بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

بیا تا بدانیم

(تاریخی،سیاسی،مذهبی،فرهنگی)

۱۴۹ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

چرا خداوند از میان زنان پیامبری برنگزید.

| پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ق.ظ | ۰ نظر



چرا خداوند از میان زنان پیامبری برنگزید 


 پاسخ:


در مورد اینکه چرا زنان پیامبر نشدند چند سال نکته قابل توجه است :



1- زنان اگر چه عهده دار مسئولیت پیامبری ، اما می توانند به همان مقام و مرتبه پیامبری دست یابند .   زنان بسیارى در تاریخ بوده و در قرآن نیز مطرح هستند که مقام آن ها از برخى انبیا کمتر نیست مانند حضرت مریم آسیه و یوکابد (مادر حضرت موسى) و فاطمه زهرا (س) و حضرت مریم که خداوند طعام های بهشتی را برای او می فرستاد و حضرت زکریا ی پیامبررا به شگفتی وا می داشت.

هم چنین بر برخی از آنان ، مانند حضرت مریم و #مادر موسی (ع) به تصریح قرآن از طرف خداوند وحی شده است.



2- مقام پیامبری ، همانند مقام امامت یک مسئولیت اجتماعی است و طبعا مسئولیت برای کسانی قرار می گیرد که شرایط لازم آن را داشته باشند و لوازم آن را نیز اجرا نمایند . از آنجا که وظیفه پیامبری و امامت لازم است که در تماس مستقیم  با مردم و انسان ها  بوده وشرایط فیزیکی و جسمانی سختی را دارا باشند ، این مسئولیت به زنان واگذار نشده است. 

بنابراین ، زن به جهت وظایف خاصى که در خلقت براى او تعیین شده است و به جهت موقعیت ویژه‏اى که در برابر مردان دارد ،کمترمى‏تواند وظایفى چون پیامبرى را به انجام برساند؛ یعنى اینکه ممکن است لیاقت پیامبرى را داشته باشد  همان گونه که برخى زنان در همین مرتبه بوده‏اند ، اما در ایفاى نقش عملى خود مسلما با مشکلاتى روبه رو خواهند بود و این مسئولیت راهنمایی و هدایت مردم را با سختی مواجه خواهد کرد. 

بنا بر این اگر مقصودتان از این سوال رسیدن به درجات و کمالات انبیا(ع) است، هم چنان که گفتیم  در طول تاریخ 

زنانى به این مقام رسیده و حتى مشمول خطاب وحى واقع شده‏ اند.


 و اگر مقصود رسالت عملى و اجتماعى است؛ این مسئله چون همواره همراه با بسیارى از معضلات و مشکلات می‏باشد، عملاً براى زنان طاقت ‏فرسا و فوق تحمل بوده و آن گونه که لازم بود  ، تحقق نمی پذیرفت ، به همین خاطربر زنان تکلیف نشده است.


 نتیجه گیری:


با توجه به مطالبی که بیان شد نتیجه می شود که :

پیامبری یک حق نیست تا کسی یا جنسی از آن محروم شود ،  بلکه یک مسئولیت اجتماعی است ، اما زنان از مقام پیامبری که مقام انسان کامل است و یک حق است ، محروم نیستند. پس زنان نیز به همان درجه ای از کمال انسانی می توانند دست یابند که مردان بدان دست می یابند ، پس از این جهت که یک حق باشد  بین زنان و مردان تفاوتی نیست ، اما از جهت مسئولیت اجتماعی پیامبر به واسطه ویژگی های مردان به آنها واگذار شده است.


تفاوت‏ها یی دیگری که در برخی موارد و احکام بین مردان و زنان وجود دارد ، از همین نوع است.

اسلام میان زن و مرد،‌ برابرى ارزش هاى انسانى را بنیان نهاده است ، ولى از لحاظ وظایف اختصاصی،‌اسلام براى هر یک از زن و مرد نقش خاصى را قایل است که با سرشت و طبیعت او سازگار است



دوستی پنهانی پسر و دختر از منظر قرآن

| سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۵۳ ق.ظ | ۰ نظر

 


 آیا در قرآن و روایات چیزی در مورد دوست دختر و دوست پسر آمده است؟ 


1 ) سوره مائده / آیه 5 


"و لا متخذی أخدان"


📑👈ترجمه: "مردان نباید زنان نامحرم را به عنوان دوست و معشوقه پنهانی بگیرند"


2) سوره نساء / آیه 25"


و لا متخذات اخدان"


📑👈ترجمه: "زنان نباید مردان نامحرم را به عنوان دوست پنهانی خود بگیرند"


3) سوره انعام / آیه 151"


و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن"

 

📑👈ترجمه: "به زشتیها و گناهان نزدیک نشوید، چه آشکار باشد و چه پنهان"


 امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:


 "ما ظهر هو الزنا و ما بطن هو المحالة"


📑"منظور از گناه آشکار، زنا، و مراد از گناه پنهان، گرفتن معشوقه نامشروع و روابط پنهانی با اوست"


📚تفسیر نورالثقلین / جلد 1 / ص 77۷


نتایج تحقیقات مارک متسون درباره فواید روزه

| دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ب.ظ | ۰ نظر



✔️روزه گرفتن مفیده؟!


ﻣﺎﺭﮎ ﻣﺘﺴﻮﻥ(‏ﺭﺋﯿﺲ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﻣﻠﯽ ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ)

ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﺪﻩ ﮐﻪ «ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﺘﻨﺎﻭﺏ، ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺧﻄﺮﺍﺕ 

ﺍﺑﺘﻼ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼﻫﺎﯼ ﺣﺎﺩ ﻣﻐﺰﯼ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽﺩﻫﺪ» ﺩﻓﺎﻉ

 ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ.ﻣﺎﺗﺴﻮﻥ ﻭ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ

 ﮐﻪﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﻭﺭﻩﺍﯼ،ﺍﺯ ﻧﻮﺭﻭﻥﻫﺎ (ﯾﺎﺧﺘﻪﻫﺎﯼ ﻋﺼﺒﯽ) ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ

ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﺨﺮﺏ، ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ.


➕ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ، ﮔﺮﻭﻩﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﺘﻨﺎﻭﺏ،

 ﺍﺛﺮﺍﺗﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ:‏ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺳﯿﺐﻫﺎﯼ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﻐﺰﯼ ﻭ ‏ﮐﺎﻫﺶ

 ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﺴﻮﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ  ‏ﻋﻼﺋﻢ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﮐﻨﺪ

 ﻣﯽﮐﻨﺪ .


ﺩﺭ ‏ﺳﺎﻝ2011 ،ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﺍﺭﺍﺋﻪﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺟﻠﺴﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺳﺎﻻﻧﻪ

ﮐﺎﻟﺞ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ‏ﻗﻠﺐ  ﻭ ﻋﺮﻭﻕ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻟﺖ ﻧﯿﻮ ﺍﻭﺭﻟﺌﺎﻥ، ﻧﺸﺎﻥﺩﺍﺩ ﮐﻪ 

 ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺎﻋﺚ ‏ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ1300ﺩﺭﺻﺪﯼ ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ ﺭﺷﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ(HGH)

 ﺩﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺣﯿﺮﺕ ﺍﻧﮕﯿﺰ، 2000 ﺩﺭﺻﺪ ﺩﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ.ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ «ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺍﻧﺪﺍﻡ»،ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﯽ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﺳﻼﻣﺖ، ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺍﻧﺪﺍﻡ

ﻭ ﻃﻮﻝ ﻋﻤﺮ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺭﺗﻘﺎﺀ ﺭﺷﺪ ﻋﻀﻼﻧﯽ ﻭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﺮﺑﯽ ﺑﺪﻥ

 ﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺣﺪ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﺎﺯ ﺑﺪﻥ، ﺩﺍﺭﺩ.



✅نتایج تحقیقات؛

 مارک متسون درباره فواید روزه

 در نشریه معتبر ساینتفیک آمریکا


_____________________________________________

1

 http://www.scientificamerican.com/article/how-intermittent-fasting-might-help-you-live-longer-healthier-life/

2 https://www.sciencedaily.com/releases/2011/04/110403090259.htm


👇🏼ببینید؛

https://www.youtube.com/watch?v=4UkZAwKoCP8



مطالب مرتبط 

فواید روزه از نظر پزشکان بزرگ جهان



قرآن از دید دانشمندان

| دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۰۸ ب.ظ | ۰ نظر


مقدمه

قرآن مجید سنگ بنای تمدن اسلامی است و در فرهنگ بشری شخصیتی مؤثرتر و انقلاب انگیز‌تر از حضرت محمد و کتابی فرهنگ آفرین‌تر و زندگی ساز‌تر از قرآن نداریم.

در این مقاله با جمع‌آوری نظرات دانشمندان بزرگ جهان درباره قرآن و معارف الهی‌اش، گامی برای شناخت بهتر قرآن برمی‌داریم.

حضور قرآن در غرب

قرآنی که برای اولین بار در جهان غرب عرضه شد، بی‌شک علاوه بر نسخه اصل عربی، به زبان دیگری نیز بود. تاکنون بیش از دویست و نود و پنج ترجمه کامل و یک‌صد و سی و یک ترجمه ناقص یا برگزیده از قرآن مجید به زبان انگلیسی نشر یافته شده است. نخستین ترجمه ناقص در سال 1515 م و اولین ترجمه کامل انگلیسی توسط الکساندر راس اسکاتلندی از روی ترجمه فرانسوی قرآن، انجام و در سال 1649م منتشر شد (اسعدی، مرتضی، کتابشناسی جهانی قرآن مجید، 40).

بیش از شش‌صد سال است که قرآن و آموزه‌های آن وارد جهان غرب شده و تاکنون بیش از 6 ترجمه معروف و معتبر انگلیسی با نثر روان انگلیسی ـ آمریکایی، در غرب به چاپ رسیده است.

ترجمه جورج سیل (1734 م): تا سال 1980 م یکصد و پنج بار.

ترجمه رادول (1861 م): تا 1980 م: سی و دو مرتبه.

ترجمه پالمر (1880 م): تا سال 1980 م: پانزده مرتبه.

ترجمه پیکتال (1930 م): تا سال 1980 م: بیست و چهار بار.

ترجمه ن . ج. داود (1956 م): بعدها انتشارات پنگوئن چاپ کرد.

ترجمه آرتور آربری (1955 م): بارها در ایران و اروپا چاپ شد.

بعد از ورود قرآن به اروپا و جهان غرب، سیلی از نظرات و عقاید پیرامون اسلام به راه افتاد تا جایی که امروزه عده‌ای با نام اسلام‌شناس یا خاورشناس (Orientalist) شناخته شد‌ه‌اند که نظرات خود در مورد قرآن و اسلام را از روی بینش و تعصب بیان می‌کنند.

قرآن از دوره رنسانس مورد توجه و تحقیق تعدادی از دانشمندان غربی قرار گرفت. از رنسانس (Renaissance) در فارسی به «عصر نوزایی تجدید حیات، احیا و ...» یاد می‌شود (دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه دهخدا) و در اصطلاح به دوره‌ای می‌گویند که در اواخر سده‌های میانی و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه یافت.

رنسانس تنها یک دوره زمانی نبود، بلکه یک شیوه زندگی و تفکر بود که از راه‌های مختلفی چون بازرگانی، جنگ و اندیشه‌ها از ایتالیا آغاز شد و به سراسر اروپا گسترش یافت و منشاء آن دین فروشی، دنیا خواهی ارباب کلیسا در قرون وسطی و سیاستمدار شدن فلاسفه بود.

تفکرات اندیشمندان غربی پیش از رنسانس نظیر اگوستین (Agostin)، آکویناس (Akueinas) نسبت به اندیشه‌های دانشمندان دوران رنسانس بسیار متفاوت بود؛ به طوری که تأکید متفکران دوره رنسانس بیشتر بر نفی کلیسا، مذهب و حتی امور اخلاق بود تا جایی که وقتی نوبت به نیچه رسید، با گفتن این جمله که «خدا مرده است» (مجموعه مقالات غرب و غرب‌شناسی، تهران، صدا و سیما، 49) مرگ خدای مسیحیت را اعلام کرد. تفکرها و ژرف‌نگری‌ها پیرامون قرآن از این زمان شروع شد و به سرعت رشد یافت و در پی آن گرایشی از دین شناسی با نام اسلام‌شناسی ـ ابتدا به صورت نظریه‌پردازی و بعد آکادمیک ـ روی کار آمد (حجتی، سید محمد باقر، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، 109) و به دنبال آن نظرها و عقاید قابل توجهی از آموزه‌های قرآن به دست آمد.

دیدگاه‌ها

در این بخش نظر برخی اندیشمندان بزرگ غربی را، درباره ماهیت قرآن بیان و بررسی می‌کنیم.

الف) دیدگاه‌های علمی برگرفته شده از علوم طبیعی: اندیشمندانی که نظرات خود را پیرامون قرآن با دید علمی بیان کرده‌اند.

1. دکتر جرنیه‌ فرانسوی

«من تمام آیه‌های قرآن را که در زمینه‌ علوم طبیعی، بهداشت و طب بودند، مطالعه کردم و آن‌ها را مطابق دقیق‌ترین قانون‌های علوم طبیعی و پیچیده‌ترین اصول ثابت شده‌ علوم عقلی دیدم و یقین کردم که هزار سال قبل جز خدا، هیچ کسی بر روی زمین، از آن قوانین و اصول آگاه نبود، پس به حقانیت و خدایی بودن چنین کتابی ایمان آوردم (راتلج، ادیان جدید در دیدگاه‌های جهانی، 193).

2. ریتو بنورث

«علوم طبیعی، فلکی و فلسفه از قرآن اقتباس شده است و علما مدیون قرآن هستند» (همان، 200).

3. موریس بوکای

«بررسی کامل عینی و بی‌طرفانه‌ قرآن در پرتو دانش نو ما را به درک توافق بین این دو (قرآن و علم) رهنمون می‌سازد و این حقیقت را نیز روشن می‌سازد که در زمان محمد، نه او و نه هیچ انسان دیگری، نمی‌توانست چنین مطالب شگفت‌انگیزی را که مطابق علم امروز است، به رشته‌ تحریر در آورد» (نظریه دانشمندان جهان درباه قرآن و محمد، 32؛ نزبرو، جان، مطالعات قرآنی، 251).


4. پروفسور هانری کربن (فیلسوف معاصر فرانسوی)

«اگر اندیشه‌های محمد خرافی بود یا اگر او پیامبر خدا نبود، هیچ‌گاه جرات نمی‌کرد حرفی از علم به میان آورد و بشر را به علم دعوت کند» (همان، 30).

5. ج . م. رودول (اسلام شناس انگلیسی)

«قرآن مقام والایی دارد، زیرا نام خداوند و خالق جهان و ستایش او را در میان ملل بت‌پرست نشر داد و آن را به همه کس اعلام کرد. اروپا نباید فراموش کند که مدیون قرآن است؛ همان کتابی که آفتاب علم را در میان تاریکی قرون وسطا (Dark Era) در اروپا جلوه‌گر ساخت» (همان، 30).

ب) دیدگاه‌های ادبی: نظر اندیشمندانی که عقاید خود درباره قرآن را با دید ادبی بیان کرده‌اند.

1. گوته

«اگرچه ما همواره از قرآن روی بر می‌گردانیم و در همان مرحله‌ اول اظهار تنفر می‌نماییم، اما خیلی زود ما را به سوی خود جذب و شگفت‌زده می‌کند و در نهایت ما را وا می‌‌دارد که در مقابل آن سر تعظیم و احترام فرود آوریم. سبک و اسلوب قرآن و هماهنگی و توافق آن بامحتوا و هدفش محکم و استوار، بسیار عالی و باشکوه، با هیبت و زیاد و دارای رفعتی حقیقی و ابدی است... ، از این رو این کتاب در تمام زمان‌ها تأثیری نیرومند به جای می‌گذارد».

وی در جایی دیگر می‌گوید:

«قرآن اثری است که خواننده در آغاز (احیانا) به واسطه سنگینی عبارتش رمیده می‌شود، ولی سپس شیفتة جاذبه آن می‌گردد و سرانجام بی‌اختیار مجذوب زیبایی‌های متعددش می‌شود» (اعترافات دانشمندان بزرگ جهان، 44).

2. ولتر

«اگر تمام قرآن را از اوّل تا آخر بخوانید، یک واژة کودکانه در آن نخواهید یافت. قرآن در حقیقت مجموعه‌ای است از پند‌های اخلاقی، دستور‌های دینی، راز و نیاز به درگاه خداوند، هشدار و تشویق جهانیان و شرح سرگذشت فرستادگان خدا» (ونزبرو، جان، همان، 202).

جان دیون پورت مؤلف کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن می‌نویسد:

«قرآن به اندازه‌ای از نقائص مبرا و منزه است که نیازمند کوچک‌ترین تصحیح و اصلاحی نیست و ممکن است از اول تا به آخر آن خوانده شود، بدون آنکه انسان کم‌ترین خستگی از آن احساس کند». «و همه این معنی را قبول دارند که قرآن با رساترین و فصیح‌ترین زبان و به لهجه قبیله قریش که نجیب‌ترین و مؤدب‌ترین عرب‌هایند، نازل شد ... و پر از درخشنده‌ترین شکل‌ها و محکم‌ترین تشبیه‌ها است» (همان،‌ 252).

ج: دیدگاه‌های جامعه‌شناختی: دیدگاه اندیشمندانی که عقاید خود درباره قرآن را با دید جامعه‌شناختی بیان می‌کنند.

1. جی مارگولیوت

«اقرار می‌کنم که قرآن مهم‌ترین موقعیت را در میان کتاب‌های مذهبی جهان به خود اختصاص داده است. گرچه قرآن در این طبقه‌ ادبیاتی جوان‌ترین اثر به حساب می‌آید؛ تأثیر شگرفی را که بر عده‌ زیادی از مردم گذاشته است،‌ همچنان به دیگران ارزانی می‌دارد. این کتاب برای اولین بار از افراد ناهمگون قبایل صحرایی در شبه جزیرة عرب، امتی از قهرمانان ساخت و آنان نیز به نوبه‌ خود اقدام به ایجاد چنان سازمان‌های وسیع سیاسی مذهبی در جهان اسلام نمودند که یکی از بزرگ‌ترین نیروهایی است که اروپا و غرب برای آن حساب ویژه‌ای باز نموده‌اند» (قرآن و دیگران، 13؛ وات، مونتگمری، تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطا، 43).


2. جان دیون پورت

«قرآن تا آن حد معجزة جاوید شناخته شده است که محمد آن را دلیل قوی و مؤید رسالتش اعلام نمود و آشکارا فصیح ترین مردان آن روز عربستان را به مبارزه دعوت نمود تا یک سوره مانند قرآن بیاورند. قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره‌ عقاید دینی، عبادت و عمل پیروان آن شناخته شده باشد؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست. کلیه‌ مسایل حیاتی و مالی با اجازه‌ همین منبع و مصدر قانون‌گذاری حل می‌شود. در میان محسّنات زیادی که قرآن به حق واجد آن است، دو نکتة بسیار مهم وجود دارد؛ یکی لحن تعظیم و تکریم هنگام ذکر نام خداوند و دیگری وجود نداشتن فکر، بیان یا داستانی خلاف تقوا یا حاکی از سوء اخلاق و بی‌عفتی و عدم طهارت که آن را معیوب و لکه‌دار نماید، در صورتی که با کمال تأسف این نواقص در موارد بسیار زیادی در کتب یهود دیده می‌شوند» (همان، 43).

3. دکتر گوستاولوبون مورخ بزرگ و مشهور فرانسوی

«قرآن که کتاب آسمانی مسلمانان است، به تعالیم و دستورات مذهبی منحصر نمی‌شود، بلکه مشتمل است بر دستورات سیاسی و اجتماعی، خیرات، نیکی، مهمان‌نوازی، اعتدال در خواهش‌های نفسانی، وفای به عهد، اکرام به والدین، کمک کردن به بیوه و یتیم و سرپرستی آنان، نیکی کردن در مقابل بدی و... که در موارد متعددی به آن‌ها تأکید شده، و در آن تمام این صفات و خصلت‌های پسندیده تعلیم داده شده است» (همان، 50).

د: دیدگاه‌های حقوقی و قانون‌گذاری: دانشمندانی که بر پایه حقوقی و قانون‌گذاری نظریاتی درباره قرآن ارائه کرده‌اند.

1. ویل دورانت (ت: 1885)

«رفتار دینی در قرآن شامل رفتار دنیوی نیز هست و همه امور آن از سوی خدا و به طریق وحی آمده است. قرآن مقرراتی شامل ادب، تندرستی، ازدواج، طلاق، رفتار با فرزندان و حیوان و بردگان، تجارت، سیاست، ربا، دین، عقود، وصایا، امور صناعت، مال، جریمه و مجازات و جنگ و صلح است. قرآن در جان‌های سالم، عقایدی آسان و دور از ابهام پدید می‌آورد که از رسوم و تشریفات ناروا و قید بت‌پرستی و کاهنی آزاد است. قرآن اصول نظم جمعی و وحدت اجتماعی را در بین مسلمانان استوار کرده است» (اعترافات دانشمندان بزرگ جهان، 45).

2. ادوارد گیسبون

«قرآن دستور عمومی و قانون اساسی مسلمین است؛ دستوری است شامل مجموعه قوانین دینی، اجتماعی مدنی، تجاری، نظامی، قضایی، جنایی و جزایی» (اعترافات دانشمندان بزرگ جهان، 60؛ وات، مونتگمری،‌ همان، 100).

3. هربرت جرج ولز

«قرآن بهترین راهنمای یک عقیده‌ قلبی یعنی توحید و اخلاق فاضله است. شاید نیروی معنوی این کتاب منحصر به سادگی اوامر و نواهی آن باشد؛ چنان که گاهی یک کلمه‌ آن چند حقیقت را در بر می‌گیرد. قرآن کتاب علمی، دینی، اجتماعی، تربیتی، اخلاقی و تاریخی است. مقررات و احکام آن با اصول قوانین و مقررات دنیای امروزی هماهنگ و برای همیشه قابل پیروی و عمل است» (تابش اسلام در اروپا، 133).

برای درک بهتر تأثیرگذاری قرآن بر بشر جا دارد آرای 2 تن از شخصیت‌های مشهور تاریخ را بیان کنیم.

1. ناپلئون بناپارت (1821 ـ 1769)

«قرآن به تنهایی عهده‌دار سعادت بشر است. امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان و تحصیل کردگان تمامی کشورها را با یکدیگر متحد کنم و نظامی یک نواخت، فقط بر اساس اصول قرآن مجید که اصالت و حقیقت دارد و مردم را به سعادت می‌رساند، تشکیل دهم» (اعترافات دانشمندان بزرگ جهان؛(Courville, Mathieu, the Next Step in Studying Religion)

2. آلبرت اینشتاین (1955 ـ 1879)

«قرآن کتاب جبر یا هندسه یا حساب نیست، بلکه مجموعه‌ای از قوانین است که بشر را به راه راست، راهی که بزرگ‌ترین فلاسفه دنیا از تعیین و تعریف آن عاجزند، هدایت می‌کند» (همان، 66؛ (Courville, Mathieu, 124.

بررسی دیدگاه‌ها

نگاهی موشکافانه‌ به دیدگاه‌های این بزرگان روشن می‌سازد که نظر آنان از دو چشمه جاری شده است.

الف) نظرات برگرفته از زمینه علمی ـ تحقیقاتی: به طوری که افراد با استفاده از پیشینه علمی خود در زمینه آموزش و پژوهش، اتفاقات و پدیده‌های هستی (Universal Phenomena) را تحلیل کرده و در مورد آن نظر داده‌اند.

(Carrette Jeremy, Religion and Critical Psycology, p: 163)

برای مثال دکتر جزینه فرانسوی که مدت‌ها با علوم پزشکی سروکار داشت، علت اصلی مسلمان شدن خود را دریافت دقیق‌ترین نوع قوانین طبیعی (Natural Laws) از قرآن کریم می‌داند که نمونه‌ای منحصر به فرد و ستونی است.‌ این دست از نظرات را در اظهارات بزرگانی چون گوته، هانری کربن و... می‌توان دید.


دمـــت گــــرم بچـــه مذهــبی

| دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

 دمـــت گــــرم بچـــه مذهــبی 


 بچه مذهبی که باشی ممکنه از دیگران متلک بشنوی و سکوت کنی



 ممکنه خیلی مرفه تر از تو باشن اما بهت بگن حق ما رو تو خوردی و مملکت دست شماس



 ممکنه تو جمع خونوادگی تو جمع رفقا همکلاسی ها و......بهت توهین کنن چون همه مملکت بخاطر شماست 



🔵👈ممکنه که توی یه جمعی باشی که ۹۰% انقلابی باشن ولی جواب اون ۱۰% ضد انقلاب رو ندن(چون میدونن اونا ارزش حرف زدن ندارن)



 ممکنه بفهمی فکر میکنن از تو بیشتر میدونن و تو به اصطلاح تو باغ نیستی



و این در حالی باشه که همممه اینها رو بتونی جواب آبدار بدی


 ولی سکوت کنی

وتنها اگر لازم شد، جواب منطقی بدی


 ولی همه اینارو به جون بخری که فقط "بچه حزب اللهی" باشی!


آره داداش؛ ما بچه مذهبی ها همه همینطوری هستیم، پس دمتون گرم بچه مذهبی ها




زیبایی های دهه اول محرم

| دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ب.ظ | ۰ نظر

.

زیبایی های دهه اول محرم


دهه اول حرم تمام شد و آنچه ماند روسیاهی برای یزیدیانیست که با ذره بین دنبال سیاه نمایی و تخریب بودند و تیرشان به سنگ خورد.


اما  در کنار عزاداری حسینیان، هزاران کار خیر صورت گرفت، برای نمونه


قربانی کردن هزاران گاو  و گوسفند  در زنجان و سایر شهرها و توزیع بین نیازمندان


پخت میلیونها پرس غذا و توزیع بین نیازمندان و مردم


کمک ۷ میلیارد تومانی عزاداران حسینی در خمینی‌شهر برای ساخت بیمارستان


نهادهای حمایتی از افزایش 5 برابری کمکهای نقدی و غیرنقدی خبر  دادند.

سازمان انتقال خون از اهداء سه برابری خون به بیماران خبر می دهد. 

ناجا از کاهش چشمگیر سرقت و شرارت و نزاع در این ایام خبر می دهد.


با اینهمه باید گفت :

حسینیان هم عزاداری کردند،

هم نذری دادند و هم به نیازمندان کمک کردند.

هم زنجیر زدند و هم زنجیرمشکلات دیگران را باز کردند.


و ما همچنان منتظریم شما هم در کنار کنسرتها و سفرهای خارجی و مراسمات پرخرج عروسی و گود بای پارتی و ... گوشه چشمی هم به نیازمندان داشته باشید، تا با افتخار رسانه ای کنیم.

.

رد حضور حسنین در طبرستان

| پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ | ۰ نظر


                 

 بــسم الله الرحمن الرحیم 



 سلام و عرض ادب 


تصمیم گرفتیم شبهات معروفی که دشمنان اهل بیت علیهم السلام همواره در این ایام مطرح می کنند رو پاسخ بدیم 


 یکی از معروفترین شبهه ها حضور حسنین در طبرستان🔹هست که ما قصد داریم از دو جهت "عقلی ونقلی" بررسیش کنیم



از لحاظ نقلی ⬇️


نقل اول :بله بازهم تاریخ طبری !


حَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ شَبَّةَ، قَال : حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ⬅️عنْ عَلِی بْنِ مُجَاهِدٍ،⬅️عن ْحَنَشِ بْنِ مَالِک،ٍقَال : 

غَزَا سَعِیدُ بْنُ الْعَاصِ مِنَ الْکُوفَةِ سَنَةَ ثَلاثِینَ یُرِیدُخُرَاسَانَ، وَمَعَهُ حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ وَنَا س مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اله ص، ""ومَعَهُالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ ""

وعَبْدُ الهَّ بْنُ عَبَّاسٍ 

وعبد اله ابن عُمَرَ 

وَعَبْدُ الهَّ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ 

وَعَبْدُ الهَّ بْنُ ال زبَیْرِ، 

وَخَرَجَ عَبْدُ الهَّ ابن عَامِرٍ مِنَ الْبَصْرَةِ یُرِیدُ...

❌نام کتاب : تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری نویسنده : الطبری، أبو جعفر    جلد : 4  صفحه : 269


 ترجمه:


حنش بن مالک گوید: سعید بن عاص به سال سى ام از کوفه به منظور غزا آهنگ خراسان کرد حذیفة بن یمان و کسانى از یاران پیمبر خدا صلى الله علیه و سلم با وى بودند 

⬅️حسن و حسین➡️

 و عبد الله بن عباس 

و عبد الله بن عمرو 

عمرو بن عاص و

 عبد الله بن زبیر نیز با وى بودند. 

عبد الله بن عامر نیز به آهنگ خراسان از بصره در آمد و از سعید پیشى گرفت و در ابر شهر منزل کرد...).(تاریخ‏ طبری/ترجمه پاینده،ج‏5،ص:2116)


⬇️علی بن مجاهد⬇️️


تضعیفات شدید علمای اهل سنت برای این شخص:

علی بن مجاهد بن مسلم القاضی الکابلی بضم الموحدة وتخفیف اللام❌ متروک من التاسعة ولیس فی شیوخ أحمد أضعف منه مات بعد الثمانین ت 

تقریب التهذیب ، ج1 ص405، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ، دار النشر : دار الرشید - سوریا - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عوامة

وقال صالح بن محمد سمعت یحیى بن معین سئل عن علی بن مجاهد فقال کان ❌یضع الحدیث وکان صنف کتاب المغازی فکان یضع للکل إسنادا ... وقال أبو حاتم سمعت محمد بن مهران یقول قال یحیى بن الضریس علی بن مجاهد کذاب.

تهذیب التهذیب ، ج7 ص330، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى

علی بن مجاهد الکابلی أبو مجاهد قال یحیى بن الضریس هو کذاب 

❌الضعفاء والمتروکین ❌، ج2 ص198،  رقم: 2398، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی أبو الفرج ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد الله القاضی.

علی بن مجاهد الکابلی حدثنا أحمد بن على قال سألت أبا غسان زنج عن على بن مجاهد الکابلی فقال ترکته ولم یرضه

الضعفاء الکبیر ، ج3 ص252، اسم المؤلف:  أبو جعفر محمد بن عمر بن موسى العقیلی ، دار النشر : دار المکتبة العلمیة - بیروت - 1404هـ - 1984م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد المعطی أمین قلعجی.


⬇️حنش بن مالک ⬇️


وی مجهول است و اصلا معلوم نیست کیست و همه ما میدانیم اگر روایتی، راوی آن مجهول باشد آن روایت از درجه اعتبار ساقط است❗️



خب یک راوی مجهول داشت و یک راوی کذاب و متروک 



 پس نقل طبری درباره این موضوع نزد اهل سنت هم اعتبار ندارد


      

 تحریف نقل قول طبری 


اما به این روایت دقیقا باهمون راویان در همون کتاب نگاه کنید:


وَحَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ شَبَّةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ مُجَاهِدٍ، عَنْ حَنَشِ بْنِ مَالِکٍ التَّغْلِبِیِّ، قَالَ: غَزَا سَعِیدٌ سَنَةَ ثَلاثِینَ، فَأَتَى جُرْجَانَ وَطَبَرِسْتَانَ، مَعَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْعَبَّاسِ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ وَابْنُ الزُّبَیْرِ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، فَحَدَّثَنِی عِلْجٌ کَانَ یَخْدُمُهُمْ قال: کنت أتیتهم بِالسُّفْرَةِ، فَإِذَا أَکَلُوا أَمَرُونِی فَنَفَضْتُهَا وَعَلَّقْتُهَا، فَإِذَا أَمْسَوْا أَعْطُونِی بَاقِیَةً قَالَ: وَهَلَکَ مَعَ سَعِیدِ بن العاص محمد بن الحکم ابن أَبِی عَقِیلٍ الثَّقَفِیُّ، جَدُّ یُوسُفَ بْنِ عُمَرَ، فَقَالَ یُوسُفُ لِقَحْذَمٍ: یَا قَحْذَمُ، أَتَدْرِی أَیْنَ مَاتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَکَمِ؟ قَالَ: نَعَمْ، اسْتُشْهِدَ⬅️ معَ سَعِیدِ بْنِ الْعَاص➡️ بطَبَرِسْتَانَ، قَالَ: لا، مَاتَ بِهَا وَهُوَ مَعَ سَعِیدٍ، ثُمَّ قَفَلَ سَعِیدٌ إِلَى الْکُوفَةِ، فَمَدَحَهُ کَعْبُ بْنُ جُعَیْلٍ،

نام کتاب : تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری نویسنده : الطبری، أبو جعفر    جلد : 4  صفحه :270 


✅روایت داره درباره همراهان سعید بن عاص صحبت میکنه تو روایت قبلم همین کار رو میکرد داشت همراهان سعید بن عاص رو میگفت❗️


 حنش بن مالک تغلبى گوید: سعید به سال سی ام آهنگ غزا کرد و سوى گرگان و طبرستان رفت. 

عبد الله بن عباس و

 عبد الله بن عمرو بن زبیر و

 عبد الله بن عمرو بن عاص با وى بودند کافرى که خدمت آنها می‏کرده بود به من گفت: سفره را پیش آنها می‏بردم و چون می‏خوردند به من دستور میدادند که آنرا میتکاندم و می آویختم و چون شب می‏شد باقیمانده را به من می‏دادند. گوید: محمد بن حکم بن ابى عقیل ثقفى جد یوسف بن عمرو که همراه سعید بن عاص بود کشته شد و یوسف به قحدم گفت: «قحدم! میدانى محمد بن حکم کجات درگذشت گفت: آرى با سعید بن عاص در طبرستان به شهادت رسید گفت: نه، همراه سعید بود و آنجا درگذشت. آنگاه 

سعید به کوفه باز آمد(تاریخ‏ طبری/ترجمه پاینده،ج‏5،ص:2117)



❌توی همون تاریخ طبری باهمون سلسله راوی ها اسمی از حسنین (علیهم السلام)بعنوان همراهان سعید بن عاص نیومده !!!❌


یعنی اون اسامی بعدا اضافه شدن به روایت قبلی !و روایت قبل دستکاری شده بعدا واسم حسنین بهش اضافه شده....



 اما چرا دستکاری شده؟


 چون تو اواخر بنی امیه طبرستان به مرکز تشیع تبدیل شده بود قصد داشتن با وارد کردن اسم اهل بیت در این روایات مردم طبرستان رو نسبت به اهل بیت علیهم السلام بدبین کنن!


 خلاصه


نقل طبری:1_ضعف سندی داشت یک راوی مجهول و یک راوی متروک و کذاب

2_بعدا به دلایل سیاسی دستکاری شده بود!



بعداز رد نقل طبری به رد نقل فتوح البلدان میرسیم



عین متن بلاذری در کتاب فتوح البلدان را خدمت شما ارائه می دهیم:


 متن عربی:


(فتح جرجان و طبرستان و نواحیها)


👈قالوا👉: ولى عثمان بن عفان رحمه الله سعید بن العاصی بن سعید بن العاصی ابن أمیة الکوفة فى سنة تسع و عشرین فکتب مرزبان طوس إلیه والى عبد الله بن عامر بن کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس و هو على البصرة یدعوهما إلى خراسان على أن یملکه علیها أیهما غلب و ظفر فخرج ابن عامر یریدها و خرج سعید فسبقه ابن عامر فغزا سعید طبرستان، و معه فى غزاته فیما یقال الحسن و الحسین ابنا على بن أبى طالب علیهم السلام، و قیل أیضا أن سعیدا غزا طبرستان بغیر کتان أتاه من أحد و قصد إلیها من الکوفة⬅️ و الله أعلم➡️...) (فتوح البلدان ص467 چاپ موسسه المعارف بیروت)


 ترجمه:


(جرجان و طبرستان و نواحى آن‏)


👈گویند👉: عثمان بن عفان سعید بن عاصى بن سعید بن عاصى بن امیه را در سال بیست و نه بر کوفه ولایت داد و مرزبان طوس به او و به عبد الله بن عامر بن کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس والى بصره نامه نوشت و ایشان را به خراسان دعوت کرد که هر یک غالب و پیروز شود خراسان را به تصرف او دهد.

ابن عامر به قصد آن دیار رهسپار شد و سعید نیز برفت ولى ابن عامر بر او پیشى گرفت و سعید به غزاى طبرستان رفت. می گویندکه حسن و حسین و پسر على بن ابى طالب علیهم السلام در این جنگ با وى همراه بودند به قولى سعید بى آنکه از کسى فرمانى دریافت کند، از کوفه به قصد جنگ طبرستان رفت و الله اعلم... ‏


 :فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره ، چ اول، 1337ش. 


ایرادهایی که بر این روایت وارد است :


1_همونطوری که می بینید گفته قالوا❗️و هیچ سلسله راوی برنداشته بیاره خب روایتی که سلسله راوی نداشته باشه مرسل قطعی هست اینو هممون میدونیم 



2_و همچنین بلاذری با نگاشتن کلمه «👈والله اعلم👉» ثابت کرده که خودشم مطمئن نبوده ‼️


 کتاب زندگانی امام حسین نوشته زین العابدین رهنما هم از فتوح البلدان بلاذری نقل کرده(تو پاورقی خودش توضیح داده)


در تاریخ جرجان نوشته حمزه السهمی ج1 ص 48  ....از شخص ❓مجهولی ❓بنام :عباس بْن عَبْد الرَّحْمَنِ المروزی نقل کرده ❗️


 هممون میدونیم که وقتی راوی مجهول باشه مرسل بودن قطعی است❗️


🔎 خلاصه مطالب تا اینجا :

 از لحاظ نقلی هیچ کدومشون ارزشی ندارند نه نزد اهل سنت و نه نزد شیعه



دلایل عقلی بر رد حضور حسنین در طبرستان


1_امیر المومنین علی (علیه السلام) در عصر خلافت خودشان و در جنگ صفین به حسنین اجازه ادامه جنگ رو نمیده مبادا با به شهادت رسیدن ایشان نسل حضرت رسول به خطر بیفته 


📔:ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیأ الکتب العربیه، 1961 م، ج 11، ص 25 -خطبه 200)


🔎سوال:


چگونه ممکن است در زمان خلافت عثمان وبرای کشورگشایی های عثمان جان آن دو را بخطر بیندازد؟؟؟


2_:سعید بن عاص کیست ؟یکم باهم تاریخ مرور کنیم 


💢سعید بن عاص از عمال عثمان و از دشمنان درجه یک امیرالمومنین علی علیه السلام است 


.علت دشمنی وی با امیرالمومنین این است که حضرت امیر در جنگ بدر پدر وی را که از مشرکین به نام قریش بود به هلاکت رساند ...همین کینه سبب شد که سعید بن عاص از بیعت با ایشان در زمان خلافتشان سر باز زند! 💢


🔎سوال:


 ممکنه امیر المومنین علی علیه السلام فرزندانشان را به همراه سعید بن عاص به جنگ فرستاده باشد؟


3_به گواهی تاریخ امام علی علیه السلام حتی از مشورت دادن به عثمان در امور جنگ امتناع می ورزید❗️ 


و در زمان دو خلیفه ی قبلی آن دو نفر تلاش کردند تا ایشان را در جنگ با ایران باخود همراه سازند اما ایشان نپذیرفتند❗️


🔎سوال:


 چگونه ممکن است وقتی خودشان از حضور در جنگ سرباز زدند فرزندانشان را بفرستند و مانع ایشان نشوند؟

 


 پس از لحاظ عقلی هم هیچ اعتباری ندارد❗️

     


امیرالمومنین خود در جنگ خلفا شرکت نکرد به گواهی تاریخ


نقل اول 


 مسعودى می ‏گوید:

 «آن‏گاه که عمر با عثمان بن عفان در مورد جنگ با ایرانیان به شور و مشورت پرداخت، عثمان چیزهایى به وى گفت. از جمله گفت: سپاه اعزام کن و هر کدام را با سپاه بعدى تقویت نما و مردى را بفرست که در کار جنگ، تجربه و بصیرت کافى داشته باشد!

عمر گفت: او کیست؟

- علىّ بن ابى طالب.                       

- پس او را ببین و با وى گفتگو کن! بنگر که آیا به این کار راغب است یا نه؟!

عثمان بیرون شد و على را ملاقات کرد و با او به مذاکره پرداخت، ❎اما على علیه السّلام این را خوش نداشت و رد کرد❎ عثمان به نزد عمر آمد و جریان را به اطلاع او رساند.» 


📚📔:مروج ‏الذهب/ترجمه،ج‏1،ص:667



 نقل دوم

 


🔰 در شام عمر از على علیه السّلام به ابن عباس شکایت کرد و گفت:

 «از عموزاده ‏ات به تو شکایت می‏کنم. از او خواهش کردم که با من از مدینه خارج شود،❎ اما او خواهش مرا رد کرد❎، اما من هنوز هم او را سزاوار می‏دانم.» 


📔📖:شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 12، ص 378 

 



پاسخ به شبهه علت قیام امام حسین

| يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ | ۰ نظر

 متن شبهه 

بخونید بسیار جالب و البته جای بسی تفکر

نام:یزید شهرت:بنی امیه نام پدر:معاویه نام پدربزرگ:ابوسفیان نام جد بزرگ:عبدالمطلب

نام:حسین شهرت:بنی هاشم نام پدر:علی نام پدربزرگ:محمد و ابوطالب نام جد بزرگ:عبدالمطلب

نتیجه گیری: رابطه امام حسین و یزید: پسر پسرعمو

 رابطه امام علی و معاویه:پسرعمو 

رابطه معاویه و محمد (ص):پسرعمو 

 رابطه ابوسفیان و ابوطالب:برادر

 رابطه محمد (ص) و ابوسفیان:ابوسفیان عموی محمد

رابطه ابوسفیان و امام علی:ابوسفیان عموی امام علی

علت اختلاف: دعوای خانوادگی بر سر قدرت؛ کسی نیست بگوید شما ایرانیان را چه؟  که سال هاست بر سر خود میزنید٬ خود اعراب اینها رو قبول ندارن شما نخود کدام آشید؟؟؟ به قول مرحوم احمد کسروی تبریزی : بدبخت ملتی که تاریخ کشورش را نداند؛ شوربخت تر از آن ملتی که نخواهد تاریخ کشورش را بداند؛ تیره بخت تر از آن ملتی که تاریخ کشورش را به ریش خند بگیرد؛ و سیاه بخت تر مردمی که بخاطر تاریخ ننگین کشوری دیگر بر فرق می کوبد و عمده روزهای سال خود را در عزاداری برای آن بیگانگانند. حماقت انسان را به کجا می برد.!!!!!!!!



✅پاسخ:


1 پیام مزبور در باب نسبت فامیلی حضرت سیدالشهدا و یزید دارای دروغ و اشتباه فاحشی است. نه معاویه و محمد (ص)  پسرعمو بوده اند و نه حسین (ع) و یزید، پسر پسر عمو.

جد رسول الله(ص)، هاشم است که فرزند عبدمناف است. و جد ابوسفیان، امیه.

طبق مشهورترین روایت، عبدمناف تاجری بوده که در کار خرید و فروش غلامان رومی، (امیه ) را خریداری می کند و کم کم وی را به فرزندخواندگی خود قبول میکند. از هاشم، بنی هاشم منشعب می شود که امام حسین(ع) از این نسل است. از امیه هم بنی امیه که یزید از این نسل است. 

ضمن اینکه حتی در خصوص حلال زادگی معاویه از ابوسفیان تردید است و نسب شناسان، معاویه را فرزند ابوسفیان نمی دانند و به مردان دیگری نسبت می دهند. 

(طبقات ابن سعد، ج 8، ص 235/ العقد الفرید، ج 6، ص 86/ تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 184/ مثالب العرب، ص 72)


2 تقلیل قیام عاشورا به جنگی قبیله ای و کینه جویی خانوادگی و بر سر قدرت، شبهه جدیدی نیست، شمر و عبیدالله و یزید خودشان اولین بار چنین ادعای موهومی را در دهان عوام انداختند و سی هزار کوفی را با همین شبهات به جنگ با سیدالشهدا(ع) خواندند.


3 عصبیت قومی و کینه های قبیله ای بخشی از انگیزه ای است که یزید برای مبارزه با سیدالشهدا(ع) داشت نه اینکه حضرت اباعبدالله که برای احیای اسلام ناب قیام کرده بودند، مستحق چنین تعبیر بی پایه ای باشند. چنانکه وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را به مجلس یزید آوردند، چنین خواند: «ما بزرگان آنان را کشتیم و در برابر کشته‌هایمان در جنگ در، مقابله به مثل کردیم و توازن و عدالت برقرار شد. از نسل خُندف نباشم اگر از فرزندان احمد، آنچه را انجام داده، انتقام نگیرم.» (سید بن طاووس, لهوف، ص245.)

جالب آنکه، تعصب بر ریشه های قومی و تحریک نژادی، 👥وجه مشترک نویسندگان متون شبهه انگیز با پیروان یزید و اعراب زمان جاهلیت است. حال آنکه، از اصول اساسی اسلام، برابری اقوام و نژادها و تاکید بر گوهر انسانیت و تقواست. قیام امام حسین(ع) نه نزاعی قبیله ای، که دعوت به آزادگی و ظلم ناپذیری تا پای جان است. و این است که قیام کربلا را جهانی و جاودانی و فراقومی میکند. چیزی که متعصبان روشنفکرنمای جاهلی قدرت درک آن را ندارند.


4 علل قیام امام حسین(ع) به اختصار عبارتند از : 

بیعت خواهی یزید که فردی فاسد و هرزه بود از امام معصوم و عزم قتل ایشان در صورت عدم بیعت 

دعوت مردم کوفه از امام حسین(ع) و تمام شدن حجت بر ایشان 

امربمعروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم و فساد طاغوتی که بر جامعه مسلمین حکومت میکرد.

 دقیقا به همین دلیل است که هیچ یک از فاکتورهای لازم برای رقابت بر سر کسب کرسی های دنیایی از قبیل " لشکر و نیرو و #مسامحه و #معامله "و... در نهضت حسینی به چشم نمی خورد. روشن است، اگر هدف حسین(ع) جنگ با یزید بر سر قدرت بود، به جای زن و فرزندانش، باید لشکری چند هزار نفری از مردان جنگی تجهیز کرده بود و نه کودک شش ماهه اش. و اگر دنیاپرست بود (معاذالله) در برابر لشکر بی شمار و پیشنهادهای دنیایی یزیدیان، شمشیر را وامی نهاد. نه اینکه با 72 نفر در برابر آنها بایستد و مرگ را بر زندگی ذلیلانه ترجیح دهد!


5 احمد کسروی فراماسونی دین ستیز بود که حتی ادعای پیامبری!! هم کرد. او اهل مباحثه منطقی و مودبانه نبود و مکررا به سایرین و حتی ائمه اطهار(ع) اهانت می نمود . او حتی دیدگاهی منفی به ایران و ایرانی داشت و به دنبال تغییر الفبای فارسی به لاتین بود. همین ها از احوال وی کافیست تا به باطل بودن عبارات پایانی شبهه که منتسب به اوست پی ببریم. شوربخت روشنفکرمابهایی که الگو و اسطوره شان، کسروی است!! 

حماقت تا کجا؟!. 


  پاسخ به یک سوال پر تکرار  



 چگونه می‌شود برای کسی که به قرآن اعتقادی ندارد، اثبات نمود که قرآن بدون تحریف باقی مانده است و این همان قرآنی است که پیامبر اکرم (ص) نازل شده است؟


  یکی از نکات جالب این است که مخالفین امروزیِ توحید، نبوت و قرآن کریم (به طور کلی اسلام)، چه در مبانی حکمت و فلسفه، چه در مباحث کلامی و چه در اعتقادات و تکذیب و انکار توحید و معاد ... و چه در تشکیک در وحیانیت قرآن کریم و حفظ آن ...، ؛ هیچ حرف جدیدی که اسلاف آنها در قرون گذشته و صدر اسلام نگفته باشند، ندارند. دقیقاً همان حرف‌ها را گاه با انشایی جدید و گاه عیناً بیان می‌کنند، البته با ژست روشنفکری، تجدد و مدرنیته و ... .


از این رو، پاسخ جدیدی هم لازم نیست، همان که آنها می‌گفتند، اینها می‌گویند و تا آخرالزمان نیز همین حرف‌ها را تکرار خواهند کرد و همان پاسخ‌هایی که خداوند متعال در قرآن کریم به آنها داده است، کافیست و تا آخرالزّمان همین خواهد بود.


نکته اول:


توجه داشته باشید که پاسخگویی و روشنگری و اثبات با دلیل و برهان، بسیار خوب، لازم و ضروری است، اما برای کسی که واقعاً اهل تحقیق، تفکر، استدلال و برهان است، نه برای هر کسی که از راه می‌رسد، شما را با یک سؤال «از کجا معلوم؟»، مخاطب قرار داده و به انفعال اثباتی بیاندازد.  گاهی مثل این است که کسی اصلاً اعداد حساب را بلد نیست، بعد یک دفعه سر کلاس دبیرستان یا دانشگاه می‌آید و می‌پرسد: از کجا معلوم پاسخ این مسئله دو یا سه مجهولی، این است که شما به آن رسیدید؟! یا از هندسه هیچ نداند، بعد در یک قضیه‌ی «هندسه فضایی» ایجاد تشکیک کند! آن هم نه یک تشکیک علمی، بلکه همین طوری که از مقابل درب یک مرکز تحقیقاتی رد می‌شود، سرش را داخل کند و با صدای بلند بگوید: «از کجا معلوم؟» و برود! خب حالا به او چه پاسخی و چگونه خواهید داد؟!


نکته دوم:


وقتی شخصی [در هر موضوعی]،  “اصل” را قبول نکرد و در خصوص“فرع” آن سؤال و شبهه می‌نماید، اصلاً اصرار نداشته باشید که سؤال او را جدی گرفته و حتماً پاسخ اثباتی هم بدهید، چرا که او اساساً اصل را قبول ندارد که از فرعش بپرسد، و اگر پاسخ دادید، مجاب و قانع شده و بپذیرد.


مثل کسی است که اصلاً وجود چیزی به نام «چشمه» را قبول نداشته باشد و بپرسد: «از کجا معلوم که منشأ آب این رودخانه یک چشمه است» - یا – اصلاً وجود دریا را قبول نداشته باشد و بپرسد: «از کجا معلوم این رودخانه به دریا می‌ریزد؟» و بدتر آن که اگر بپرسید: آیا تو می‌دانی که چشمه و دریا چیست که وجودشان را انکار می‌کنی؟ ‌بینید که نمی‌داند، بلکه فقط انکار می‌کند.


حال اگر شخصی، توحید و نبوت را قبول نداشت، در وحی تشکیک می‌نمود! – وحی را قبول نداشت، در قرآن تشکیک می‌نمود – قرآن را یک بار هم نخوانده و قبول ندارد و در "این همانی" آن تشکیک می‌نماید! آیا می‌خواهید پاسخ برهانی و اثباتی به او بدهید، چگونه؟!


الف – به او بگویید: این کتابِ قرآن است که در دست من و توست؛ ما مسلمانان معتقدیم که این همان است و تحریف هم نشده است. خب، اگر تو قبول نداری، لابد دلیل داری، پس تو دلیل خود را بیاور و اثبات کن که این تحریف شده، یا این، همان نیست؟


ب – به او بگویید: آیا به عمرت قرآن کریم یا حتی یک سوره را خوانده‌ای؟! اگر نخوانده‌ای، پس چگونه تکذیب می‌کنی که این آن همان نیست یا تحریف شده؟! و اگر خوانده‌ای، لابد فهمیدی که تحریفش در کدام سوره یا آیه است؟ پس بیان کن، دلیل و شاهد و سند بیاورد.


ج – به او بگویید: اگر آن قرآن کریم اصلی به تو نازل نشده و اکنون نیز در اختیار نداری، پس از کجا فهمیدی که "این همان نیست؟"؛ یا باید اصلش را در اختیار داشته باشی، یا دلیل و برهان داشته باشی، مبنی بر که این نمی‌تواند همان باشد. مثل ما که تورات و انجیل اصلی را نداریم، اما به دلایل عقلی، نقلی و سندی اثبات می‌کنیم که بسیاری از مندرجات آن چه در اختیار است، تحریفی می‌باشد.


پاسخ خداوند متعال در قرآن به این سوال :


قرآن کریم، ضمن اشاره به این گونه ادعاها و بهتان‌ها و پاسخ‌های متعدد، در یک جمع‌بندی، یک پاسخ کلی دارد که در دو قالب مطرح می‌نماید و سپس یک نتیجه می‌گیرد.


پاسخ کلی این است که اگر این قرآنی که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله برای شما تلاوت می‌کند و یا همین قرآنی که در دست شماست، «وحی» نباشد، پس یقیناً کار بشر است. و اگر کار بشر است، پس بشر باز هم می‌تواند [به ویژه با این رشد علمی گسترده] مانند آن یا حتی بهتر از آن را بیاورد.


دو قالب:


تحدی اول:  تحدی به فارسی محاوره خودمان، مبارز طلبی است. خداوند می‌فرماید: مثل قرآن، یا ده سوره یا حتی یک سوره مانند آن از جانب خدا بیاورید.


دقت کنیم که این نکته‌ی مهمی است که می‌فرماید: "از جانب خدا بیاورید" – یعنی یا شما خدا را هم قبول ندارید، که آن وقت بحث کردن از نبی خدا، وحی خدا و کتاب خدا را شما بی‌مورد است، باید از توحید شروع کنید – یا خدا را قبول دارید، اما می‌گویید که این قرآن وحی خدا نیست، خب پس لابد گفتار یک انسان است، پس اولاً شما مثلش را بیاورید، ثانیاً از ناحیه خدا بیاورید.


تحدی دوم:  عام‌تر است. می‌فرماید که بالاخره انسان جهان‌بینی و عقیده دارد که اگر مبتنی بر عقل و فطرت باشد، نگاه و عقیده‌‌ای درست است و اگر نباشد، خرافه و نادرست است. بالاخره انسان برای زندگی فردی و اجتماعی، نیاز به قانون دارد، آن هم قوانینی که منطبق با جهان‌بینیِ درست و برحق باشد. پس دو اصل قطعی می‌باشد:


اصل اول: بشر اعتقاد و ایمان دارد (حق یا باطل) و نیاز به قانون دارد، که "کتابِ قابل تبعیت" باید شامل هر دو باشد.


اصل دوم: این تعریف از هستی، از مبدأ و معاد انسان و قوانین مرتبط با آن، باید از ناحیه خالق و ربّ باشد، وگرنه نظریات شخصی است و قابل تبعیت نیست.


سپس می‌فرماید: خب این که دعوا و جدل ندارد. شما بروید از جانب خدا یک کتاب بهتری بیاورید، تا من از شما پیروی کنم.


«قُلْ فَأْتُوا بِکِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (القصص، 49)


ترجمه: بگو: اگر شما راستگویید پس کتابى از جانب خدا بیاورید که از آن دو (تورات و قرآن) رهنمون‏تر باشد، تا من از آن پیروى کنم.


بدیهی است که اگر جمیع بشر، در اعصار متفاوت و با رشد علمی گسترده، نتواند بهتر از آن یا دست کم مانند آن را بیاورد، پس این کتاب وحی است و "این، همان است".


نتیجه‌گیری:


خداوند علیم، حکیم و خبیر و بصیر به احوال بندگانش می‌فرماید که این حرف‌ها، برهان‌ها، استدلال‌ها و ... برای کسی مفید است که واقعاً می‌خواهد حقیقت مطلب برای او روشن شود که یا ایمان بیاورد و یا در ایمانش راسخ‌تر گردد، منتهی برای کسی که از ابتدا تصمیم بر نفی و انکار گرفته، حتی اگر کتاب نوشته شده‌ای از آسمان (که جسم ملموس داشته باشد) برای پیامبری نازل شود، باز هم تکذیب می‌کند:


«وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ کِتَابًا فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ» (الأنعام، 7)


ترجمه: و اگر نوشته‏اى در صفحه کاغذى بر تو فرو فرستیم و آنها آن را با دست‏هاى خود لمس کنند باز هم کسانى که کفر ورزیده‏اند خواهند گفت: این جز جادویى آشکار نیست.


به این جوک ها دقت کنید

| سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ب.ظ | ۱ نظر

 به این جوک ها دقت کنید: 


 به دوستم پیام دادم بیا بریم هیئت!

جواب داده” سیرم نمیام”:?:?:?

اصن اعتقادا از بین رفته والا



 ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ

.ﻃﺮﻑ ﺍﻭﻧﻘﺪ ﻧﺬﺭﯼ ﺧﻮﺭﺩﻩ،ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺭﻭ ﻫﺮ ﮐﯽ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺷﻔﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻪ



 اگه نذری ماکارونی میدادن سرِ "ته دیگش" یه واقعه عاشورای دیگه خلق میشد.



 طرح جدید ایرانسل برای ماه رمضان :

با ارسال کلمه ی Moft به ۸۰۸۰

هر روز از نذری ها و شام های کلیه مساجد با خبر شوید!



✅ شاید در نگاه اول، جوک های بالا نقدی به برخی رفتارهای غلط ما و فرهنگ اشتباه برخی از ما بر سر نذری گرفتن باشد، اما با کمی دقت، می توان گفت، این جکها هدف دیگری را هم دنبال می کنند و آن این است که بگویند، "محرم، ماه شکم است! و شیعیان برای غذا و شکم چرانی، عاشق محرم هستند! " 


تعمیم برخی رفتارهای ناپسند در نذری گرفتن توسط معدودی افراد به همه مردم، هدف چنین جوک هایی است و بیشتر انسان را به یاد یکی از مهم ترین خصوصیات قاتل اباعبدالله الحسین می اندازد. نقل است که اولین خصوصیت شمربن ذی الجوشن این بود که می گفت: شکم از همه چیز برای من مهم تر است و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد. 



اما حالا که دو روز از محرم گذشته شاید  یادآوری حکمت و دلیل نذری لازم باشد:

 اطعام و نذری دادن، عهدی است که شخص با برآورده شدن حاجت خود آن را ادا می کند. 


سنتی مملو از ارزشهای انسانی و اسلامی که در کنار همیاری و دوستی مردم، نشان دهنده فرهنگ، آداب و رسوم و عقاید و سنت های ماست و نشانه هایی از عواطف احساسات و یکدلی مردم و شریک بودنشان در عزای سرور و سالار شهیدان است.


 اینکه چرا شیعیان در ماه محرم و صفر بیشتر نذری می دهند به روضه اسرای کربلا در کوچه های شام بر می گردد. آنگاه که اهل بیت پیامبر را با لبانی تشنه و گرسنه در کوچه ها می چرخاندند و کودکان اهلبیت در حالی که گرسنه بودند، از خانه های شام، بوی غذا استشمام می کردند. 

آنها در حالی که گرسنه بودند، هر روز عصر با لباس های کهنه جلوی در خرابه صف می کشیدند و مردم شام را که دست کودکان شان را گرفته بودند و با آذوقه به خانه های شان بر می گشتند، غریبانه تماشا می کردند 


 این بیت زیبا از زبان طفل سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام، شاید در کوتاهترین کلمات، فلسفه نذری دادن شیعیان در محرم را بهتر بیان کند: 

ﺑﺎﺑﺎ ﺣﺴﯿﻦ ...

ﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ...

ﻫﻤﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ .....

ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﭘﺪﺭ ...

ﻣﻦ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ..