بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

کافکا و عروسک مسافر نقد فرهنگ سه خطی

| سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۳ ق.ظ | ۰ نظر

 این مطلب تلنگر و کمک حال کسانی ست که حوصله خواندنش را ندارند،

 اما اگر بخوانند به جواب خیلی از چراهایشان میرسند...!



فرهنگ سه خطی


یک روز فرانتس کافکا نویسنده ی فرانسوی، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه میکرد...

کافکا جلو میرود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود

دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ میدهد: عروسکم گم شده


کافکا با حالتی کلافه پاسخ میدهد:

امان از این حواس پرت، گم نشده، رفته مسافرت!

دخترک دست از گریه میکشد و بهت زده میپرسد: از کجا میدونی ؟ 

کافکا هم می گوید :

برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه

دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه؟ 

کافکا میگوید: نه، توی خانه‌ ست؛ فردا همین جا باش تا برات بیارمش


کافکا سریعاً به خانه‌اش بازمیگردد و مشغول نوشتنِ نامه میشود و چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است

این نامه‌ نویسی از زبان عروسک را به مدت سه هفته هر روز ادامه میدهد و دخترک در تمام این مدت فکر میکرده آن نامه ها به راستی نوشته‌ عروسکش هستند 

در نهایت کافکا داستان نامه‌ها را با این بهانه‌ عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان میرساند...

این ماجرای نگارش کتاب «کافکا و عروسک مسافر» است...!

 

اینکه مردی مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه ها را " به گفته همسرش دورا " با دقتی حتی بیشتر از کتابها و داستان هایش بنویسد، واقعا تأثیرگذار است...


" او واقعا باورش شده بود "

" اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم بستگی به صداقتی دارد که به آن بیان می شود "

امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟ 

این دوّمین سوال کلیدی بود! و او (کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود؛ پس بی هیچ تردیدی گفت: چون من نامه رسان عروسک ها هستم..!

 

( کافکا دارای دکترای حقوق بود اما هرگز به وکالت نپرداخت، روحیات لطیفش این اجازه را نمی داد، او در اثر سل در جوانی در گذشت؛ وی از بزرگ ترین نویسندگان جهان است )


کافکا و عروسک مسافر

جامعه‌یی که در آن راه‌های طولانی، راه‌های کم‌رفت و آمد و خلوتی شده، جامعه‌یی که در آن هیچ‌کس حوصله‌ی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد، جامعه‌یی استتوسی ست

جامعه‌یی که برای رسیدنِ به هدف، فقط به اندازه‌ی خواندنِ همان سه خطِ بالای استتوس‌ها زمان می‌گذارد! جامعه‌ی مبتلا به « فرهنگِ سه‌خطی » !

ما مردمی شده‌ایم لنگه‌ی پینوکیو، که دوست داریم طلاهای‌مان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم

مردمی که دنبالِ گلد کوییست و پنتاگون و شرکت ‌های هرمی یِ مشابه می‌افتند، یک جای کارِشان لنگ می‌زند

آن جای کار هم اسم‌ اش «فرهنگِ شکیبایی» است


فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گوید اگر نوشته‌یی بیش‌تر از سه سطر شد، نخوان!

فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است

پس یا بی‌خیال‌ اش بشو یا سراغِ میان‌بُر بگرد!


فرهنگِ سه‌خطی است که نزول‌ خوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بی‌سوادی دارد، رشوه دارد، تن‌فروشی دارد، حق‌خوری و هزار جور دردِ بی‌درمانِ دیگر دارد

فرهنگِ سه‌خطی است که این همه آدمِ بی‌کار دارد 

آدم‌های بی‌کاری که توقع دارند یک ساعت در روز کار کنند و ماهی چند میلیون درآمد داشته باشند!

برای درکِ عمقِ فاجعه‌یی که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم

به همین فیس‌بوک که نگاه کنیم، همه چیز دست‌مان می‌آید

وقتی که کسی می‌نویسد:

«اوه! طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم، با کلیّتش موافقم!» یا 

«چه حوصله‌یی !» یا «لایک کردم، ولی نخوندم!» و...

 

یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمی‌رسد

آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی ست

جامعه‌یی که همه چیز را ساندویچی می‌خواهد، در مطالعه، سه خط استتوس برایش بس است

در دوستی؛ از آشنایی تا تخت‌ خواب‌اش نیم ساعت طول می‌کشد

در ازدواج؛ بین عشق و نفرت‌ اش ده ثانیه زمان می‌برد

در سیاست؛ بینِ زنده‌باد و مُرده‌بادش، نصفِ روز کافی ست

در کار؛ از فقر تا ثروت‌اش یک اختلاس فاصله دارد

در تحصیل؛ از سیکل تا دکترای‌اش یک مدرک آب می‌خورد

در هنر؛ از گم‌نامی تا شهرت‌اش به اندازه‌ی یک فیلم دو دقیقه‌یی در یوتیوب است!


فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌دهد چیزی را نخوانده، بپسندم

موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم

راهی را نرفته، پیش‌نهاد بدهم

دارویی را نخورده، تجویز نمایم

نظری را ندانسته، نقد کنم


فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌دهد به هر وسیله‌یی برای رسیدن به هدف‌ام متوسل شوم

چون حوصله‌ی راه‌های درست را "که طولانی‌تر هم هست" ندارم!


صبور و شکیبا باشید 


اگر بدانید به کجا می روید، تبدیل به شخص موثرتری می شوید. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی