایی که تا مغز استخوان نفوذ می کرد. من زدم تو ستون عمار. 


گردان. مالک و حبیب، در دو جناح ما در حرکت بودند. مقصد حرکت ، ارتفاع 1866 بود . نزدیک قله، مهدی خندان چند تخریبچی از بین بچه ها سوا کرد و اون ها رفتند تا راه کاری مناسب پیدا کنند.


 یک ساعت مانده به اذان صبح، مهدی آمد و گفت : « یک راه کار پیدا کرده ام، اما عراق بدجوری مانع گذاشته؛ هم سیم خاردار و هم میدان مین. یک نفر باید بره و بی صدا معبر بزنه تا بقیه رد بشن.»


 طبق نقشه مهدی، در صورت گذشتن از معبر، ما «کانی مانگا» را دور می زدیم و بر آن سوار می شدیم. چون عراق بیشتر روی یال هایی که هفته گذشته روی آن ها عملیات کرده بودیم حساسیت داشت، احتمال موفقیت ما و دور خوردن عراقی ها زیاد بود.


 مهدی گفت: « اگر تخریب چی ها را بفرستیم، کار به صبح می کشه و عراق زمین گیرمون می کنه. »


 یکی از بچه ها گفت: « آقا مهدی! من می خوابم روی مین، شما رد بشید»


 مهدی گفت: «اسمت چیه؟»


 پسره گفت: «کامبیز روانبخش»


 دیگر پسره منتظر جواب مهدی نماند و پیراهنش را کند .


 مهدی گفت: « چرا پیراهنت رو در میاری؟ »

- این ماله  بیت الماله ، نباید خراب بشه.


 این حرف گردان رو به هم ریخت. بچه ها همه می خواستن بزنن به میدون مین.


 این پسربچه خوابید روی مین، یکی هم بغل دستش خوابید. اول ، مهدی پاورچین و آهسته رد شد، بعد یکی یکی بچه ها رد شدن. کمتر از یک گروهان رد شده بود، یکی از بچه ها سنگین بود. وزن او و این ها که خوابیده بودند، از حد نصاب بیشتر شد و یک دفعه مین عمل کرد. هر سه در جا شهید شدند ...

 



دامپینگ

| سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۲۶ ب.ظ | ۰ نظر


دامپینگ چیست؟!


یک فروشگاه زنجیره ای را تجسم کنید. بسیار بزرگ. بسیار شیک. وارد محله ای می شود. محله ای با مردمانی از طبقه متوسط. نبش اصلی ترین چهار راه محله، زمینی به وسعت 10 هزار مترمربع را می خرد. آن را در هفت طبقه می سازد. با پله برقی، آینه ها و لامپ های زیبا.

خوشحالید نه؟  

فروشگاه شروع به کار می کند. تعداد زیادی از اهالی محل را هم استخدام می کند. ولی فقط چند ساعت در هفته. مثلا روزی یکی دو ساعت. چه خاصیتی دارد؟ روشن است که وقتی خانم خانه دو ساعت در فروشگاهی که با آن همه زلم زیمبو و رعایت قواعد مارکتینگ چیده شده کار می کند، خرید روزانه اش را هم از همانجا انجام خواهد داد. بخصوص که قیمت ها هم پائین تر از عباس آقای میوه فروش و حسین آقای پارچه فروش است. حتی پائین تر از قیمت تمام شده! به این می گویند دامپینگ! جالب اینکه خانم عباس آقا هم میوه اش را تازه از همان فروشگاه می خرد. چرا؟ چون عباس آقا سالها هرچه میوه بد داشته که کسی نخریده بوده به منزل آورده. الان خانم عباس آقا خودش دارد کار می کند. با حقوق خودش حسرت  سالیان را از دلش در می آورد. 

چند ماهی گذشته. کار و بار عباس آقا و حسین آقا خراب است. درآمدشان اجاره مغازه شان را هم در نمی آورد. شاگرد مغازه اخراج می شود و می رود در فروشگاه زنجیره ای استخدام می شود. هفته ای 10 ساعت. ولی حقوق ساعتی اش بالاست. این حقوق ساعتی آنچنان توقع او را بالا برده که جای دیگری نمی تواند کار پیدا کند. 

دو سال گذشته. عباس آقا در شرف ورشکستگی است. آخرین مقاومت ها را کنار می گذارد و مغازه را تعطیل می کند. او نیز به فروشگاه زنجیره ای می رود و زیر دست شاگرد سابقش که حالا یکی از انباردارهای فروشگاه است استخدام می شود. همسرش اما اخراج شده است. چون انتظار داشته بعد از دو سال حقوقش یا دست کم ساعت کارش اضافه شود. 

چهار سال گذشته است. صاحب مغازه عباس آقا دو سال است اجاره ای نگرفته است. از وقتی عباس آقا مغازه اش را خالی کرده یکی دو مستاجر عوض کرده که هیچکدام بیش از یکی دو ماه دوام نیاورده اند. کاسبی نیست. مغازه ها را به قیمت ارزانی می فروشد به یک بساز و بفروش. 

سال پنجم دیگر محله مردمانی از طبقه متوسط ندارد. حسین آقا و شاگردش هر دو کارگر ساختمانی هستند. قیمت های فروشگاه زنجیره ای بالاست. سود هشتصد درصدی روی قیمت تمام شده کالا عادی است. فروشگاه حقوق ساعتی را کم کرده. تعداد بیشتری را با ساعت های کمتر استخدام کرده است. 

سال هفتم. فروشگاه محله را به خاک سیاه نشانده. کسی دیگر در آن محله پس اندازی ندارد. فروشگاه کالاهایش را به سایر شعبه ها انتقال می دهد. این شعبه تعطیل است. مردم فقیر منطقه قدرت خرید از چنین فروشگاه باکلاسی را ندارند! 

این اتفاقی است که هر روز در آمریکا می افتد. صاحب فروشگاه همان یک درصد است و ساکنین محله همان 99 درصد. فقرا فقیرتر و پولدارها پولدارتر می شوند. شهردارهای مناطق و شهرهای کوچک هر روز با التماس از مردم می خواهند که به جای خرید از فروشگاه های عظیم، از بیزینس های محلی (عباس آقا و حسین آقا) خرید کنند. ولی اغلب مردم با همین طرز فکر شما خریدشان را از غول های بزرگ انجام می دهند. شیک. ارزان!   

از خودتان بپرسید چرا اروپا غول های آمریکایی مثل والمارت را محدود کرده؟ جالب اینکه به دلیل همین محدودیت متهم به کمونیست بودن و مخالفت با تجارت آزاد هم می شود. 

نه دوست عزیز. هرکه ارزان می فروشد برای رضای خدا ارزان نمی فروشد! 

اگر چین سیب و پرتقالش را با ضرر وارد کشورتان می کند و ارزانتر از باغدار شما می فروشد برای این است که می خواهد باغدار باغش را نابود کند و ویلا بسازد. اگر چین پیراهن مردانه را در تهران می فروشد 5000 تومن و شما برای دوختن همان پیراهن باید 10 هزار تو.من مزد بدهی، فقط به دلیل ارزانی نیروی کار چینی نیست! بلکه دارد دامپینگ می کند! قضیه خیلی ساده است.

موج ورشکستگی صنعت نفت در آمریکا

| پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۴ ق.ظ | ۰ نظر

📡رویترز: موج #ورشکستگی صنعت نفت در آمریکا به اندازه‌ی انفجار در بخش مخابرات رسیده است!

🛢بی‌نظمی‌ها در #قیمت نفت خام گلوله‌ی برفی است که به یکی از بزرگ‌ترین بهمن‌ها در تاریخ آمریکا تبدیل می‌شود.❄️

59 شرکت نفتی و گازی ایالات‌متحده هم اکنون ورشکسته‌اند.🔴

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

#مرکز پایش استراتژیک  فروپاشی اقتصاد لیبرال


📈 payesh.kadamaei.ir


🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸


می‌توانیم واگن تولید کنیم اما وارد می‌کنند

| پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۵ ق.ظ | ۰ نظر

🔴 می‌توانیم واگن تولید کنیم اما وارد می‌کنند!


رئیس هیئت مدیره انجمن مهندسی حمل ‌و نقل ریلی به تجربه ساخت واگن در گذشته اشاره کرد و افزود: کارخانه واگن پارس ظرفیت ساخت 1000 واگن باری و 100 مسافری را در سال دارد که پاسخگوی نیاز داخلی است. 


اگر نیاز مالی شرکت‌های تولیدکننده واگن پوشش داده شود مازاد تولید می‌تواند صادر شود اما در حال حاضر چون اراده‌ای برای حمایت از تولید وجود ندارد، راه‌آهن نیاز خود را از خارج تامین می‌کند.


وی با بیان اینکه اراده‌ای برای استفاده از ظرفیت‌های مهم تولید داخل وجود ندارد تصریح کرد: مدیریت داخلی نمی‌تواند در این زمینه توانمند شود. دولت باید به بخش خصوصی فعال در زمینه تولید واگن تسهیلات ارائه کند و با پشتیبانی به موقع از بخش خصوصی تولید این وسیله حمل و نقل را سرپا نگه دارد. وی به کاهش جابه‌جایی مسافر با قطار در سال گذشته اشاره و خاطرنشان کرد: کشور هنوز به طرح واحد توسعه حمل و نقل ریلی کشور نرسیده است.