بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بعد از پاره کردن نامه پیامبر چه اتفاقی رخ داد

| جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ق.ظ | ۰ نظر


بعد از پاره کردن نامه پیامبر چه اتفاقی رخ داد ؟




 پیشگویی پیامبر در مورد مرگ خسرو پرویز توسط پسرش شیرویه و مسلمان شدن ایرانیان و یمن



✅هنگامی که اسلام آشکار شد، نبی اکرم دعوت خود را آغاز فرمود. محمد (صلی الله علیه و آله) در سال ششم هجری، طی نامه‌ای خسرو پرویز را به اسلام دعوت کرد، اما خسروپرویز نامه‌ی حضرت‏ را درید و برای باذان (حاکم ایرانی یَمَن) نوشت که محمد را نزد وی بفرستد. باذان نیز دو نفر ایرانی به نام خسرو و بابوَیه را به مدینه فرستاد. هنگامی که خبر "احضار پیامبر به ایران" به مشرکین قریش رسید، خشنود گشته؛ گمان کردند که محمد دیگر به پایان راهش رسیده است! نمایندگان باذان با حکمی که در دست داشتند، حضور پیغمبر رسیده؛ منظور خود را در میان گذاشتند. حضرت نیز اندک زمانی مهلت خواست. روز بعد که نمایندگان ایرانی خدمت پیامبر آمدند، حضرت، -با خبری که از عالم غیب بدیشان رسید- فرمودند که شیرویه دیشب شکم پدرش خسرو پرویز را درید و او را هلاک ساخت. اینک شما به یمن بازگردید و به‏ باذان بگویید اسلام اختیار کند. اگر مسلمان شود حکومت یمن همچنان با او خواهد بود. آن دو نفر به‏ یمن بازگشتند و جریان را به باذان گفتند. باذان گفت: ما چندی درنگ می‏‌کنیم، اگر غیبگویی محمد درست بود، معلوم است که وی پیغمبر است. چند مدتی از این ماجرا گذشت که پیکی از تیسفون -پایتخت ساسانیان- رسید و نامه‌ای از طرف شیرویه برای باذان آورد، باذان از قضیه‌ی کشته شدن خسروپرویز به طور رسمی مطلع و از صحت غیبگویی پیامبر شگفت‌زده گردید. شیرویه در نامه‌ی خود به باذان دستور داد که محمد را آزاد بگذارد و به هیچ‌وجه او را نرنجاند. در این‏ هنگام، باذان به همراهی جمعی از ایرانیان یَمَن که آنها را «ابناء» و «احرار» می‏‌گفتند مسلمان شد و اینان جزء نخستین ایرانیانی بودند، که وارد شریعت مقدس اسلام گردیدند. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) باذان را همچنان بر حکومت یمن ابقا کردند و وی از این‏ تاریخ از طرف نبی اکرم بر یمن حکومت می‏‌کرد و به ترویج و تبلیغ اسلام‏ پرداخت و مخالفین و معاندین را سر جای خود نشانید. منابع متعدد و معتبر تاریخی این حکایت را با قاطعیت بیان کرده‌‌اند[۲].



 بلعمی وزیر دربار سامانیان می‌نویسد که باذان(حاکم ایرانی یمن) پسر ساسان پس از اینکه مسلمان شد، همه‌ی اهل یَمَن را نیز به اسلام فراخواند و اکثر اهل یَمَن به واسطه‌ی این مرد ایرانی، مسلمان شدند. پیامبر از شنیدن این خبر شاد گشته و برای باذان دعای خیر نمود.

[۳]

 بس جالب و شگفت‌انگیز است که بابویه پس از بازگشت از مدینه، به باذان گفت: هرگز با کسى پرمهابت‌تر و با عظمت‌تر از محمد سخن نکرده بودم! باذان گفت: نگهبان داشت؟ بابویه پاسخ داد: نه...[۴]

 روشن است که ایرانیانِ روشن‌ضمیر، به نیکی عظمت و معنویت الهی پیامبر را درک کرده بودند و در مقابل بزرگی ایشان سر تسلیم فرود آوردند. این بود حکایت اسلام اختیاریِ ایرانیان یمن.



📚منابع:


[۱]. بنگرید به مقاله «نقش انوشیروان در حوادث تلخ یمن (link is external)»

[۲]. تاریخ طبری، ترجمه ی ابو القاسم پاینده‏، تهران‏، نشر اساطیر، ۱۳۷۵، ج‏۳، ص۱۱۴۲-۱۱۴۴ ؛ ج‏۴، ص ۱۲۸۶ 

و تاریخ بلعمی، تهران، انتشارات سروش،۱۳۷۸،ج‏۲،ص۸۲۶-۸۲۵-۸۴۲ و ابن اثیر جزرى، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلى و ابو القاسم حالت‏، تهران، انتشارات مؤسسه مطبوعات علمى‏، ۱۳۷۱، ج‏۷، ص۲۴۹-۲۵۱ و مجمل التواریخ و القصص، به تصحیح ملک‏‌الشعراء بهار، تهران، انتشارات کلاله خاور، چاپ دوم، ص۱۷۲-۲۵۲    

[۳]. تاریخ بلعمی، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۸، ج‏۲، ص۸۴۲ 

[۴]. تاریخ طبری، ترجمه ی ابو القاسم پاینده‏، تهران‏، نشر اساطیر، ۱۳۷۵، ج‏۳، ص۱۱۴۴ 

و محمد بن جریر طبرى‏، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، روائع التراث العربى‏، ۱۳۸۷، ج‏۲، ص۶۵۷


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی